برای پیشواز و گرامیداشت روز فرخنده ی کارگر برویم
عشوه و تخته نرد بازی های قدرت و ثروت نمایندگان خدا، با خدایان سرمایه های جهانی، و خیمه شب سازی های باخت باخت ِدوسویه و چندش برانگیز “اصلگرائی اسلامی” و “اصلاحجوئی مذهبی” میان اقوام ریاکار شیعی و وابستگان شان با بی شرمی و با بهانه های تازه، به لودگی های زشت همیشگی خود و تحقیر تجربه مردم اسیر مسلمان، مسالمت جو و بجان آمده ادامه شگفتا جسورانه می دهند؛ از توده های لهیده، کارمزدان گرسنه و کارگران بیکار قربانیان بیشتر می گیرد؛ برفقر و فاقه مزمن آنها می افزاید و وفاق سرمایه و مذهب پیگیر فرصت های تسویه حساب لازم، حیاتی و پایانی با این رژیم فاسد، تبهکار و تمامیتگرا را بارهای بار به این شیوه های رسوا به تعویق انداخته و می اندازد. در این قمار شیعه سوز 38 ساله “باخت نوعی انسان ایرانی” و سرخوردگی های ناشی از آن، بیش از همه یک خبط و بی راهه ی مرگبار وجود داشته و دارد؛ یک بردباری سراسر سیاهِ پذیرش تمامیتگرائی، با بازتاب های خونین ماجراجوئی های فرقه ی ولائی و مخالفان او، هنوز هم که هست بازتولید شده و شگفتا می تواند کارگران مسلمان را در عین سیه روزی، سرگرم اصل و اصلاح مذهبی کند و می کند و هربار کلاه گشادتری بر سرها نهد و می نهد. ترفندی که با سرسختی و ناگواری تمام برکول همه ماست و چه بخواهیم یا نه آن: بارگران ندانم کاری سرگذشتگان خمینی ست، که دارد همچنان زندگی ما و هستی کشور ما و آینده ی فرزندان مان را روزبروز تباه تر و ویران تر می کند.
هیچ تمثیلی گویاتر و تلخ تر از این نیست که ایران و مردمانش را در هجوم گرگ های گرسنه ساختار سرمایه سالاری نئولیبرال و سرمایه داری سرسپرده کمپرادور انگلی آن دیده، و یکسرگی آنرا را به لحافی گرم تشبیه کنیم که چاپندگان و دشمنانش، بسان درندگان در زمهریر زمستان سختی دچار آمده اند، و آنها می خواهند به هر قیمت او (لحاف)را برای نجات از انجماد دستگاه خود و رهائی از زمستان سرمایه سالاری جهانی تصاحب کنند و از سرمای مرگبار جان بدربرند. هیچ پرنسیپی در مرام و قاموس دمکراسی لیبرال بورژوائی جهانی متصور نیست؛ و ایران یکی از نرم ترین و گرم ترین لحاف های جهان را برای بحران گذر سرمایه از مرگ در اختیار دارد که برای داشتن آن اصول حقوق بشری غربی در برابرش پیوسته لنگ انداخته و می اندازد.
و درست به همین خاطر، دعواهای پیشین خمینی ـ بنی صدر، و خامنه ای ـ روحانی ـ رفسنجانی، و باندهای متعدد درونی، بیرونی، تاریخی و کنونی هرکدام هیچگاه مصلحت حقوق بشری نداشته و نزاع”اصلاحگرائی مذهبی” و طرح های امروزی ِبرجام های کشور، در میان درندگان داخلی و خارجی نیز، تنها بر سر محور چپاول همان لحافِ مردم کار و تنگدست و کشوری ست که در میانه ی تیزدندانان گرفتار مانده و می باید توسط این باند و یا آن غارتگر داخلی و جهانی تصرف شود. نکته ی پایه تنها در همین دسیسه های بی انتهای حکومت مذهبی و غیرقابل کنترل نهفته است و نه هیچ چیز و جای دیگری. امپریالیسم آمریکا و یاران غربی او بخوبی می دانند که نزاع مذاهب و راسیسم های برتریجو ضامن بقای ساختار بیمار و ناتوان آنهاست و همیشه بشکلی از اشکال راه بقای خود را در تشویق و تحریک ستیزهای مذهبی ـ ملی ناخودآگاه ملت های تحت ستم جسته، بازتولید کرده و بر جهان کار سروری می کنند.
