چندی پیش حمید بقایی معاون اجرائی محمود احمدی نژاد در دولت دهم بجرم اختلاس در پولهای سپاه و اتهامات دیگر به ۱۵ سال حبس، ۴۳ میلیارد تومان رد مال و ۴۳ میلیارد تومان جزای نقدی محکوم شد. امروز نیز معاون ارشد محمود احمدی نژاد در دولت دهم، اسفندیار رحیم مشائی دستگیر شد.
حکومت اسلامی در 40 سال گذشته همواره عاملان اجرائی حوزه سیاسی – اجرائی خود را بلعیده است. وضعیت حکومت اسلامی شباهت زیادی به زندگی برخی از حیوانات و خوردن فرزندان شان دارد.
برخی از حیوانات ماده پس از زایمان ضعیف و رنجور می شوند و به شکل قابل توجهی انرژی خود را از دست می دهد. حیوان برای بازیابی انرژی از دست رفته به یک منبع انرژی در دسترس احتیاج دارد، بنابراین مبادرت به خوردن بچه های خود می کند. برای مثال اگر یک خرس ماده چهار توله زائیده باشد که دو تا از آنها بیمار و نارس باشند، ممکن است آنها را بخورد تا انرژی کافی برای نگهداری آن دو تای دیگر را که سالم هستند به دست بیاورد و نیازهایشان را پاسخگو باشد.
این منش در ارتباط با نظام سیاسی حاکم بر ایران هم صادق است. پاسخ سیاسی به پرسش چرائی بلعیدن مسئولین اجرائی توسط “بیت رهبری” را می توان با ماهیت نظام و بطور مشخص تر، تناقض دو نهاد موازی حکومت واقعی در سایه (مافیای اختاپوسی سیدعلی خامنه ای) و دولت در ویترین (عاملان اجرائی نظام) جستجو کرد.
در حکومت اسلامی تمام دولت های عروسکی و بی بو و بی خاصیت، هویت شان بچالش کشیده شده و تناقض الزامات سیاست با فرمان ها و علائق فقیه، نمایندگان دو نهاد رژیم را در برابر هم قرار داده است. این تناقض از هنگام نخست وزیری بازرگان و ریاست جمهوری بنی صدر آغاز شده و همچنان با شدت و ضعف ادامه دارد.
در جریان مدیریت تشکیل دهمین ویترین نظام (انتصابات دوره دهم ریاست جمهوری)، اسلامگرایان پوپولیست بر اسلامگرایان پراگماتیست ارجح شمرده شدند، غافل از اینکه این اسلامگرایان پوپولیست از میان زنجیرکشان، قداره بندان و لمپن ها برخاسته و بدلیل پیوندها و فرهنگ پوپولیتسی – اسلامی قوی، همواره استعداد سرکشی و زنجیرپاره کردن را دارند.
تناقضات و درگیری های پوپولیسم اسلامی با منافع و مصالح هسته سفت مافیای حاکم بر کشور، در پایان دوره دولت احمدی نژاد برجسته شد و کشمکش ها با افت خیز ادامه یافت. در چند ماه گذشته اختلافات میان باند احمدی نژاد و هسته سفت نظام، بشکل کم سابقه ای تشدید و غیرقابل کنترل گردید، که پیامد آن دستگیری بقائی و مشائی بود.
با توجه به عبور جامعه ایرانی از اسلام سیاسی، نه درگیری های بالائی بازتاب چندانی در جامعه دارند و نه هیچکدام از جناح های حکومتی می توانند بخشی از جامعه را بدنبال خود بسیج کنند. در واقع نتنها عصر پوپولیسم اسلامی سر آمده و احمدی نژاد نمی تواند نیروئی از درون جامعه بسیج کند، بلکه درگیری میان بالائی ها، شکاف ها را ژرف تر، پرناشدنی و قطب بندی های سیاسی اجتماعی را شفاف تر میسازد. بنابراین درگیری باند احمدی نژاد با هسته سفت مافیائی نظام، در چارچوب افشاگری ها و اقدامات ایذائی محبوس خواهند ماند.
علت تشدید درگیرهای بالائی ها در بن بست نظام، بطلان اعتبار اسلام و اسلامگرایان و خیزش پائینی هاست. باند احمدی نژاد صدای ترک برداشتن حکومت اسلامی را شنیده و بران است تا بر موج پوپولیسم اسلامی با چاشنی ایرانیت سوار شده، خود را به جنبش های سیاسی اجتماعی نزدیک کند و مبارزات مردم را از هدف پیکار برای برچیدن کلیت نظام اسلامی منحرف سازد.
بر اساس داده ها، از روانشناسی مردم چنین بر می آید که جریانات پوپولیستی نمی توانند در سیاست فردای ایران موثر واقع شوند. یکی از درس های جامعه ایرانی از انقلاب 1357، سر برآوردن پوپولیسم از درون آن و تباهی همه دستاورهای جامعه ایرانی پس از مشروطه بود. بنظر میرسد که مردم نسبت به برآمد پوپولیسم دینی، نژادی، عشیرتی، چپ ویا سلطنتی حساس هستند و از همینرو آگاهانه شعار استقلال، آزادی و جمهوری ایرانی را بعنوان آلترناتیو همه گزینه های ارتجاعی طرح کرده اند.
با توجه به رشد شتابان جنبش های اعتراضی و عزم جامعه ایرانی برای برچیدن حکومت اسلامی، گرایش نظامی گری در راس نظام تقویت خواهد شد و حکومت به باند احمدی نژاد میدان نمی دهد تا موی دماغ هسته سفت ماقیائی نظام (گردانندگان اصلی) گردد. از آنجا که باند احمدی نژاد فاقد تشکل حزبی بوده و قدرت سازماندهی و بسیج نیروهای پیرامونی خود را نیز ندارد، براحتی از صحنه بیرون رانده میشود.
خیزش دیماه 1396، حکومت اسلامی را باطل کرد و از قدرت تخریب جناح مغلوب (اصلاحگران نظام فاشیستی؟!) در اپوزیسیون برانداز بشدت کاست. اکنون دو قطب اصلی مقابل یکدیگر ایستاده اند. جامعه ایرانی در برابر اسلام سیاسی قد برافراشته و نبرد بر سر جمهوری ایرانی (نظامی لائیک دمکراتیک و سوسیال) یا جمهوری اسلامی (تداوم بربریت) کانونی میشود!
18.03.2018
اقبال اقبالی