سیاست تاکتیکی کنشگران سیاسی جمهوریخواه در قبال مبارزات جاری مردم ایران، به دو کج اندیشی مبتلا می باشد که هر دو نگرش افراط و تفریط در تاکتیک، نقش بازدارنده در تکوین قدرت اجتماعی در خیابان دارند. محافلی در برونمرز، از مشی سیاسی پیروی می کنند که با سیاست تاکتیکی (هدفمند یا پراگماتیستی) کنشگران درونمرزی تفاوت دارد. چرائی تفاوت تاکتیکی را می توان با عیار فهم نیازهای عینی مبارزات مردم، دوری ویا نزدیکی با جامعه ایران و خاستگاه سیاسی و اجتماعی تبیین کرد.
در پی سخنان آقای رضا پهلوی، موضعگیری و صف بندی های موافقان و مخالفان در رسانه های برونمرز داغ شده است.
قطب بندی شگل گرفته، نه بر اساس پرنسیب ها، ارزش های سیاسی و الزامات مبارزاتی، بلکه به اظهار وجودهای بی بو و بی خاصیت برخی گروه های همراه بوده و جای موضع سیاسی شفاف بر اساس اصول دمکراتیک و در راستای پاسخگوئی به نیازهای مبارزات جامعه شهروندی، ناپیداست.
سیاست های تاکتیکی در مبارزات اجتماعی، اگر به تقویت همبستگی میدانی، جنبش اقدام در خیابان و نزدیکی به اهداف آزادیخواهانه و دمکراتیک نیانجامد، آب در شوره زار ریختن و هدر دادن انرژی قطب برانداز است.
در روزهای گذشته، افراد، محافل و گروه های جمهوریخواه، مواضع آقای رضا پهلوی را مورد انتقاد قرار دادند. این انتظار که نماینده سیاسی تاج و تخت و احیاء سلطنت در ایران، جدا از خاستگاه و اهداف تاریخی و سیاسی سلطنت طلبان حرکت کند، توهمی بیش نیست. ما با تحلیل درست از ماهیت حکومت اسلامی توانستیم گوهر فاشیستی آنرا از آغاز، افشاء کنیم.
یک بررسی علمی، مستلزم تبیین دیالکتیکی پدیده ها در بستر سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی در شرایط مشخص می باشد و این امر در ارتباط با موضوع سلطنت در ایران هم صادق است. سلطنت بعنوان نمادی تاریخ مصرف گذشته از جوامع ارباب و رعیتی، به کدام نیازهای متعدد و پیچیده جامعه ایران می تواند پاسخ دهد؟
ما در دوران زندگی نمی کنیم که یک حکیم طبابت می کرد و از نجات جان بسیاری عاجز بود. نظام اداری کشوری (مانند علوم پزشکی) ابعاد گسترده ای یافته تا بتواند به بیشمار مسائل جامعه، کشور و محیط زیست پاسخ دهد. در عصر ما، مدیریت خردمندانه سیاسی جمعی، کارشناسانه، انتخابی و دوره ای، جایگزین اراده فرد شاه و فقیه شده است. ما با چرائی دگردیسی مواضع سیاسی افراد پیش از قدرت و پس از قدرت، کارکردهای حکومت موروثی و دینی در ایران آشنا هستیم و تجربه را تجربه کردن، فاجعه است!
تردیدی نیست که در کشور ما، همانند سایر کشورها، تنوع سیاسی وجود دارد. در جامعه شهروندان برابرحقوق، بایستی راهکار زندگی متمدنانه و مسالمت آمیز در کشور بر اساس قوانین دمکراتیک میسر باشد. رفتار امروز ما با دگراندیشان و تاکتیک های سیاسی – مبارزاتی ما، آینه ای هستند که با نگاه به آن، می توان چهره سیاسی فردا را ترسیم کرد. بنابراین تغییر جایگاه نقد سیاسی (که بسیار ضروری هم می باشد) به اعلام جنگ و لشکرکشی، جبهه خیابان (که هدف آن برچیدن حکومت اسلامی می باشد) را تقویت نمی کند.
با باور عمیق به اینکه، پاسخگوئی به نیازهای جامعه و میهن مان، در توان یک جمهوری سوسیال دمکراتیک و لائیک است، این واقعیت مورد تاکید قرار می گیرد که نیروی جمهوریخواه، سنگین ترین وزنه بالقوه در معادلات سیاسی ایران می باشد. جمهورخواهان (دمکرات – لائیک) بیش از دیگران در جامعه حضور دارند و پتانسیل اقدام، سازماندهی و تدارک قیام شهروندی دارند. در میان جمهوریخواهان دو گرایش وجود دارد. گروهی با آقای رضا پهلوی بیعت کرده و گروه دیگر سیاست طرد پیشه کرده اند. سخن امروز، ناظر بر آلترناتیو سوم، و هوشیاری نسبت به دو گرایش نادرست سیاسی “سکتاریسم در تاکتیک و انحلال طلبی در استراتژی” در طیف جمهوریخواهان است.
