در حال حاضر ایدئولوژی کاربردها و معناهای گوناگونی دارد:
یکم، ایدئولوژی بمثابه یک کل سامانمند باورهای آرمانی و اعتقادهای ثابت سیاسی و اجتماعی برای جامعه بوده که از یک نظام فکری و فلسفی و مذهبی و ارزشی خاصی پیروی میکند. حزب های سیاسی اغلب به چنین دکترینی متکی هستند بدون آنکه از شکلهای دیگر ایدئولوژی دور باشند. سازمانهای پوپولیستی بر این پایه حرکت میکنند و چه بسا همراه با کیش شخصیت هستند.
دوم، ایدئولوژی بمثابه یک مجموعه از دستورها و احکام قابل اجرا در برابر یک بینش فکری و خردمندانه تعریف میشود. در اینجا ایدئولوژی همچون یک دستگاه دگماتیستی یا نظامی خشک و مقدس گونه عرضه میشود. برخی دین ها مانند اسلام بشکل ایدئولوژیک عمل میکنند.
سوم، ایدئولوژی همچون یک فکر انحرافیِ کاذب و غیرواقعی تعریف میشود. بعنوان نمونه، «آگاهیِ» انسان از نظام سرمایه داری چیست؟ نظریه مارکسیستی برآنست که انسان ازخودبیگانه است و به واقعیت الگوی سرمایه آگاه نیست. انسانها بر اساس ایدئولوژی بورژوائی عمل میکنند و خود نمیدانند که این آگاهی دروغین است.
چهارم، ایدئولوژی بمثابه یک نظام نظری و اعتقادی کم و بیش آگاهانهاست. باورهای فرد بشکل آگاهانه و غیر آگاهانه گردآمده و یک مجموعه رفتاری و واکنشی را سامان میدهد. این شکل از ایدئولوژی ترکیبی از الگوهای پیشین است.
حال با توجه به آنچه گفته شد در شرایط ایرانی، ایدئولوژی چگونه منعکس میشود؟ جریانهای دینی شیعه و نواندیشان شیعه در ایدئولوژی قرار دارند و خود فعالانه فکر کاذب و دورغپرداز و مسیانیک را در جامعه تولید و پخش میکنند. جریانهای مارکسیستی و استالینیستی از یک دکترین ثابت دگماتیستی حرکت کرده و فاقد انعطاف روشنفکری و دریافت پدیده های تازه هستند. جریانهای سلطنتی در یک اعتقاد تقدسگرا و خشک قرار گرفته و فاقد نقد به نظام پادشاهی هستند و دارای برخورد هیستریک به مخالفان هستند. جریانهای ناسیونالیستی شووینیستی، به یک ایده کاذب و اسطوره ای چنگ زده و خواهان به عقب راندن جامعه هستند. جریانهای فدرالیست تجزیه طلب به ساخت دکترین ذهنی و شوینیستی پرداخته و بشکل کاذب خود را حامل رسالت رهایی بخش میدانند. جریانهای ملی گرا در الگوهای پیشین درجا زده و فاقد انعطاف برای مدرنسازی پروژه خود هستند. جریانهای جمهوری خواه و سکولار میان پاره های ایدئولوژیک و گرایش های مدرن در نوسان هستند.(جلال ایجادی 8/7/2018).