بتازگی شماری از نمایندگان کنگره آمریکا با تنطیم*ـ طرحی خواستار افشا و شفاف سازی دارائیهای خامنهای، حسن روحانی، بسیاری از سران کشوری و لشگری سپاه پاسداران و کاسه لیسانی بسان شعبان با و بی مخ های بسیج، و البته نه کل غافله رفسنجانی ها، لاریجانی ها، باند احمدی نژادها، این “جادوگران ناپدیدشدن 700 میلیارد دلارو… شده بودند، که با مخالفت کاخ سفید روبروشد. من هیر و ویر از خود پرسیدم! 37 سال غارت، و چرائی اینکِ شفاف سازی، پس از برجام؟! بویژه توسط پلیدترین و غارتگرترین ساختار خونخوارِ جهان امپریالیسم آمریکا! دستگاهی که بارها از رهبران بی آبروی رژیم شیعی رسوای نداران جهان می باشد. زیرا، در هردوسوی این ساختارهای بهم پیوسته، و بشکل یکسان انسان کارمزد، یکجا به نام خدا و یا دمکراسی لیبرالی، مورد بهره کشی عریان و بی رحمانه قرارمی گیرد، و هردو ساختار با همه تفاوت هاشان، ضدبشری می باشند. یکی طناب دار را بنام شریعت بر گردن مخالفان آگاه، قربانیان گرسنه و گمراهان بیدادرس خود می اندازد؛ و دیگری با تلبغ ِرقابت جهان آزاد ستم، نابرابری و جنگ های ملی مذهبی را تشویق و در ساختار نئولیبرالیستی قانومند کرده و بهره کشی را پرچم ارجمند می سازد.
در حالیکه زندگی انسانی در این دشت درندگان مالی و مذهبی، می بایست جز”بده بستان”ارزشهای انسامدارانه نبوده باشد، که عملا در پهنه گیتی دردسترس نیست. شگفتا که تلاش برای زنده ماندن صِرف، تنها تحقیر توان شگرف انسانی ست! که هر ساختار جدا از مردم، سرکردگی بساط ضدبشری مالی ـ مذهبی خود را به نوع انسان عامی برای کسب روزی تحمیل می کند. تازه، آنهم برای میلیاردها انسان ناامید، فراری، بیکار، گرسنه و بی پناه اغلب آن “اندک” هم میسرنیست. تناقض رودرروئی انسان با انسان تنگدست، نیازمند و از خود بیگانه در جوامع سرمایه سالاری نیز از همینروست؛ که به درد و بیماری امروز جامعه بشری فراروییده است. بیماری ایکه جان، مرام، شهامت اخلاقی و همبستگی نوعدوستانه او را مکیده و چلیده، و تنها بخاطر امرار معاش، سرسپرده اوهام برتریجوئی رهبران مذهبیِ بسان داعش ها نموده، و یا در صف لشگرهای سیاه ناسیونالیستی و راسیسم شوینیستی به سوی مرگ های دلخراش می کشاند. (بی دانش و بی غرور زندن بودن و ماندن، محصول جوامع فقرزده بورژوائی است که اغلب همراهی، درک همنوائی و احساس زیبا شناسانه نوع انسانی را می کشد.) انسان محروم از نان، بی گمان ناتوان از شناخت زیبائی ها در مقام انسانِ رو به شکوفائی هاست. همانگونه که مال اندوزان بیمار، زیبائي های برابریخواهانه را نمی فهمند! برای این نوع جماعت و ساختارهای چپاولگرشان، عطر گل نوعدوستی با بوی گند فاضلاب خودخواهی ناآشنا و یکسان است. از این روی، ناتوانی فقیر اینگونه زاده و پیدا می شود، و گردنکشی مالی ـ مذهبی همه ی فرقه ها و نخبه ها، که “مادر بزرگ” کشتار انسانیت بوده و هستند هرچه بیشتر گسترده می شود.
