دیروز به سبک و سیاق 40 سال گذشته، ازاذل و اوباش بسیجی با شعار “الله اکبر” وارد دانشگاه شدند تا صدای اعتراض دانشجویان را خفه کنند. اقدام اوباشان نظام، سابقه ای به درازای عمر رژیم در ایران دارد.
ادیان از نظر تاریخی همواره ابزار حکومت ها برای تحمیق، نفی دگراندیشی و تحکیم سلطه استبداد بوده و سیاست ها و شعارهای حکومت دینی در ایران هم همواره معطوف به بسیج عقب مانده ترین اقشار جامعه جهت سرکوب بخش پیشرو بوده و هست.
انقلاب بهمن و استفاده ابزاری اسلامگرایان از شعارهای دینی برای تهی سازی گوهر جمهوری خواهانه، آزادیخواهانه، دمکراتیک و استبدادستیزانه آن، آموزه های هوشیارکننده برای امروز ما دارد.
شبکه های تروریستی و مافیائی اسلامی آخوندها در جریان انقلاب بهمن با استفاده از تریبون های غرب و مساجد در محلات، پلی مذهبی – سیاسی میان اندیشه های پیشاقرون وسطائی خود و اقشار عقب مانده بی چشم انداز جامعه ساختند و با عبور دادن بخش بزرگ شهروندان و احزاب سیاسی از این پل، آنها را وارد دوزخ حکومت اسلامی کردند.
شگرد شبکه های مافیائی اسلامی – اخوندی، همانا الهی کردن (مه آلود کردن) اهداف سیاسی بود که در قالب حکومت “الله”، حزب فقط حزب خدا و رهبر فقط نماینده خدا، بی حقی مردم، نابالغی و صغیر بودن جامعه شهروندی و استبداد غیرقابل نظارت و کنترل را قانونی کردند. شعبده بازی شبکه مافیائی اسلامی – آخوندی چنین بود که بر موج جنبش ملی و مردمی سوار شده، و دادخواهی جامعه ایرانی از استبداد و دیکتاتوری پهلوی را به دادخواهی اسلام و اسلامگرایان جعل و تحریف کردند. از چنین خاستگاه سیاسی – دینی خمینی جایگاه باشندگان ایران را با “امت” اسلام تغییر داد و حتا در وصیت نامه خود نوشت:
“باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است”.
ادامه دهندگان راه خمینی، همچنان می پندارند که می توانند جعلکاری های چهل سال پیش را ادامه دهند و همانطور که صورت مسئله انقلاب بزرگ دادخواهانه باشندگان ایران را با شعارهای “الله اکبر” و .. تحریف کردند، اکنون با همان تاکتیک های سوء استفاده از احزاب و اقشار عقب مانده، می توانند مبارزات مردم را به انحراف بکشانند.
دوران فریبکاری و سوء استفاده از دین و سرکوب دینی – سیاسی ملت ایران سپری شده است. جامعه ای که 40 سال جنایات جمهوری اسلامی را تجربه کرده، دیگر “الله” بار سیاسی ندارد و “اکبر” نیست. در جامعه شهروندی با اکثریت مردمان لائیک، گوش شنوائی برای”الله اکبر گویان” وجود ندارد و حنای حکومت اسلامی برای ملت آگاه و هوشیار، رنگی ندارد. اسلام در ایران به عرصه دنیای خصوصی باشندگان کشور فرستاده شده و اراده ای در حال تکوین است که نه تنها اسلام سیاسی را از حکومت ساقط خواهد کرد، بلکه آزادی ادیان را هم با بیطرفی حکومت لائیک دمکراتیک نسبت به ادیان، تامین خواهد کرد.
دیروز دانشگاه تهران صحنه کشمکش میان فرزندان ایران و دست پروردگان حکومت اسلامی بود. این درگیری ها در شرایطی رخ داده که حکومت به دنبال 40 سال شاخ و شانه کشیدن برای ملل دیگر و تهدید به محو آنها از روی کره زمین، 40 سال سرکوب، خیانت و جنایت در ایران، اکنون با سر در گرداب رفته است. این نظام بیگانه با ایران، ایرانیت و انسانیت، آماده است تا کشور و ملت را با خود غرق کند.
ملت ایران از راه های گوناگون مخالفت خود را با موجودیت این نظام نکبت بار اعلام کرده است. گسست سیاسی باشندگان ایران از حکومت اسلامی بر بنیاد تجربه تاریخ 40 ساله گذشته، آگاهی سیاسی و رشد فرهنگی میسر گشته و از همینرو مبارزات سیاسی و اجتماعی مردمی، نه تنها بار مذهبی ندارند، بلکه از خصلت ملی، دمکراتیک و لائیک برخوردار هستند.
در پایان سخن بد نیست یادی کنیم از سخن جنایتکار بزرگ تاریخ ایران (خمینی) که در وصییت نامه اش نوشت: “… خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد”.
در اینجا تاکید می کنم که خامنه ای راه ویرانگرانه، ایران ستیزانه و جنایتکارانه او را همچنان ادامه داده و می دهد.
هنگام آن است که ملت راه خود را از حکومت اسلامی جدا کند و در این نقطه عطف تاریخی، این پیام را به جهانیان برساند که “امت اسلامی” در ایران به یک شبکه مافیائی حکومتی و چند میلیون مزدور تقلیل یافته، شعارهای دینی – سیاسی رنگ باخته و “الله” در ایران، دیگر “اکبر” نیست! برای ما انسان و ایران “اکبر” هستند و لاغیر!
14.05.2019
اقبال اقبالی