چراکه، دو قطب مرتجع و منحط مذاهب شیعی ـ سنی عملا بهترین مولد ناآرامی ها و دشمنی ها و نسل کشی های منطقه ای بوده، و هریک به سهم خود مادرِ ترورها، فقرزدگی ها و فرارهای کارگران ِملت های جهان اسلام و گسیل شان بسوی غرب را در پرونده ی بی آبروی خود دارد. در حال حاضر گریز کارگران بیکار ایران، خاورمیانه و شمال آفریقا به غرب، در نتیجه بازتاب ترورهای هولناک گذشته و اخیرِ داعش شیعی در ایران و دخالت در سوریه، و داعش سنی در عراق و سوریه و کل منطقه می باشد، که بیشتر از همه خود مسلمانان را قربانی برتریجوئی های مذهبی و کور هردوسو کرده و رسما جنگ این قطب ها و ادامه ی ستیز مذهبی محصول استبدادهای تکقطبی ست که مدام بسود منافع سرکردگان جهانی بازتولید می شود. حال چه در تحریک محکومیت رژیم شیعی در سیزدهمین اجلاس اخیر سازمان همکاری اسلامی باشد یا در پی سرخوردگی از نتایج طرح برجام ها و تشویق جنگِ مافیائی گروه های حاکم بیتی ها، با بیرونی های رانده شده از خیمه خامنه ای! شرایط نابودی مردم و کشور پایانی ندارد؛ و اصلگرائی حاکمانِ در قدرت، و مصلحت پذیری های بیرون ریخته شده از رژیم شیعی، جز همان “سرقت” لحافی نیست که سودی برای کارگران، زحمتکشان و نیروهای میانی کارمزد، که قربانیان این توطئه های بی پایان “مذهبی ـ امپریالیستی” بوده و می باشند ندارد. کار، نان و آزادی همگی ما توسط این مجموعه و در هر چهره کنونی و یا آتی، با هر ماسکِ آشکار و پوشیده آن، پیوسته نتایج مخرب یکسانی بر علیه کارگران و کشور ویران ما، و دیگر مناطق مسلمان و همسایه داشته و دارد، و رژیم های ایران و عربستان بود و نبود کارگران مناطق مسلمان را در پرتگاه نابودی نشانده اند.
طیف رفرماسیونرها و تئوری بافان با و بی عمامه ی جنبش ناگزیرِ اصلاحگرائی مذهبی دیریست می دانند، و یا بخش های مختلف دیگر آن، یعنی طرفداران “مبارزه ی مصلحانه” و یا همین التماس اخیر کروبی در جستجوگری یافتن نجیب و نانجیب، آنهم در بیدادگاهِ بی اختیار قضای ولایتمدار اسلامی، همه آنان دانسته و به عمد سر مردم و کارگران به خیال خام خود شیره می مالند که تحول در ساختار حکومت تکقطب مذهبی میسر است. در حالیکه برای کارگران پیشرو، روشنفکران و آگاهان به تاریخ اسلام جای گمان ندارد که همگی مصلحان مذهبی دروغ می گویند و آنان جز حفظ دست و ریش و سیبیل چرب کرده، و نانخور با و بی واسطه فسادِ دم و دستگاه بی حد و مرز اسلامی نیستند و به این دگرگونی های اصول الهی باورنداشته و ندارند؛ اما می خواهند رژیم و دکان پُرسودشان باقی بماند. همه ی برپادارندگان این بساط خودرای کم و بیش ولی آشکارا خود نیز ناتوانی ساختار نه جمهوری و نه اسلامی ولائی را شناخته، آنرا راهبری کرده و یا توسط همراهی های خود، در ویرانی های زندگی مردم کار و برباددادن ثروت کشورشان سهیم بوده، و اغلب با نادیده انگاشتن های نسل کشی ها و اعدام های ارتدادی، پیوسته بر نقض حقوق بشر چشم برهم نهاده و امروز استبداد و ترور مذهبی را بدین خون آشامی هولناک همه جا فراهم و مهیا ساخته اند. آقای کروبی باید بداند که برای این تهیدستان زمینگیر، زحمتکشان چپاولشده و کارگران بیکار، ندار و کم درآمد همه دست در اندکاران رژیم که در این سال های خون و وحشت و غارت سکوت کرده اند” نانجیب و دشمن”می باشند.
