عملیات انتحاری، اقدام به خودکشی عقیدتی فردی یا گروهی از موضع نومیدی، منفعلانه، بی علاجی، و در خدمت آسیب رساندن به نیروی مقابل است. این نوع خودکشی با نام “شهادت” در میان فرقه های اسلام بوده و هست. محمد “شهادت” را برجسته ترین مرگ ها دانسنه و پیشوایان اسلام کشته شدن برای دین و آئین را کرامت معرفی کرده اند.
هنگامی این فرهنگ پیشاقرون وسطائی و فرقه ای – دینی در حاکمیت یک کشور تبلور سیاسی یابد، حکم مرگ جامعه و کشور عملن امضاء شده است. مشی چهل ساله رژیم اسلامی، همواره معطوف به استفاده ابزاری از ایران ایرانیان و الهام از سیاست انتحاری در همه حوزه ها بوده است.
در دو دوره عمر حکومت اسلامی، این سیاست تشدید شده است. نخست، هنگام قدرت گیری اسلام سیاسی در ایران و بهره برداری از جنگ 8 ساله برای تثبیت نظام انجام گرفت، و دوم؛ بهنگام فروپاشی، زوال و پر رنگ تر گشتن چشم انداز سرنگونی رژیم توسط مردم، تدارک راه اندازی جنگی دیگر توسط حاکمان دیده می شود.
اکنون که حکومت اسلامی، زوال, بن بست و مرگ خود را در جامعه ایرانی و جامعه جهانی از فاصله کوتاه می بیند، کوشش دارد تا پایانی حماسی برای خود خلق نماید و با اعزام جامعه و کشور ایران به قتلگاه اقدامات انتحاری, روزنه ای برای طولانی کردن عمر خود پیدا کند۔
امروز تیتر درشت اخبار جهان مربوط به حمله حوثی ها به تاسیسات نفتی عربستان است. حمله به تاسیسات نفتی عربستان به معنای بازی با دم سران صاحبان کارتل های غرب بوده، و آنها هیچگونه اختلال در تامین نفت و گاز را تحمل نخواهند کرد۔
حکومت اسلامی در پی سازماندهی و تقویت فرقه گرایان شیعه در کشورهای مختلف، آرایش نظامی جهت راه اندازی جنگ های مذهبی را تدارک دیده و این اقدامات و سیاست ها، موجب نگرانی خریداران و فروشندگان نفت و گاز، و هراس کشورهای دیگر شده است.
از سوی دیگر, رژیم اسلامی در یهودی ستیزی از کشورهای عربی سبقت گرفته و سیاست فاشیستی پاکسازی قوم یهود و محو کشور اسرائیل را پیش گرفته است. سیاست سرکوب و محو دگراندیشان و جنایت علیه بشریت رژیم اسلامی در درون مرز، جلوه برون مرزی هم داشته و دارد. شکل برون مرزی فاشیسم اسلامی، در اسرائیل ستیزی و سیاست نابودی اسرائیل بازتاب دارد. سیاست اسرائیل ستیزی حکومت موجب شده تا پای اسرائیل را هم به معادلات درگیری های منطقه ای کشیده شود.
حکومت اسلامی در ایران, استراتژی خود را بر اقدامات ویرانگرانه ایذایی توسط گروه های تروریستی در منطقه قرار داده است۔ واقعیت این است که سیاست ترور و عملیات ایذایی، گذرا و کوتاه مدت بوده و سرنوشت جنگ ها را، قدرت کیفی و کمی نیروی هوایی و کارائی صنایع جنگی تعیین می کنند۔
هنگامی آسمان منطقه می تواند براحتی تحت پوشش عملیات نیروی هوائی ائتلاف غرب قرار گیرد و با شخم زدن مناطق توسط بمب های گوناگون، اهداف مورد نظر با خاک یکسان شوند، شاخ و شانه کشیدن های لمپنی آخوندی، همان عملیات انتحاری با هزینه فرزندان ایران است.
مردم ایران تجربه جنگ رزیم با عراق را پشت سر نهاده اند و شاهد استفاده از جنگ برای تحکیم موقعیت کاست آخوندها، غارت سرمایه کشور، ایجاد اشرافیت اسلامی، سرکوب داخلی و .. بوده و دیگر بازیچه کاست حکومتی آخوندهای ایران نمی شوند.
ما با آگاهی از اینکه جنگ تنها نفرت، فقر، فلاکت و ویرانی ببار خواهد آورد، مخالفت خود را با جنگ و جنگ طلبی اعلام کرده، و همواره از صلح دفاع می کنیم.
ما تردیدی نداریم که شکست حکومت اسلامی در یک جنگ منطقه ای محرز بوده و پیامدهای ویرانگرانه آن برای جامعه و کشور جبران ناپذیر می باشد. مردم برای دفاع از خود و میهن، راهکاری جز فلج کردن ماشین جنگ طلبی نظام و سرنگونی رژیم اسلامی ندارند.
رژیم جمهوری اسلامی به پایان خود نزدیک شده و از همینرو محکمتر بر طبل جنگ و جنگ طلبی می کوبد تا خیزش های مردمی و قیام ملت را به تاخیر اندازد.
برای اینکه بار دیگر کشور ما به قتلگاه فرزندان ایران تبدیل نشود و در دام سیاست های انتحاری حکومت اسلامی “شهید” نشوند, چه باید کرد؟
ما به کشورهای درگیر با حکومت اسلامی و به جهانیان اعلام می کنیم که؛
1-جنگ شما با حکومت اسلامی می باشد و پای ملت ایران را همانند حکومت اسلامی بمیان نکشید. ملت ایران نباید از درگیری های شما با رژیمی آسیب ببیند که خود سرنگونی آنرا در دستور کار دارد.
2-پالایشگاه های نفت و صنایع ایران متعلق به ملت بوده و جنگ با حکومت را با نابودی سرمایه مادی و معنوی ایرانیان درهم نیامیزید۔
3-حکومت اسلامی فاقد همسویی, همراهی, همکاری و نمایندگی مردم است و حق ندارد بنام کشور و ملت ایران در مجامع بین المللی به حضور خود ادامه دهد۔
و اما با توجه به چشم انداز جنگ، وظایف میهن دوستانه و دمکراتیک ما کدام است؟
1) اعلام شرایط فوق العاده در کشور توسط کنشگران سیاسی و اجتماعی و دعوت جامعه ایرانی به حضور در خیابان با اهداف؛ نه به جنگ، و برپائی “جنبش اقدام در خیابان” برای سرنگونی حکومت اسلامی.
2) برپایی انجمن های خودمدیریت لائیک دمکراتیک و سوسیال در محلات و انتخاب نمایندگان خود در انجمن های شهری برای اداره سوسیال دمکراتیک شهرها.
3) ایجاد همبستگی ملی و سراسری قطب ایراندوستان و پایه ریزی دمکراتیک جمهوری ایران در متن جامعه ایرانی برای جایگزینی رژیم اسلامی!