با همه رشد فرهنگ دمکراتیک، بورژوائی و گلوبال، هنوز در اثر تحمیق های ملی ـ مذهبی ـ رسانه ای، و به تبع آن نداشتن خردِ طبقاتی، یک نوع روحیه قبیله گرائی و فرقه ای میان انسان ها با ساختارهای رنگین شان اینجا و آنجا حاکم است و او را ناگزیر به نوعی تبلیغ تملق، تمایل به گفتن و شنفتن دروغ و تأسی به ریا چه به درگاه مستبدها، به بارگاه ملاها، یا مطیع پایگاه بورکراسی سرمایه دارها کرده و می کند. در برابر این غول ها مقاومت، شهامت و غرور اخلاقی، به تنهائی توان کشیدن بار گرسنگی و بیدادرسی را ندارد، و یارای بریدن زنجیر بندگی آخوندها و جان بدربردن انسان نیازمند از تهدید باختن یاری خدا، و امید به پشتیبانی داراها را رها نکرده است. هر فقیری همچنان در پهنه گیتی، حسابگر چرتکه اندازی ست که از بقال سرکوچه اش، ضرورت زنده ماندن با امید کسب نان را، حالا به هر قیمتف آن راه را بهتر می شناسد. اوی ندار نوعی، در هر عرصه ای که به آن برسیم، کمتر یادگرفته که حداقل در نقطه های مات تلخ و تکراری، برروی ناخوانائی های زندگی خویش بایستد؛ و بر اصل همنوعگرائی هائی که نداشته پای بفشرد؛ بر ستیز با غارتگران و دشمنان نوع همدرد، بیشتر مکث کند؛ دیگران و همبندی هایش را بهتر بشناسد و دوست بدارد؛ اهداف خود را با فردای خوب آنها ببیند و بسازد و با از خودِ حقیر گذشتن برابریخواهی را فریاد بزند.
آری “نوع انسان” در جهان ما دچار سوداگران و آدمخواران رسمی ـ قانونی می باشد. اگر غیر ازاین می بود، کجا ممکن می شد که تنها تاراج های فردی خمینی یا خامنه ای، بدون کمترین تأثیر مفید در تولید اجتماعی، بتواند چنان برداشت ناباورانه ای از دارائی های مردم بیکار و گرسنه، آن نیز چنین دلبخواهانه و بی قیدوشرط داشته باشد؟ یکی که”خمینی”باشد، گورش تا هم اکنون برای گرسنگانِ بیکار بیش از 3 تا 5 میلیارد دلار هزینه دربر داشته؛ و یا چگونه میسرمی شد: تصاحب تنهائی خامنه ای در یک قلم، مسلط بر یک ثروت 95 میلیارد دلاری گردد و بی هرگونه امکان دخالت مردمی ـ قانونی او یکه تازانه، (و نه غارت هریک از باندها و مافیاهایش) بر آن ثروت نجومی اراده گرایانه چنبره مطلق زده باشد؟ آنهم در کشوری که همینک **ـ 11میلیون شهروندش، از نارسائی ها و ناتوانائی های کسب حداقل تأمین نیازهای مبرم زندگی، دهه هاست به ترک موطن بومی ناگزیرگشته و”حلبی آبادنشین” شهرهای بزرگ شده است! و حالا و همزمان با این مصیبت های بزرگ ساختار سرمایه داری مذهبی و بی خانمانی توده ای که بخش بزرگی از آن ناشی از پیوند با سرمایه داری نئولیبرال جهانی و چپاول خود آمریکاست! یکباره رودرروشدن با تهدد”شفاف سازی نمایندگان گنگره امپریالیسم آمریکا، از دارائی سران رژیم”هیچ خردورزی را غافلگیر نمی کند. آنهم بسی چندش آورتر از غارت های نجومی آخوندها، هیراشی چپاولگران آمریکا، جهان را رسما با زور می چاپد و یکی از میلیاردرهای او” ترامپ” می باشد که همینک بدلیل نپرداختن مالیات بردرآمد، می باید تحت تعقیب، محکوم و دارائی های ربوده شده ملیت های آمریکا از وی پسگرفته شود. نه اینکه چنین قوانینی علیه این هیولاها وجودندارد، بلکه ترامپ بهره کشی از کار انسان ها، زیرکی در چگونگی نپرداختن مالیات و انباشت بیشتر ثروت خود مفتخراست و می خواهد در رأس قدرت سیاسی نیز دست و پا بیابد. در کشوری که رشد ستیزهای حقوق شهروندی در میان سیاه و سفید که جز محصول جامعه طبقاتی نیست، و یا اصولا کسب نان و زدودن نابرابری های انسانی که با بحران ژرف سرمایه داری نئولیبرال همینک هرچه بیشتر تشدید یافته، و با فرهنگ انسانکش کاپیتالیسم گره حیاتی خورده است؛ همین ترامپ می خواهد تصادم اجتماعی رو به گسترش آمریکا را با اهرم فردی خود بعنوان “ریاست جمهور” برای شهروندان آمریکائی پس از انتخابش غیرممکن کرده و ساده لوحی تاکنونی را در آمریکا پیگیرکند! آیا این وعده پوچ، توهین به شعور کارگران و یک ترفندی رسوا و ضدبشری نیست؟ شوربختا که در قوانین حقوق بشر، بهره کشی ظالمانه انسان از انسان هنوز محکوم و رد نشده و بهمین خاطر این “دزداان ِشعور” چه در ایران و یا آمریکا و جهان می توانند برموج ناآگاهی و بر خواست نیروی کار و یبکار سوارشده ولی در مسیر سرکردگی خود اینجا و آنجا بتازند. اما تاکی؟
هر تهدید سیاسی و نظامی، و یا همین هشدار شفاف سازی به چپاول های بی شمار شخص ولی فقیه، جز تأکید بر ضرورت حفظ چیرگی مطلق در مدیریت اقتصاد فراملی و گلوبال نیست، که می باید تابع اراده امپریالیسم آمریکا و یارانش باشد؛ و بی جون و چرا پذیرفته شود. همانگونه که خمینی هم برای جایگزین شدن بجای شاه، احکام آنرا گردن نهاد و پذیرفت! و به تبع آن اما، فراموش نکنیم وحدتِ پوشیده دیپلماسی ریز و درشت هموندان، و در بهم پیوستگی منافع سران سیاسی ایران، منطقه و جهان را، که همه جا محکم در هم تنیده و کاملا پیداست و در خدمت به بقای روابط ناعادلانه “سرمایه سالاری” بوده و هست و خواهدبود. کنارزدن داخلی و جهانی زورگرایی و بهره کشی مالی و مذهبی نیز، صرفاً در توان و مدیریت اجتماعی و دخات مستقیم نیروهای یدی و فکری کارگران می تواند میسرشود، و نه با افشاگری چپاولگران گردن کلفت تر! آنچه که جهان ما را دچار آشوب و جنگ های مذهبی ِ شونیستی و راسیستی کرده است ریشه در برتریجوئی های اقتصادی این افراد و کاست های آنها دارد که می باید پیرامون شان هرچه بیشتر و بیرون از وابستگی های کور ملی مذهبی افشاگری و کار روشنگرانه کرد.
امثال خامنه ای، البغدادی، اردوغان، ترامپ، باند خانواده بشاراسد ها، سعودی های و آیت الله های مرتجع بسیارند که مولفه های بقا ویرانگر هریک از آنها در پیوند با تسلط سرمایه بهم سرشته شده است. این افراد و همه نظام های ضدبشری سرمایه سالاری با همه تفاوت های شان فقط بدنبال سرمایه و قدرت سیری ناپذیر این و یا آن گروه اندک است که هیچ مرز و بوم و سر حد انسامدارانه ای را برنمی تابد و نمی شناسد. اگر دمکراسی بورژائی هدف کنارنهادن تضادهای طبقاتی نمی داشت که دارد؛ پس واقعی ست که در دوران اوباما بیش از هردوره ای آشوب کور میان همدردان سیاه و سفید به آن شکل خونین، دردآور و ناآگاهانه بیشترشود و شد. بنا بر این نیاری به تهدیدِ شفاف سازی نمایندگان حیله گر مجالس آمریکا نیست؛ آنها اگر راست می گویند بفکر چاره ای جهت زدودن تضادسازش ناپذیر مردم خود در برابر تهاجم سرمایه داران جنایتکار باشند، که رهائی از آن در دستورجاری جنگ طبقاتی این و یا آن کشور و مردمان جهانِ غارتشده علیه جهانخواری آمریکا و یارانش هویدا می باشد. مردم ایران نیاز به افشاگری آنها ندارد و دیریست غارتگری رهبران ریاکار و فاسد را شناخته و در پی کله پاکردن این رژیم مذهبی هستند. چراکه اولیگارشی های نظام داخلی و جهانی، بیش از هرزمانی سر به آسمان کشیده اند و نوع انسانِ کار، یا کارگران و زحمتکشان و تنگدستان را