تردیدی وجود ندارد که پیشرفت جامعه بشری مدیون نواندیشی و کوشش پیشگامان بوده و بدون نواندیشان و پیشرفت طلبان، انسان می بایستی در عصر پارینه سنگی بسر می برد. اما تجدد، پیشرفت و نوآفرینی نه امری آئینی، بلکه تلاشی در دنیای واقعی و برای اهداف زمینی است.
در دنیائی که با جام جهان نما (اینترنت) می توان به تمامی سوراخ و سمبه های آن سر زد، ناآشنائی از وضعیت جهان توجیه ناپذیر است. مردمان این کره خاکی هنوز در چارچوب نظام سرمایه داری با تمامی زشتی ها و زیبائی هایش زندگی می کنند. گروهی برای صیقل دادن زیبائی ها و گسست از زشتی های این نظام در تکاپو هستند. گروه های اعتقادی دینی و آتئیست هم در طول تاریخ وعده جامعه ایده آل را داده و می دهند.
سر سخن امروز من با واعظان دینی و آتئیست است. هنگام آن فرا رسیده که پا روی زمین سفت واقعیات امروز زندگی گذاشت و از هدر دادن انرژی خود و دیگران حذر کرد. سیاست ایجاد جامعه توحیدی و کمونیستی به آن دوزخی می انجامد که خامنه ای در ایران و کیم جونگ اون در کره شمالی ساخت. آرمان های شریف اگر نتوانند جامه قانونمندی های تغییر سازنده و ارزش آفرین را بر تن کنند، و بر اراده گرائی فرقه ها استوار شوند، نیروی بازدارنده پیشرفت خواهند شد.
نگاهی به سرنوشت مدافعان جامعه بی طبقه در راست و چپ کنیم. آشکارا می بینیم که اولی زمینه سیاسی یافت و به فاشیسم انجامید. دومی که همان چپ اعتقادی خودمان است، هنوز چنین بستری را نیافته است. کمونیسم و سوسیالیسم اموری جهانی و بر بنیاد شکوفائی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میسر است. نیرویی که بخواهد به مردمانی که صدها سال تا فرهنگ کمونیستی فاصله دارند، اراده “کمونیستی” خود را تحمیل کند، بناچار همان مردم را با طناب “آزادی”، “دمکراسی” و “سوسیالیسم” حلق آویز خواهند کرد.
چندی پیش با یکی از رفقای سه دهه پیش گفتگوئی داشتم. در کنار هر جمله ادای احترام به سوسیالیزم و پیش شرط سوسیالیزم را برای هر کاری طرح می کرد. او یک “مومن” واقعی بود و هست. همانند مومنینی که 40 سال پیش بقدرت رسیدند و امروز افعی شده اند.
گفتگو با رفیق قدیمی، یاد “بانوی سرخپوش میدان فردوسی” را برای من زنده کرد.
“بانوی سرخپوش (یاقوت)، “خانمی بود مجهول الهویه که حدود سی سال هر روز صبح خود را آراسته می کرد، لباس های قرمز خود را می پوشید، به حوالی میدان فردوسی می آمد و اغلب در ضلع شمال غربی این میدان با شاخه گلی در دست به انتظار معشوقه اش چشم می دوخت.
در چشمان بی تاب این بانوی عاشق مشخص بود که گمشده ای دارد و با نگاه خیره به خیابان در جست و جوی معشوقه ای است تا شاید یک روز دوباره گذرش به آن محله بیافتد”.
این حکایت امروز “چپ اعتقادی” ما می باشد. در عشق سوسیالیسم و کمونیسم می سوزد و در عمل آب به آسیاب پاسیویسم، قومپرستی و فروپاشی اجتماع و کشور می ریزد.
ایران امروز به نیروی سوسیال دمکراتی نیاز دارد که با مردم و برای مردم حکومت اسلامی را انقلابی در هم بکوبد و ارزش های جمهوریخواهانه، سوسیال و لائیک را در ایران نهادینه کند. واعظان دینی (اسلام سیاسی) امتحان خود را در ایران داده و نه تنها ملت ایران، بلکه جهانیان با نتایج فاجعه بار حکومت دینی آشنا هستند. اما واعظان آتئیست (“چپ اعتقادی”) ایران بر سر دوراهی تقویت و انتخاب سوسیال دمکراسی، یا آب در هاون کوبیدن پوپولیستی ایستاده اند. این بخش همانطور که می تواند در خدمت سوسیال دمکراسی و ساختن ایران پس از سرنگونی حکومت اسلامی قرار گیرد، استعداد ویرانگری دوشادوش نیروهای ارتجاعی – قومی و دینی را هم دارد.
چپ دمکرات و سوسیال می تواند نقشی فراتر از “بانوی سرخ پوش” میدان سیاست داشته باشد. از اینرو؛ نقد سیاست پوپولیستی واعظان دینی و آتئیست، بخش اجتناب ناپذیر از کار روشنگرانه سوسیال دمکراسی انقلابی در ایران است.