مقدمه
جنبش خیابانی خرداد 1388 که با پرسش “رای من کجاست”، آغاز شد ، در تداوم و تعمیق خود حول نفی دیکتاتوری، نفی ولایت فقیه و برکناری دولت احمدی نژاد کانونی گردید و در روند رادیکالیزه شدن از “اصلاح طلبان حکومتی سبقت گرفته است.
جنبشی که با بهره گیری از تضادهای جناح های حکومتی در خیابان اعلام موجودیت کرد و عناصری از جناح مغلوب حکومتی در راس آن قرار گرفتند از تناقضی رنج می برد که می بایستی سر باز می کرد
. جناح مغلوب حکومتی موضوع اصلاح فاشیسم اسلامی را در برنامه خود قرار داده و ملت ایران گذر از حکومت اسلامی را نشانه گرفته اند. شعار موسوی بهانه است، کل نظام نشانه است به یک واقعیت تبدیل شده است و مطالبات ملت مبنی بر ایرانمداری،آزادی، دمکراسی، جمهوری ایرانی، که از پشتوانه جنبش خیابانی برخودار می باشند، در برابر سیاست درجا زدن در “لجنزار حکومت اسلامی” قرار گرفته است و موضع آقای موسوی در بیانیه شماره 17 واکنش به،تداوم هشدارهای او به شعارهای ساختارشکنانه ( بخوان گذر از سلطه استبداد دینی در ایران) بوده است.
چشم بستن موسوی بر مطالبات ملی نفی دیکتاتوری، نفی ولایت فقیه و به رسمیت نشناختن دولت احمدی نژاد، ناشی از علاقه او به حفظ نظام و تعلقات و پیوندهای 30 ساله او به خانواده حکومت اسلامی است.
اما خانواده ملت ایران که در هیبت جنبشی عظیم و از ورای 30 سال تحقیر، سرکوب، اعدام ، تجاوز به ایران و ایرانیت و حقوق شهروندی سربلند کرده است، چیزی برای از دست دادن ندارد و از همینرو سلحشورانه پا بمیدان مبارزه برای نفی دیکتاتوری نهاده است و عامل بنیادی همبستگی و جانبازی و دلاوری شگفت انگیز نسل جوان همانا، ایراندوستی، آزادیخواهی و امید به ساختن دنیائی بهتر و سربلندی و سرفرازی ایران وایرانیت است.
جنبش کنونی بی تردید حماسه هائی به عظمت مشروطه و بهمن خواهد آفرید که نشانه های آنرا همه جهانیان مشاهده کرده اند که چگونه ملت ایران با دستان خالی در برابر جانوران دست پرورده حکومت اسلامی، با چنگ و دندان از حقوق انسانی خود دفاع می کنند و تن به بالاترین ذلت یعنی پذیرش دیکتاتوری،ولایت فقیه و دولت احمدی نژاد نمی دهند..
عظمت حضور نیرومند و افتخارآفرین ملت ایران در جنبش برکناری دیکتاتوری آنچنان چشمگیر بود که دستگاه سرکوب رژیم در موضع تدافعی و بسیار شکننده ای قرار گرفته است و از هراس انفجار توده ای ، از یکسو آدمکشان فلسطینی، لبنانی و سودانی را اجیر کرده اند و دستگیری های فله ای را در دستور کار قرار داده اند و از سوی دیگر راههای فرار و گریز از خشم فروخفته 30 ساله ملت را بررسی می کنند.
در شرایطی که حکومت اسلامی زیر فشار کشنده عدم مشروعیت ملی و بین المللی و تهاجم بی امان جنبش سبز خیابانی قرار گرفته است و در جستجوی راه فرجی نشسته اند، بیانیه شماره 17 آقای موسوی، چراغ سبزی به مدافعان حکومت دینی در ایران و رویگردانی از شعارهای جنبش سبز خیابانی است.
جنبش سبز ملت، جنبش سبز خیابانی خود را نه با سبز حکومتی – اسلامی، بلکه با هویت ایرانی ، ایرانمداری، آزادیخواهی و سکولاریسم تعریف می کند،بخش های متوهم به “سبز حکومتی” را باید از زیر بار توهم به اصلاحات در چارچوب حکومت اسلامی نجات داد. فاشیسم اسلامی سد راه ایرانمداری، پیشرفت و دمکراسی می باشد و برای برون رفت از بحران کنونی، لایروبی این نیرو از قدرت سیاسی به یک ضرورت عاجل و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. دین باوران “اصلاح طلب” خود مختارند در برابر و یا در کنار این جنبش قرار گیرند!