همه جا بخاک و خون کشیده و در تضاد عمده برای حفظ منافع خود، پیوسته ملت ها را بجان هم آنداخته، و جز توسل به مدیریت و لجستیک نسل کشی های داعشی و میلیتاریسم ناتوئی دستآویزی نمی بندد. همه چالش ها و رو در روئی های هولناک ناسیونالیستی مذهبی راسیستی شوینیستی چه در ایران، چه در اسرائیل و چه در عربستان سعودی، همگی با سرگردگی جهانی آمریکا در منطقه آشوبزده خاورمیانه بخاطر جاهطلبی های این کاست های جدا از منافع مردمی می باشند. پس ناگزیر می باید گفت که هستی همگان99% در سازش ناپذیری آشکار با اشکال ریز و درشت این ساختار قدر گلوبال، چپاولگر و بی تبار امپریالیستی ست که همچنان بخاطر یک مشت غرارتگر برجسته تر می شود. در بستر خودکامگی های کهنه و کنونی همه ساختارهای فردگرای داخلی چه با تاج و عمامه باشد، چه با ترامپ میلیاردر و اوبامای برنده ی جایز صلح نوبل، نتیجه مردمی آن همان است که اوباما سیاه پوست تضاد آنرا در جامعه بشدت طبقاتی آمریکا آشکارا تشدید کرد و آب سرد ناامیدی به دگرگونی های اندک را هم بردستان همرنگان پاکباخته خود ریخت. منافع هستی و حفظ میحط زیستی برای نوع انسان، با نظام های کاپیتالیستی، ملیتاریستی، مذهبی و راسیستی و… هرگز خوانائی نداشته و ندارد.
بهنام چنگائی 17 مهر 1395
* اخیرا شماری از نمایندگان کنگره آمریکا با تنظیم طرحی خواستار شفاف سازی و افشای داراییهای آیتالله خامنهای، حسن روحانی و شماری از فرماندهان سپاه پاسداران و بسیج شده بودند. روس پلیکین، نماینده مجلس و حامی و تنظیمکننده این طرح گفته بود که تصویب آن کمکی خواهد بود تا به جهان نشان داده شود چگونه ایران”از طریق پولی که از مردم این کشور دزدیده” نقض حقوق بشر را تسهیل میکند. کاخ سفید روز چهارشنبه (۲۱ سپتامبر / ۳۱ شهریور) با انتشار بیانیهای اعلام کرد که باراک اوباما طرح تازه کنگره آمریکا در مورد افشای داراییهای رهبران ایران از جمله آیتالله خامنهای را وتو خواهد کرد. مقامات کاخ سفید با هشدار اینکه طرح پیشنهادی کنگره معاملات مشکوک را بیش از پیش به تاریکی خواهد راند. بر استدلال کاخ سفید که طرح “شفافسازی دارایی رهبران ایران” موجب نخواهد شد که تهران از تأمین مالی تروریسم یا پولشوئی هایش دست بکشد و بر عکس این طرح حتی مقامات رسمی جمهوری اسلامی را تحریک خواهد کرد تا داراییهایشان را بیش از پیش مخفی کنند.
**بهمن مشکینی، مشاور وزیر کشور، در حاشیه همایش «تقویت جامعه مدنی، بخشنامه یا قانون؟» با تأکید بر اینکه آییننامهای که بهتازگی در هیأت وزیران تصویب شده نمیتواند بحث پیگیری قانون سازمانهای مردمنهاد را ملغی کند، گفت: مجلس باید از دولت یازدهم بخواهد لایحه سازمانهای مردمنهاد را برای تبدیلشدن به قانون مادر تقدیم مجلس کند؛ زیرا اکنون کشور در وضعیتی است که باید تشکلیابی در اولویت برنامهها قرار گیرد.
بهمن مشکینی در این همایش گفت: امروز کشور در وضعیت خوبی نیست، ایران ۱۱ میلیون حلبینشین دارد. امروز بین ۲,۸ تا چهار میلیون معتاد در کشور داریم. زنان سرپرست خانوار ۲,۶ میلیون از خانوادههای ایرانی را شامل میشود که بسیاری از اینها زنان نسبتا جوان هستند. جامعه ما اکنون با طلاق ۲۶ درصدی و در بعضی مناطق ۶۰ درصدی روبهرو است. سرمایه اجتماعی (اعتماد، رضایت، مشارکت نهادی) زیر میانگین است و این یعنی فاجعه. اینجاست که میفهمیم با این دستگاههای فرتوت و فشل نمیتوان کشور را اداره کرد.