صدای دادخواهی نوید افکاری، یکی از هزارها شرکت کنندگان در خیزش آبانماه به گوش جهانیان رسید. نسرین ستوده در دفاع از حیثیت انسانی شهروند ایرانی و ابتدائی ترین حقوق شهروندی خود، در اعتصاب بسر می برد و حال جسمانی ایشان وخیم است. هزاران زندانی سیاسی در دژخیم گاه های اسلامگرایان، لشکرهای بیکاران، کارگران، طبقات ناوابسته به حاکمان، روی ریل مرگ تدریجی قرار گرفته اند.
فریاد اعتراض کارگران هفت تپه نتوانست جامعه کارگری را به خیابان بکشاند و اپوزیسیون سرنگونخواه تا کنون موفق نشد تا “جنبش اقدام در خیابان” را بعنوان راه حل پایان دادن به حکومت اسلامی به ملت ایران نشان دهد.
چرا؟ زیرا “منورالفکرین” دوران ما، کینه آگاهانه ویا ناآگاهانه به ایران، جامعه ایرانی و ملت ایران را در تئوری و سیاست یدک می کشند، با سیاست، ایدئولوژی و فرهنگ ناباوری به واقعیت ایران و ملت ایران، در مسیر همبستگی ملی، دمکراتیک و لائیک باشندگان کشور، سنگ اندازی می کنند.
من بخوبی آگاه هستم که بسیاری از کنشگران فرقه ها، محافل و باندهای فرقه ای موجود در اپوزیسیون، با شنیدن نام ملت ایران بدن های شان کهیر می زنند. اما این بیماری اهالی “اپوزیسیون در گفتار” و عاملین فرهنگی – سیاسی بقاء حکومت اسلامی (در کنار مجموعه عوامل دیگر)، نمی توانند ما را از تبیین واقعیات و تمرکز بر راه برون رفت از شرایط موجود باز دارد.
صورت مسئله سیاسی اپوزیسیون جمهوریخواه سرنگون طلب کاملن شفاف است؛
یک رژیم اسلامی بیش از چهل سال آتش بب جان ملت و هستی کشور انداخته و بی وقفه به سرکوب، زندان، تجاوز، اعدام، غارت و خیانت ادامه می دهد. این جرثومه نکبت و جنایت باید محو گردد. هر ساعت که قیام برای سرنگونی این نظام تاخیر داشته باشد، بسود ملت و کشور است.
حکومت اسلامی از روز نخست، سیاست اسلامگرایانه خود را نسبت به مخالفین به صراحت اعلام کرد و بخش قابل توجه از نیروهای “سیاسی” مصلحت دیدند که کر، لال، کور و خرفت باشند و استقرار فاشیسم اسلامی را نبینند و هر روز پای منبر یک ملا، با کت و شلوار و کراوات، سینه زدند. مشکل جامعه ایران تنها خرفتی و زبونی “منورالفکران” آن نبود، بلکه بخشی از نیروهائی که علیه این نظام برخاستند، نتوانستند با رگه های سیاسی – ایدئولوژیک ایران ناباوری تصفیه حساب سیاسی کنند و تیشه به ریشه همبستگی سیاسی، تاریخی و ملی جامعه ایرانی نزنند.
و تمام این ماجراها در شرایطی جریان داشت که اسلامگرایان به قدرت رسیدند و بنیانگذار آن (خمینی) گفت:
“ما میخواهیم اسلام را … چیز بکنیم، یکی از اینها آمده بود گریه میکرد که چرا بعضی از اینها را میکشند، نه این آخری ها را، آنهایی را که آقای خلخالی کشته اند؛ اینها باز توجه ندارند که اسلام در عین حالی که یک مکتب تربیت است، لکن آنروزی که فهمید قابل تربیت نیست، 700 نفرشان را در یکجا در یهود بنی قریظه را میکشند، گردن میزنند به امر رسول الله. اینها همین حرفهای غربی را میزنند که ما باید اول اصلاح کنیم، اول همه را اصلاح کنیم، بعد حد بزنیم”.