جنبشی که برای آزادی،دمکراسی، ایرانمداری و جمهوری غیردینی آغاز شده است، اساسا خودبخودی بوده و بخشا توسط محافل و گروههای مستقل هدایت شده که آنها نیز فاقد هماهنگی و ستاد رهبری ملی،دمکراتیک و سکولار رزمنده بوده که این خود پاشنه آشیل آن می باشد.
جناح مغلوب حکومتی و ایران ستیزان می توانند از خلاء هائی که ایجاد خواهد شد، سوء استفاده کرده، با امتیاز گرفتن از جناح غالب و یا مغلوب حکومتی جنبش را در نیمه راه متوقف کرده و مانع تحقق آرمانهای آزادیخواهانه و دمکراتیک ملت ایران – که در چارچوب حکومت دینی و موروثی تحقق ناپذیرند- شوند.
دستیابی به اهداف جنبش زمانی امکانپذیر است،که اپوزیسیون آزادیخواه و دمکرات با همه قوا، نیرو، امکانات و ظرفیت های جنش در برابر حاکمیت صف آرائی کرده و مبارزه سیاسی خود را هوشمندانه و نقشه مند سازمان داده و برای این منظور، اقدام به ایجاد شورایی ملی آزاداندیش،دمکرات، ایرانمدار، لائیک و جمهوری خواه برای گذر از دیکتاتوری اسلامی نماید.
مبانی همپیمانی شورای گذر از دیکتاتوری
– خلع ید از حکومت اسلامی از طریق سازماندهی، هماهنگی و هدایت جنبش برای برکناری حکومت و انحلال دستگاههای سرکوب انتظامی – اطلاعاتی و دسته جات فاشیستی بسیج و سپاه،
انتقال قدرت به ملت ایران از طریق ایجاد پیش شرطهای دمکراتیک انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس موسسان نظام نوین
تامین آزادیهای بی قید و شرط احزاب سیاسی، تشکل ها و نهادهای دمکراتیک و اجتماعی در جامعه در دوران انتقال قدرت به نمایندگان ملت
دفاع از همبستگی و یکپارچگی ملت و میهنمان ایران
تعریف ما از اپوزیسون آزادیخواه نیروهای ملی، ایرانمدار، آزادیخواه، دمکرات، عدالتخواه و سکولاری هستند که در سه طیف سیاسی شناخته شده جنبش ملی، جنبش چپ و دین باوران سکولار و لائیک قرار دارند.
“شورای گذر از دیکتاتوری” همانطور که از نامش پیداست، هدف خود را نه کسب قدرت، بلکه نفی استبداد اسلامی و نقشی فرا حزبی، فراقومی، فرادینی و فراایدئولوژیک خواهد داشت که بر اساس مصالح ملی و میهنی اتخاذ سیاست خواهد کرد.
شورای گذار از دیکتاتوری برای هر کدام از طیف های جنبش ملی ، جنبش چپ و دین باوران لائیک حد نصاب مثلن 150 نفر ( کمتر یا بیشتر) تعیین می شود که رای اکثریت (نصف + یک) مبنای تصمیم گیری قرار خواهد گرفت.
کانون اصلی این نیرو با توجه به شرایط مبارزه مخفی در خارج از کشور بوده و با امکان انتقال این نیرو به داخل کشور، کمیت نیروی خارج از کشور به تناسب یک سوم از نیروی خارج از کشور و دوسوم نیروی داخل کشور تغییر یافته تا نقش اصلی و تعیین کننده در تصمیم گیری ها به نیروی داخل از کشور انتقال داده شود.
شورای گذر از دیکتاتوری می تواند در سازماندهی درونی خود در سه عرصه اصلی سیاسی، اجرائی و روابط بین المللی تقسیم کار صورت گیرد و کار کارشناسانه در رابطه با قانون اساسی نوین، اقتصاد، نظام آموزش و پرورش، و … را در دستور کار خود قرار دهد.
آنچه در بالا گفته شده است تنها طرحی برای بحث در راستای رفع فقدان آلترناتیو آزادیخواه، ایراندوست، دمکرات و سکولار در شرایط حساس کنونی می باشد، شرایطی که سرنوشت چند دهه ایران را رقم خواهد زد!
http://www.tribuneiran.org/wp-admin/post-new.php