سکتاریسم در سیاست، با خودمحوری و مشی حذف دگراندیشان، پیوند ناگسستنی دارد. در شرایطی که برای اپوزیسیون برانداز، خوشبختانه راه گریزی جز پذیرش پلورالیسم سیاسی وجود ندارد، سکتاریسم مخرب است. این اندیشه بشدت عقب مانده هنوز در اپوزیسیون ایران رایج است که گوئی در ایران دمکراتیک فردا، راهی جز تشکیل دولت ائتلافی احزاب آزادیخواه، دمکراتیک و ایراندوست وجود دارد؟! ما دو تجربه دیکتاتوری پهلوی و حکومت اسلامی را روی میز داریم. دوران تک حزبی رستاخیز، حزب جمهوری اسلامی، یک حزب سوسیالیستی و یا… پایان یافته است. گروه های سکتاریست یا از پیله خود بیرون می آیند ویا محکوم به مرگ سیاسی هستند.
هنگامی گروه های سکتاریست به نیروی سیاسی و اجتماعی ارتقاء خواهند یافت که سنگ بنای سیاست را به پاسخگوئی معضلات کف جامعه منتقل کنند و همبستگی میدانی، جنبش اقدام و الویت جامعه و میهن را ذر صدر اهداف خود قرار دهند. با عزیمت از چنین جایگاهی در مبارزه میدانی و جنبش اقدام (تحصن، اعتصاب، اعتراضات خیابانی تا قیام شهروندی)، هیچ نیروئی نمی تواند نیروی دیگر را حذف کند.
جنبش شهروندی آزادیخواهانه و سرنگون طلبانه، سقفی بزرگی ست که باندازه کافی فضا برای تنوع موجود در جامعه دارد. ما نیاز شدید به تثبیت فرهنگ گفتگو و مدارا داریم. در جنبش اقدام، مرز سیاسی، دینی، قومی، طبقاتی وجود ندارد و اساسن تفتیش عقیده قدغن است. سکتاریسم، دست و بال جمهوریخواهان را برای حضور در میدان های بزرگ می بندند و آنها را از انجام وظایف خویش در قبال همبستگی میدانی شهروندی و جنبش اقدام و همکاری همگانی باز می دارد.
دومین انحراف سیاسی در طیف جمهوریخواهان، انحلال طلبی استراتژیک جمهوریخواهانه می باشد که تاریخ دیرینه آن در حمایت از فاشیسم اسلامی، بر همگان آشکار است. با قدرتگیری اسلامگرایان در ایران، ما از خطر فاشیسم و ضرورت مبارزه علیه آن سخن گفتیم. بسیاری از کنشگران سیاسی مرعوب شرایط شده و به شیوه های گوناگون از صفوف مبارزه سرنگون طلبانه کنار کشیدند.
استدلال ها چنین بودند:
من خودم مسلمان نیستم، سوسیالیست و … هستم؛
“اما” در حکومت یک گرایش مترقی و .. هم هست.
“اما” اینها علیه امپریالیسم هستند.
“اما” اینها حکومت مستضعفین اند.
“اما” …
“اما” …
در مباحثات آندوران، سخنان پیش از” اما” تعارفات، و پس از “اما”، حرف دل گوینده و سیاست عملی بود. اینروزها بحث سلطنت و احیاء دیکتاتوری که مطرح می شود، همان سبک برخورد را شاهد هستیم که:
که من خودم جمهوریخواه هستم، اما …
این “اما”های مرعوب شده و خودباخته، تعارفاتی بیش نیستند. بسیاری که قبلن خود را در حکومت اسلامی منحل کرده بودند و پشیمان اند، اکنون نیز عالمانه از محاسن سلطنت سخن می گویند و روضه هایی که گذشته برای حکومت اسلامی، رجوی و .. می خواندند، اکنون برای سلطنت می خوانند.
قطب بزرگ جمهوریخواهی پراکنده است. بخشی جمهوری خواهان همانند آغاز قدرتگیری اسلامگرایان، که به براندازی حکومت اسلامی لبخند می زدند و در انتصابات حکومت اسلامی به ریاست جمهوری خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی و .. رای می دادند، اکنون هم به جمهوری لبخند زده و به سلطنت رای می دهند.
طیف جمهوریخواهان انحلال طلب و حل شده در سلطنت، نقطه مقابل سکتاریست ها ایستاده و هویت سیاسی خود را بسود سلطنت در کردار نفی می کنند.
خطاب به این گروه از جمهوریخواهان؛
راه سومی هم وجود دارد!
حفظ هویت سیاسی جمهوریخواهانه، حفظ صف مستقل خویش، و در عین حال، همبستگی همگانی در جنبش سرنگونی حکومت اسلامی، همکاری میدانی در سنگرهای محلات، ادارات، کارخانجات … و جنبش اقدام در خیابان. مرزهای جمهوریخواهانه خود را از خاستگاه سیاسی شهروند، جامعه و میهن، با سکتاریسم و انحلال طلبی صراحت دهیم:
نه به سکتاریسم و نه به انحلال طلبی در قطب جمهویخواهان!
آری به همبستگی میدانی و همکاری در جنبش اقدام در خیابان برای برچیدن حکومت اسلامی، فرای تعلقات سیاسی، دینی، قومی و ایدئولوژیک!
اقبال اقبالی
20.06.2022
www.tribuneiran.org