» در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی [ رئیس زندان اوین ] می شد و مخالفت هایی می شد [غیر] از احمد (یادگار امام ) کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریبا» فاجعه می دانست » (مجموعه آثارج 17 ص 92) – : » آنکه مکتبی را مسخره می کند اسلام را مسخره می کند و اگر متعمد باشد «مکتبی» را مسخره کند مرتد فطری است و زنش بر وی حرام است و مالش هم باید به ورثه داده شود خودش مقتول باشد» (صحیفه امام ج 14 ص 376) ؛
“هر روز ما در جنگ برکتی داشتیم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم …ما در جنگ ریشه های انقلاب پر بار اسلامی مان را محکم کردیم » (صحیفه امام ص 283)-”
چهل و یکسال از حکومت اسلامگرایان بر ایران می گذرد و ایران و ایرانیان هنوز نتوانستند از سلطه جبارانه، جنایتکارانه و غارتگرانه آنها خود را رها کنند. تا هنگامی همسوئی های نانوشته اپوزیسیون ناباور به ایران و همبستگی ملی ایرانیان با این نظام سیاسی، ایدئولوژیک و مافیائی برقرار است و نیز جامعه ایران از مدار توهم به تاج و تخت و شیخ و منبر و اسلام و اسلامگرایان رها نشوند و اپوزیسیون واقعی باورمند به ایران واقعن موجود، همبستگی ملی مردمانش و یکپارچگی سرزمینی آن و آزادی زیر چتر جمهوری شهروندی سوسیال، لائیک و دمکراتیک همپیمان نگردند، بستر ایجاد صفوف فشرده در خیابان و تغییر توازن قوا توسط مردم و برای مردم، میسر نیست!
برای نجات جان فرزندان ایران در زندان ها، برای نقطه پایان گذاشتن به اعدام و شکنجه و غارتگری، پزواک صدای نوید افکاری ها، نسرین ها، سپیده قلیان ها، اسماعیل بخشی ها و علی نجاتی ها باشیم و راه رسیدن به خیابان ها و آغاز جنبش اقدام در خیابان را برای مردم هموار کنیم.
ما سرنگونخواهان با همه تفاوتهای سیاسی مان، می توانیم از بردن علائق خودویژه به خیابان پرهیز کنیم و در مبارزه اقدامگرانه میدانی برای فلج کردن حکومت اسلامی و ایجاد پیش شرط های تامین حق ملت در سرنوشت خود متحد شویم. سقف سیاسی مشترک و ملی ما در جنبش های خیابانی عبارت است از:
1) همبستگی ملی برای سرنگونی رژیم اسلامی بدون هرگونه اما و اگر،
2) هدف بلاواسطه تشکیل مجلس موسسان نظام نوین بعنوان مرجع صالح تعیین نظام سیاسی پس از رژیم کنونی
3) حفظ همبستگی جامعه ایرانی و خانه مان (ایران)
ما با سبک کار ایستادگی بر پرنسیب های سیاسی خود و حفظ مرزهای روشن با نیروهای ارتجاعی، راه همبستگی و همکاری در مبارزه میدانی را باز می کنیم تا بزرگترین جبهه ممکن در میدان (جنبش اقدام در خیابان) علیه حکومت اسلامی تکوین یابد.
در چنین شرایطی خواهیم توانست؛ لغو احکام اعدام در ایران، آزادی زندانیان سیاسی، برآورده کردن مطالبات کارگران هفت تپه و آزادی همایش های اعتراضی در دانشگاه ها را به حکومت اسلامی تحمیل کنیم.
ما بایستی همواره اعلام کنیم که مبارزه ما توقف ناپذیر است. جامعه ایرانی را نسبت به ضرورت پیوند ناگسستی مبارزه برای آزادی های قطره چکانی و تشدید مبارزه هدفمند برای فلج ساختن نظام سیاسی – ایدئولوژیک حاکم آگاه کنیم. ما اکنون به نقطه پایان دوران مبارزه تدافعی در برابر تهاجم چهل و یکساله حکومت اسلامی به ایران و ایرانیان نزدیک شده ایم.
باید کاری کرد، کاری کارستان و از جنس مشروطه و بهمن، اما با گوهر آزادیخواهانه، ایراندوستانه،سوسیال، لائیک و دمکراتیک!
اقبال اقبالی
05.09.2020