فدرالیسم قومگرا یک خطر است. کشورهای صنعتی و سرمایه داری با تشکیل دولت-ملت و نهادینه شدن شهروندی در حقوق و روان و تربیت انسانها، بمرور ساختار خود را متحول نموده و ویژگی رفتار قومی و قبیله ای و خانوادگی را از دست دادند. تمام کشورهای آفریقایی که فاقد توسعه اقتصادی و اجتماعی مدرن بودند این خصوصیت کهنه را بشکل پررنگ در خود نگه داشتند. تمام کشورهایی که به زور ایدئولوژیکی به شوروی و بلوک شرق وابسته بودند در فردای فروریزی دیوار برلن پاشیده شدند. ایجاد جمهوری های آسیای مرکزی و تجزیه فدراسیون یوگوسلاوی نتیجه این امر بود. در ایران، ما فاقد توسعه اقتصادی گسترده بودیم و گاه تعلقات قومی پررنگ بوده اند، ولی بخاطر تسلسل تاریخی فرهنگی و زبانی و همزیستی در ایرانیت، بخش های مختلف جمعیت ایران در کنار هم به زندگی خود ادامه دادند. پادشاهان ایران از کورش و داریوش تا نادرشاه و شاهان صفویه و شاهان قاجار و شاهان پهلوی و بالاخره تا حکمرانان جمهوری اسلامی، علیرغم برخی ویژگی های قومی بر کلیت ایران حکومت کردند. روشن است که پهنای سرزمینی ایران در طول تاریخ تغییر کرد و حتا برخی جمعیت ها در داخل ایران جابجا شدند، ولی هیچ یک از تیره ها و اقوام ملت ایران با فشار و جبر به یکدیگر وابسته نشدند. تاریخ ما سرشار از ستمگری شاهان و حکمرانان بوده است ولی ما فاقد کشتار ها و جنگهای قومی بوده ایم. استانهایی مانند کردستان و بلوچستان و غیره از رونق اقتصادی برابر برخوردار نبوده اند و همیشه فرصت استفاده و توسعه فرهنگ و زبان مادری را نداشته اند. ولی همه آنها با دیگران در تاریخ مشترک زیسته اند و در زبان فارسی همزیستی فرهنگی داشته اند.
حال نظریه هایی موجودند که از فدرالیسم میگویند و آنرا بر پایه قوم و قبیله و خانواده ایلیاتی قرار میدهند. این فدرالیسم نه متکی بر تقسیم مسئولیت شهروندانه و وظایف استانی و امر تمرکززدایی، بلکه متکی بر خصوصیت قومی و جدایی طلبی است. این نظریه ها با ویژگی های زیر مشخص میشوند: نفی تاریخ همزیستی تمام ایرانیان، نفی تحولات اجتماعی و آمیختگی خانوادگی و حرفه ای و روانی در ایران امروز، نفی شرکت مشترک در امور بازرگانی و اقتصادی، نفی رشد حالات و رفتارهای شهروندانه، استفاده از پروپاگاند علیه زبان فارسی، طرح افکار واپسگرا و متناسب با دوره های فئودالی و عشیرتی، استفاده از انگهای ایدئولوژیکی و احساسی غلوانگیز، اعتقاد به افکار عقیدتی سیاسی تنگ نظرانه. این نظریه ها گاه با حمایت برخی قدرتهای منطقه ای جهت فروپاشاندن یکپارچگی سرزمینی است. البته سیاست تبعیض دوران پهلوی و جنایات جمهوری اسلامی و تبعیض های دینی و قومی و فرهنگی و جنسییتی، نیز همیشه فرصتی برای رشد این افکار تنگ نظرانه و تجزیه طلبانه است. برخی پان ترکیست ها تبلیغ میکنند که زیر ستم بوده و هستند. حال اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم تیره های مختلف ترک از غزنویان و سلجوقیان و صفویان و قاجاریان در راس حکومت مرکزی بوده اند و بخش مهمی از سران لشگری و کشوری زمان پهلوی و جمهوری اسلامی، آذری بوده اند. بعلاوه در تمام این دوران آذری ها در اعتلای زبان فارسی و ادبیات و پیشبرد جنبش های ملی نقش اساسی داشته اند. کردها سهمی بسیار مهمی در تقویت زبان و ادبیات فارسی ایفا نموده اند. برخی خوزستان را «عربستان ایران» گویند حال آنکه واژه خوزستان در سنگ نوشته های مربوط به دوهزار و پانصد سال پیش آمده است و بمعنای سرزمین خوز (هوز) هاست. در تمام دوران باستان و نزد تاریخدانان معتبر نام خوزستان آمده است. بلحاظ نفوذ قوی مردم عرب زبان مهاجر به جنوب غربی این استان (بویژه مهاجرت قبایل بنی کعب و بنی لام) از سده ی ۱۶ تا ۱۹ میلادی، نام عربستان از زمان صفویه مورد استفاده قرار گرفت تا اینکه در زمان رضا شاه پهلوی دوباره نام خوزستان جایگزین شد که خط پایانی بر آرزوهای تجزیه طلبانه شیخ خزعل رئیس قبیله کعب بود. شیخ خزعل بخاطر «خدمات» گوناگون دارای نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا بود.
در یک حکومت لائیک و دمکراتیک و غیرمتمرکز الگوهای سیاسی و فرهنگی موجود باید تصحیح شود و برابری شهروندی در تمام ایران باید رعایت شود. همه فرهنگها و زبانها مانند آذری و کردی و بلوچی و غیره باید شکوفا شوند و انسانها باید آزاد باشند تا دین و سنت ها و آداب قومی خود را ادامه داده یا توسعه دهند. دمکراسی در تمامیت ارضی ایران در هماهنگی با زبان ملی ما، زبان فارسی، و زبانهای اقوام گوناگون مردم ایران است. ما نیازمند یکدیگر در طول تاریخ بوده ایم و آینده نیز با تلاش مشترک سامان می پذیرد. ایران را بر اساس طایفه گرایی و یا شوینیسم کوته فکر نباید تحلیل و مدیریت کرد. ایران را با بلندپروازی سیاسی و با مسئولیت برای یکپارچگی باید نگاه کرد. جمهوری اسلامی با قطعیت باید پایان یابد و دین اسلام با قطعیت از حکومت و سیاست باید دور شود. آینده ایران در جمهوری لائیک و قدرت سیاسی غیرمتمرکز و حقوق شهروندی برابر و تمدن گرایی باز بسوی جهان، باید ترسیم شود.(جلال ایجادی 7/10/2018).