بیست و پنج سال قبل، در دیروزش، تروریستهای جمهوری اسلامی در خانه خود او در پاریس دکتر شاپور بختیار، یکی از سرسختترین و روشنبینترین مخالفان رژیم، را به وضع فجیعی به قتل رساندند. دولت مستعجل او سی و هفت روز بیشتر طول نکشید اما بدون شک مثبت تر از همه سی و هفت سال عمر رژیم جمهوری اسلامی و بدون هیج کدام از پلیدی های آن بود. اقدامات او از آزادی کامل مطبوعات گرفته، که دیگر هیچوقت تکرار نشد، و انحلال ساواک و آزادی زندانیان سیاسی، که خیلی هاشان را نظام اسلامی دوباره گرفت و زندانی کرد و حتی به قتل رساند، تا هشدارهای بجائی که در باره خطرناکتر بودن دیکتاتوری نعلین از دیکتاتوری پوتین داد و ناشنیده ماند، هیجکدام با مرگ او جایگاه خود را در تاریخ از دست نخواهند داد.
«اگر»های تاریخی فرضیاتی غیرقابل اثباتند، اما به احتمال بسیار زیاد «اگر» چرخ انقلاب ایران در برج بختیار قراری میگرفت، ما کشتار و سلاخی سبعانه هزاران مبارز فرهیخته و دهها هزار نفر از جوانان پرشور، درهم کوبیدن جنبش کارگری و کشتار فعالان کارگری، نابود کردن خشن مطبوعات آزاد، سرکوب وحشیانه و به عقب راندن تاریخی زنان، محو کردن آزادیهای سیاسی و مدنی و فردی و به قهقرا بردن جامعه مدنی ایران و از کف دادن فرصتهای تاریخی برای رشد شتابان اقتصادی و خارج شدن کامل ایران از مدار توسعه نیافتگی و اینهمه فساد و فحشا و اعتیاد و انحطاط را از سر نمیگذراندیم.
بختیار احتمالا با خواست کردها قرابتی نداشت، اما سرکوب بیرحمانه کردستان به بهانه های واهی، و در واقع بخاطر اینکه خلق کرد هرگز«انقلاب اسلامی» خمینی و تعالیم و فرهنگ و متدهای آن را نپذیرفت، تحریک عوامفریبانه مذهبی و گسیل هزاران نفر بیخبر و مسحور آماده به قتل کردها، اعدامهای فوری و بی محاکمه و به راه انداختن کشتارهای جمعی در مناطق روستائی را به احتمال قوی تجربه نمیکردیم. با کسی که مبانی آزادیخواهی و حقوق بشر را اصولا قبول دارد ولی خواست شما را نمی پذیرد، میشود نشست و گفتگو کرد، میتوان حتی او را به نیروی جنبش مردمی به چالش و به سازش کشید، اما چه قیاس با کسی که حقوق بشر را «محاربه با خدا» میداند و بکلی در سپهری بیگانه با دموکراسی و آزادی و حقوق بشر سیر میکند و ازامام زمان معذرت میخواهد که چرا زودتر و گسترده تر به اعدامها و کشتارها دست نزده است؟
این حرفها را در سالهای اخیر خیلی ها، رسمی و غیررسمی، از من شنیده اند، اما سابقه آن به خیلی پیشتر، و آنهم نه فقط به من، برمیگردد. در حاشیه نشست کمیته مرکزی کومه له در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۲، در جوار کنگره سوم کومه له که در دره «برده سور« برگزلر شد، این بحثها بین رهبری ما مطرح شد. کومه له حزبی چپ و انقلابی و در آن مقطع درگیر سرسختانه ترین و گسترده ترین مقاومت مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی هم بود، اما در عین حال دارای تفکری واقعگرا، خلاق و غیردگماتیک بود و این نوع بحثها در رهبری آن، بر خلاف اکثریت چپ آن دوران، به هیچ وجه تابو نبود.
باری، به بختیار ادای احترام میکنم.
یکشنبه, اوت 7, 2016