اکنون یکبار دیگر، سردمداران جمهوری اسلامی میخواهند بمانند 11 دوره گذشته با تکرار نمایشی بنام “انتخابات” که از پیش بر گزیدگانش از سوی نهاد های بیدادگر “نظام ولایت فقیه” چونان “مجمع تشخیص مصلحت” “شورای نگهبان” و نظارت استصوابی دست چین شده اند، حکومت جابر خود را بر ملت ایران تحمیل کنند. بر این پایه، جای شگفتی نباید باشد که شورای نگهبان در هنگامی پنج روزه و 40 ساعت کار، تنها صلاحیت شش نفر را از میان 1630 نفر تایید مینماید. کوشش همه نهاد های حکومتی و جناحهای درون ساختار حکومت، چه اصلاحگرویا اصولگرا و همچنین تنی چند از نظریه پردازان فدایی/ انقلابی که لذت زندگی آزاد و مرفه را در برون مرز میبرند ، در این است که این بار هم بمانند 38 گذشته مردم ایران را با ترفند و شگردهای متداول تکراری بپای صندوق های رای کشانده تا بتوانند بجهانیان بگویند که حکومت شان از مشروعیت مردمی که هیچ باوری بآن ندارند، برخوردار است. اما مردم ایران، این بار با برخورداری از تجربه های تلخ گذشته و آزمونهای شکست خورده با محمد خاتمی تدارکات چی و همچنین پایان کار دولت ” تدبیروامید” حسن روحانی، نیک میدانند که دیگر نباید چشم امید به این بندگان و گماشتگان بیت ولایت کذب فقیه وبرآمدانی از چاه جمکران، بدوزند. زیرا که امر سیاستگزاری و دولتمداری را درهزاره 2000 نمیتوان با تکیه بر یک اندیشه وری دوران جهالت و بربریت 1400 ساله گذشته، پیش برده و بخواهند آنرا نه تنها در ایران، بلکه تحمیل بر منطقه ،همسایگان و جهانیان کنند که بمانند همه ایده اولوژی های بسته سده های گذشته با شکست روبرو شده اند. بنابراین با توجه به آورده های فرازین، کارنامه حکومتگران جمهوری اسلامی در تمام عرصه های سیاست داخلی و خارجی سیاه و با ناتوانی و ناکامی همراه بوده است. آقتصاد کشور با وجود در آمد های کلان نفت و گاز ورشکسته، نرخ گرانی فزاینده و بی ارزشی پول ملی، گسترش خزنده فقر و محرومیت میلیونی مردم ایران ، اشاعه فحشاء، مواد مخدر، بیکاری میلیونی جوانان ودانش آموختگان وغارت ثروت ملی کشور از سوی مسئولین نهادهای اداری ،کشوری، سپاهی، بسیج و حامیان نظام ولایت فقیه، مشتی است نمونه خروار. و در پهنه سیاست خارجی که آماجش دفاع از منافع و مصالح ملی است، آنان کشور و ملت ایران را بسبب دخالت های ناروا، تروریستی و تنش آفرینی های مذهبی، سیاسی در منطقه و جهان، نه تنها آسیب پذیر ساخته، بلکه منزوی کرده اند. و در این راستا باید از دخالتهای های نظامی رژیم به بهانه مبارزه با داعش با هزینه های دهها میلیاردی در سوریه و یمن ، حزب اللهه در لبنان و فلسطین، وسرمایه گذاری های برباد رفته در نزوئلا، سخن بمیان آورد که نمونه هایی است از بی کفایتی و بی خردی نظامات رژیم سرکوبگر و اشغالگر جمهوری اسلامی در پهنه سیاست خارجی که ملت و کشور ما را با مخاطراتی جدی و فزاینده روبرو کرده است. هر ایرانی آزاده و پایبند به صلح و انسان /مداری نمیتواند از چشم بدور بدارد که نظامی بنام دین و سیاست( دیانت در عمل/ حسن عباسی تئوری پرداز اصول گرایان و دشمنی کینه توزانه با ایرانگرایی و انسانگرایی) با هزینه دهها میلیارد دلار از ثروت ملی مردمان ایران که خود در فقر و محرومیت بسر میبرند، به پشتیبانی از نامردان و مستبدان وباجگیرانی چونان بشار اسدها در سوریه و شیخ حسن نصراله ها در لبنان و فلسطین و یمن، برآید. سرمداران جمهوری اسلامی با دخالت نظامی در امور داخلی این کشور ها در کشتار هزاران نفراز مردم سوریه و لبنان ویمن و ویرانگریهای سرزمینی و آوارگی میلیونی مردمانش، در برابر وجدان بشریت مسئولند. در یمن هر ده دقیقه یک کودک بسبب گرسنگی، بیماری و نبود دارو چشم از این دنیای ستمگر می بندد و بیش از یک میلیون از مردمانش در فقر ومحرومیت و آوارگی بسر میبرند. اکنون این پرسش پیش روی ما قرار دارد که آیا باید مردمان ایران یکبار دیگر فریب ترفند ها و شگردهای مبلغین حکومت را خورده، با امید به تغییر و تحولی که تا این ساختار بر جا است ممکن نخواهد شد، بپای صندوق های رای رفته و کسی را از میان این بیدادگران برگزینند؟. سخن از انتخابات آزاد هنگامی میتوان بمیان آورد که پیش شرط های برگزاری آن در شرایطی آزاد و در جامعه ای بدور از تبعیض و ستمگری فراهم گردیده باشند.
بنابراین چگونه میتوان مردم را دعوت به شرکت در انتخاباتی کرد که هیچگونه آزادی احزاب، اصناف، سندیکاهای کارگری،انجمن های فرهنگی، ملی و کانون های پدافند از حقوق مدنی و اجتماعی مردم و همچنین آزادی رسانه های گروهی، شنیداری، آوایی و سیمایی، وجود ندارد.