امروز ۲۶ دی ماه است. همان روز بزرگی که شاه در مقابل انقلاب مردم ایران فرار کرد و البته ثروت کلانی از سرمایه مردم ایران را در هواپیمای اختصاصی خود بار کرد و به همراه خانواده اش گریخت. حتی نکرد که هویدا نخست وزیری که یک عمر به او بله قربان گفته بود را بجای یکی از آن همه جواهرات سلطنتی در این هواپیما با خود ببرد، در عوض او را به زندان انداخت که به آن شکل فجیع اعدام شود. البته شاه در لحظات آخر با چشمان اشکبار برای فریب مردم گفت: ” صدای انقلاب شما را شنیدم”. اما قبل از آن هرگز به این نیندیشید که از قدرت مافیایی ساواک کم کند. از دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفان در زندانها بکاهد. از ترویج خرافات و آخوند بازی و مسجد سازی در کشور خودداری کند و جیره ماهانه آخوندها را که در ازای آن در پای منبرها شاه السلطان را ستایش می کردند را قطع کند و در عوض اندکی از ثروت خانواده ی سلطنتی را به گودهای جنوب کشور، حلبی آبادها، آجرپز خانه ها و روستاهای بدون برق و آب اختصاص دهد. حزب های سیاسی را آزاد کند و به تک حزبی پایان دهد. شاه بعد از مدتی در مصر مرد و به فراموشخانه تاریخ سپرده شد. سالها خانواده اش در سکوت با آن ثروت باد آورده و دزدیده شده به زندگی پرنس و پرنسسی و پلاس زدن در کازینوها در کشورهای غربی ادامه می دادند. این خانواده حتی یکبار دست کمک به پناهندگانی که از ایران بیرون امده و بسیاری به بدترین شکل زندگی می کردند، دراز نکردند. یک موسسه کمک به پناهندگان ایران در این مدت تاسیس نکردند. تا جایی که بوی الرحمن رژیم به مشامشان رسید و ناگهان دیدیم نور خانم فراخوان کمک به پناهندگان یونان را میدهد و شاه زاده به بسته ها چسب می زند و نور خانم راه می افتد و می رود خودش بسته های دریافتی را به پناهندگن بدهد و تبلیغ سلطنتی باز پس بگیرد. البته پناهندگان یونان جواب جانانه ای به آنها دادند تا دیگر هوس بهره برداری نکنند.
در دهه شصت که کشتارهای وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی بر علیه جوانان این مردم بیداد میکرد. آنها هرگز سخنی در اعتراض نگفتند. یک موضع گیری به من در اعتراض به این کشتار از طرف رضا پهلوی و مادرش و دیگر اعضای خانواده سلطنت نشان دهید. به قتل عام شصت و هفت در زندان ها که حتی منتظری را به اعتراض واداشت، اعتراض نکردند. تا جایی که شاه زاده! بزرگ شد و بازماندگان سلطنت با قیام های متعدد مردم ناگهان فکر بهره برداری افتادند و هوس بازگشت به زندگی سلطنتی سابق در اذهانشان شکل گرفت. شاه زاده را که خودش هم نمیخواست بزور جلو انداختند تا از او رهبر بسازند. غرب هم خیلی سعی کرد که شاید بتواند از او یک احمد چلبی دیگر درست کند، اما نشد که نشد. نکته قابل توجه اینکه این شاه زاده حتی سعی نکرد با ثروت بادآورده پدر حداقل به تحصیلات ادامه دهد و ضمن سواد سیاسی آموزی حداقل مدرک و شغلی برای خود بپا کند تا کمی بتوان او را جدی گرفت. رضا پهلوی می تواند با فاصله گرفتن از تبلیغ سلطنت بعنوان یک فرد گروه و حزب و سازمان براه بیندازد و فعالیت کند. اما وقتی پای تبلیغ سلطنت و بازگشت به گذشته و شستن جنایات دوران سلطنت در ایران باشد من در مقابل آن خواهیم ایستاد.
رضا پهلوی بدرستی در مصاحبه اخیرش گفته که در تاریخ ایران هرگز ما انتخابات آزاد نداشته ایم. اما به این اشاره نکرده که علت آن تاریخ سلسله های موروثی شاهنشاهی بوده است. این آقا هنوز نتوانسته در مقابل به درک واصل شدن سلیمانی قاتل یک موضع گیری اتخاذ کند بخاطر اینکه به گفته خودش با سران سپاه رابطه های پشت پرده دارد و باز فکر کودتا توسط سپاه را در سر می پروراند تا پاس دادن شیخ و شاه به هم را تکرار کند. اما نمیداند که زمان آن دیگر گذشته است.
امروز دانشجویان به بدرستی به این آگاهی رسیده اند که شعارهای درستی را انتخاب کرده و بر آنها تاکید کنند، شعارهایی مثل ”مرگ بر ستمگر- نه شاه می خوایم نه رهبر“ و ” ” نه شاه میخواهیم، نه رهبر- نه بد میخواهیم، نه بدتر“ قلب دیکتاتوری را در هر شکل و لباس نشانه گرفته است. چون تجربه حکومت پهلوی و سلسله شاهان و حکومت جمهوری اسلامی نشان داده که هر کسی طولانی مدت در راس یک سیستم قرار گیرد چه به شکل موروثی و چه به شکل ولی فقیه، دیکتاتوری و استبداد را بازتولید میکند. تعدادی آگاهانه یا ناآگاهانه و ساده انگارانه میخواهند این شعار را بر علیه یک فرد یعنی محمد رضا شاه ربط دهد تا بتوانند بگویند که شاه مرده و دیگر این شعار ضرورتی ندارد در حالیکه اساسا این شعار علیه فرد مشخصی نیست. شاه فقط محمد رضا شاه نبود. در تاریخ ایران شاهان بسیاری داشتیم. همچنان که الان در کشورهایی چون انگلستان و کانادا هم سیستم شاهنشاهی برقرار است گرچه به شکل و سبکی جداگانه. این شعار به یک شیوه حکومتی اشاره دارد و حکومت سلطنتی را در کنار حکومت مذهبی می گذارد و میخواهد هر گونه حکومت مبنی بر دیکتاتوری را نفی کند. من به کسانی که این شعار را میدهند، درود می فرستم که از امروز مرز خواسته های خود را بروشنی مشخص میکنند. و این در برابر تلاشهای کسانی است که میکوشند به انحا مختلف از گذشته ننگین و جنایتکارانه شاهنشاهی در ایران دفاع کنند و دستهای خود را پاک جلوه دهند. کسانی که می خواهند حافظه تاریخی ما را پاک کنند و در برابر جنایاتی که خمینی و رژیم مذهبی اش در ایران انجام داد، دوران شاه را دوران طلایی و تمدن بزرگ جلوه دهند. اگر امروز این روشنگری انجام نشود فردا دوباره با فریبی بزرگ روبرو خواهیم بود. من از انقلاب بر علیه سیستم موروثی و دیکتاتوری شاهنشاهی هرگز پشیمان نیستم. اما از اینکه شاه با پروار کردن آخوندها نگذاشته بود این مردم آخوندها را بخوبی بشناسند و نهایتا نیز آنها را جانشین خود کرد ناراحتم. اما اینبار دیگر اجازه نخواهیم داد هیچ فرصت طلبی بر گرده مردم سوار شود. عصر آگاهی و روشنگری است و ابزار آنرا نیز در دست داریم. با صدای بلند همراه دانشجویان می گویم: نه شاه نه رهبر بلکه انتخابات آزاد و حکومت مردمی!
عاطفه اقبال – ۲۶ دی ماه ۹۸