تک تک این راندشدگان صالح و عابد دستگاه شیعی، کارگرنوازان و امتگرایان امروزی، در سال های دراز خودرائی ها، چپاول ها، کارگرکشی ها، زن ستیزی ها، جنایت های ضدبشری بنام خدا و تنیدن بر آتش جنگ ها و ماجراجوئی های اتمی و بی هوده سران مذهبی، و از آن نیز بی رحمانه تر چشاندن طعم تلخ شکست های پیاپی جاهطلبی خمینی ـ خامنه ای و کل رژیم به کام کارگران و زحمتکشان گرسنه و بی دادرس همگی شریک بوده اند. و پرسیدنی ست: چرا این نجُبا در درازای آنهمه فجایع هراسناک خاموش ماندند؟ دلیل آن، جز به فکر نگهداری کرسی قدرت و ثروت بادآورده های خود نیست که به آن مشغول شده و آگاهانه خفه خون گرفته بوده اند؟ براستی چرا و آنهم حالا دنبال چه می باشند! مبارزه ی مصلحانه؟ نه …خودتان هستید، آقایان! هرگز چنین نیست که جار می زنید! از موسوی تا روحانی همه دست در خون بی پناهان و بی گناهان برده اید و باید انتقام حقوقی ـ قضائی از شماها گرفته شود و کوچکترین گام و خواست آغازین آنها، سرنگونی کل رژیم می باشد که نیاز به شاخ و دم ندارد؛ این بساط آویزان، پلید و انگل می بایست تاکنون و یا هرچه زودتر راهی زباله دان تاریخ شود.
این رژیم خودکامه و کاست شیعی به هیچیک از طبقات کار و سرمایه، و نیروهای میانی تعلق ندارد و تنها با مانور مذهبی در دل سیاست و اقتصاد اجتماعی رخنه کرده و همه را یکجا تصاحب نموده و بسان هر حکومت ایدئولوژیکی در هرحال سکتاریست و درونگرا بوده، و اصولا بنا به دعاوی فراانسانی و الوهیت اصلاح پذیرنیست. و حتی در دراز مدت توانائی حفظ اصول بنیادی و یکسویه ی خود را هم ندارد و برحسب ضرورت تمرکز مافوق قدرت در دست نخبگان و یکبعدی شدن سیاست بسته ی آن، بتدریج صامت و گندیده شده، و سرآخر به خودزنی مرگبار می رسد؛ و طبعا در برابر خودِ همگامان دیروز و مخالفان امروزیش همینطور که می بینیم ناچار ایستاده و پیوسته جز تبعیت مطلق از آنان، هیچگونه اعتراض مفید و انعطاف لازم را نیز نمی پذیرد و مرگ خود را در کثرتگرائی ایدئولوژیک ـ سیاسی دیده و تا دم مرگ هرگز تاسی آنرا برنمی تابد. زیرا غیرستیز بوده و به کیش های مخالف باورندارد. بنا بر این کارگران، ملت های تبعیض زده، زنان ستمبار، جوانان سرخورده، ما چپ ها و کمونیست ها و همه نیروهای دمکرات، مترقی و سکولار در عینحال که به پیشواز رفرماسیون مذهبی رفته و آنرا لازمه ی جامعه رنگین ایران و مسلمانان جهان دیده و دانسته و تأیید می کنیم؛ همزمان و هرگز هیچ سازش اندکی هم برای بقای هرچندکوچک این ساختار بیمار نداشته و می باید به همت توده ای و مستقل از دخالت غربی ها آنرا برای همیشه به زیر کشید، از سر راه کنار گذارده و از مصیبت های سرطانی اش رها شویم.
