برگردان از فایل صوتی: Sarzamin Javid 03-16-2016
***************************************
از دقیقه 10:11 تا 12:15
این که من خدمتتون عرض کردم که این سنت پادشاهی، سنت فوق الاده ای بوده است در مملکت ما، یکی از وجوهِش هم برقراری این سنن ایرانی به بهترین وجه و زیباترین نوع در دربار پادشاهان بوده. و وقتی هم که شاهنشاهی ایران به معنی اخص کلمه برافتاد، یعنی با حملۀ قادسیه و آمدن دزدان عرب، بیگانگان هم که می آمدند و تکیه بر تخت کیخسرویی میزدند، آنها هم سعی می کردند که این آداب و رسوم را نگاه داری بکنند. در واقع بارها عرض کرده ام آنچه در درست ماست ایرانیت ماست. همه چی از دست ما رفته، کشور در دست ما نیست، اجازۀ نفس کشیدن در دست ما نیست، اجازۀ درواقع حکومت در دست ملت نیست.دزدان عرب باز حمله کرده اند با عمامه اینبار و هاله ای از تقدس دروغین و با آنچه با هویت ایرانی ما و ایرانیت ما مربوط می شود اینها خصومت می ورزند. شما بهتر از من می دانید، ما بایستی با اینها مبارزه بکنیم و بایستیم همچنانکه اجداد نام بردار ما ایستادند و این کشور پس از هزار سال خرابی باز به آبادی رسید. این روزگار هم گذشتنی است. گفت: “در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت. این نوبت سگان شما نیز بگذرد”. بله، سیف فرغانی گفت.
“این کشور از کسان به شما ناکسان رسید، نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد”
از دقیقه 18:22 تا 23:08
اینها عرض شود که همه به هویت ما ایرانیان راجع است و اینان را باید گرامی بداریم… گرامی بداریم. نوروز بخصوص بزرگترینِ اَعیاد ایرانی است که علی رغم دشمنی این ایران-ستیزان و این اهریمنان برجای مانده و نتوانسته اند آنرا از بین ببرند. ایرانیان با دادن باج و خراج و رشوه به دزدان عرب این عرض کنم که جشن نوروز را نگاه داشته اند به وجهی که در دربار خلفا هم رایج شد و چون اینها پول زیادی می گرفتند مایل شدند که این جشن در دربار آنها هم عرض کنم که برقرار شود. و البته چاپلوسان بودند و دین گرایان که بعضی شاهان را از، در واقع پرداختنِ به نوروز منع می کردند.
عُنصری ملکالشعرای دربار محمود در رد و نفی و انکار نوروز می گوید: “تو مرد دینی و این کار، کار گبران است – روا مداری بر راه گبرگان رفتن”
یعنی به توهین داره زردشتی ها را گُـبر می گوید. می گوید این نوروز کار گبرها است و اینها. “شما مرد دینی و این رسم، رسم گبران است”. و امام محمد غزالی که به تحقیق بزرگترین آخوند تاریخ هست(به وجهی که گفته اند، اگر محمد پیغمبر نبود این بابا بایستی پیغمبر می شد) تحریم می کند این نوروز را و می گوید: “فروش این آلات که در موقع نوروز است، اینها هم حرام است”.
دَرِ همۀ شادی ها را بر ما بستند. ما را در واقع به قول امروزی ها افسردۀ تاریخی کرده اند، دیپرس تاریخی. امروز هم نگاه کنید، عکس هایی که در خیابان های تهران می بینید و مردم {را} دیپرس کرده اند اینها. اینها دشمنان شادی و نشاط هستند. یک تصویری بگیرید از سواحل برزیل، ونزوئلا، کانادا، نمیدونم جاهای دیگر،(کانادا که حالا آمریکای شمالی است، آمریکای جنوبی جای دیگر{ی است})، یک عکس هم بگیرید از خیابان های تهران. مردمی را به ضرب چوب و چماق کرده اند در گونی و هر نوع شادی حرام است. یکی یکی هم دارند عرب مُرده پیدا می کنند که اگر چیز ایرانی هست، روز ایرانی هست اون را جایگزین کنند. این داستان فاطمه که براه اندخته اند معلوم نیست داستان چه هست. آقا چه می گید شما؟ چی میخواهید از جان ملت؟ *این حضرت فاطمه سلام الله علیها چند بار مرده؟!… همین پریروز بود {که} این داستان را هوا کردند که “عمر لگ انداخته، زده به شکم فاطمه و محسن افتاده”. علی هم اونجا نشسته.
لگد به چی زده؟… به در!.
اینها که در نداشتند که. کدوم در؟ کدوم چوب؟
شما امروز برو توی صحرای عربستان برای من یک تخته چوب پیدا کن ببینم. “عمر در زد، حضرت فاطمه پشت در بود گیر کرد به…عمر لگد انداخت و زد به شکم و محسن…”
حالا کدام آدم باعقلی قبل از اینکه بچه بدنیا بیاد اسم گذاشته؟ علی چه میکرد؟ اونجا نشسته بود با اون ذوالفقارش. میگن که میتونست روزی هزار تا گردن بزنه، خب میتونست گردن عمر را هم میزد خب. پس چرا دخترش را داد به عمر؟!
از این دروغ ها ساختند که در واقع روزگار را بر ما تیره کنند و تنگ کنند. راه نفس کشیدن را از ما ایرانیان بگیرند در واقع. میشینن هِی نقشه می کشند. طرح ها می انگیزند، حیله ها می کنند. آقا مُرد که مُرد. به ما چه که مُرد؟ میخواستی نمیره؟!
گرفتاری ما بیش از این حرف ها است دوستان گرامی…