پس رویکردهای ریاکارانه گذشته و کنونی رفرمیست های مذهبی، این رانده شدگان از سیاستِ سرکرده حاکم، و شگفتا خوشبینی آنها به تحول حکومت شیعی، سیستمی که ما و آنها آنرا بخوبی می شناسیم، این برآوردها با واقعیت تجربه های تاریخی جنگ اسلام 1400 ساله و همچنین حاکمیت چهاردهه ی ولایات کله شق سازگاری و خوانائی ندارد و گوئی آنها در سیاره ای دیگر بوده اند آنگاه که خمینی می گفت: (اگر همه امت بله بگویند، من خواهم گفت نه) را نشنیدند. زیراکه مبارزان مصلحانه، هنوز از شناخت و پیگیری راه و بی راهه در بهترین حالت بی طرفانه ی لازم و در قضاوت حق و ناحق برای ساحتن فردای ایران بدور واقع بینی مانده و اینگونه عاجزانه در راستای تکرار تاریخ خودکامگی مذهبی درجامانده هستند و توامان، همه ی جریان همسو با آنان حامل تناقض ها و عمیقا گرفتار اهداف سوء مذهبی و دشمنیبرعلیه آمال و اهداف نوع بشردوستانه بوده و بسان گذشته ها همچنان فریبکار مذهبی و دچار خودبزرگ بینی حقارت برانگیز عقیدتی می باشند. همه نرمی بیان و التماس ها و تندی و تیزی رهبر، و استغاثه ها و فریادهای دادخواهی اصلاح جویان و اصولگرایان از خامنه ای چنین می نماید که به اصطلاح “تقیه” می کنند و دست همه در پوست گردوست و باهم می خواهند ویرانه های حکومت خود را با امیدواهی ساختن بازسازی کنند. بنا بر این کارگران، ما چپ ها و کمونیست ها و همه نیروهای مترقی دمکرات و سکولار که کباب شده ی سور و سوگ استبدادمذهبی بوده ایم دیگر گول نمی خوریم و همه جناح ها و باندها و مافیاهای مدافع بقای رژیم را محکوم و رسوا می کنیم و هیچکدام از ما نیروهای مدافع منافع سرکردگی طبقه کارگر و توامان بخش بزرگ سرنگونی خواه کمترین تردیدی را در ایجاد ساختار غیرمتمرکز، سکولار و فدرال آتی در پهنا و گستره ایران یکپارچه نداریم. بازتاب کل اپوزیسیون، پیرامون ستیزها و رویدادهای اخیر اندرونی های حاکم از رهبر و یاران او، تا مخالفان رهبر معظم که روحانی و رفسنجانی و…باشند، ما همه آنها را مسئول و پاسخگوی علل جنایت ها، غارت ها، بیکاری ها و ناگوارائی ها کمرشکن زندگی کارگران و مردم تهیدست می شناسیم؛ و ستیز و جنگیدن آنها را با هم، تنها بر سر تقسیم سهم بیشتر از ثروت و قدرت مردم و کشور بربادرفته می دانیم. جنگ قدرت و ثروتی که از خمینی . بنی صدر آغاز و به تا همین دوره ی فاجعه بار کلیداری تدبیر و امید روحانی دامنه یافته است. کل این رژیم از بالا تا پائین باید زدوده شود؛ زیرا همگی غارتگران نان، دشمنان آزادی، مزاحم حرکت سازنده فردای پیشرونده و برابر، و مانع دوستی ها و زندگی مسالمت خواهانه ملت های ما و همبستگی کارگران ایران، منطقه و جهان هستند.
بهنام چنگائی 31 فروردین 1395