دوران سخن گفتن در مورد ماهیت تبهکارانه، ایران ستیزانه و ضد بشری حکومت اسلامی پایان یافته، زیرا جامعه ایرانی پیامدهای حکومت اسلامی – روسی (حامل نکبت های شمال و جنوب ایران) را در درازای عمر ننگین حاکمان با پوست و گوشت و استخوان لمس کرده است. اکنون آژیر نابودی جامعه و میهن بصدا درآمده است، بایستی با راه حل های شفاف سیاسی، در سطح کلان و ملی، اقدام در خیابان را بر دو محور جامعه و میهن، تدارک دید.
حمله روسیه به اکرائین سرفصل دورانی می باشد که نتنها جهان را در آستانه تلاطم های بزرگ و صف آرائی های نو قرار داده، بلکه همسایگان روسیه را ناچار می سازد تا روابط خود را با نوتزاریسم اشغالگر و متجاوز، دوباره تعریف کنند. این بازنگری، در مورد ایران هم صدق می کند.
در ایران ما، جامعه و میهن نمایندگی سیاسی در کشور و جامعه بین الملل ندارد. مافیاهای تبهکاری که در بستر انقلاب بهمن بقدرت دست یافتند، بسیار شفاف اهداف خود را در استفاده ابزاری از جامعه و میهن ما برای اسلام و اسلامگرایان را اعلام کردند. بتدریج علاوه بر باج دهی به شبکه های تروریستی – اسلامی در منطقه، سرسپردگی به روسیه و چین، الویت منافع آنها بر منافع جامعه ایرانی و ایران بر سیاست های خائنانه اسلامگرایان حکومتی افزدوده شد.
حکومت اسلامی با پشتوانه حزب الله لبنان، حشدالشعبی عراق، حماس فلسطین، فاطمیون افغانستان .. ، از آنچنان پشت گرمی برای سرکوب اعتراض ها و خیزش های مردمی در ایران برخوردار بوده، که نیازی به ملت ایران ندارد. البته مرکز فرماندهی حکومت اسلامی در سیاست های کلان، در مسکو قرار دارد و عامل اجرائی مسکو، نمی تواند خارج از الویت های روسیه مانور دهد.
هدف از پیشگفتار اینست که توجه به نوع مافیائی و وابستگی حکومت به روسیه، موقعیت ایران در منطقه و شرایط خاورمیانه در جهان مورد توجه قرار گیرد و وظایف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دیپلماتیک مطلوب جامعه و میهن مان را به بحث روز جامعه ایران تبدیل کنیم، تا در فردای بمیدان آمدن جامعه شهروندی برای تعیین سیاست کلان کشوری، اندیشه های سیاسی چکشکاری شده و جلایافته در خرد جمعی جامعه تبلور یابند.
1- جامعه ایرانی حکومت اسلامی را برسمیت نمی شناسد!
حکومت اسلامی سخنگو و نماینده اقلیتی چند میلیونی وابسته به شبکه های مافیائی اسلامی در ایران، گروه های اسلامی در لبنان، سوریه، فلسطین، عراق، یمن .. و نیز عامل اجرائی اهداف روسیه در منطقه و جهان است. حکومت اسلامی به دلیل ایدئولوژیک نه می خواهد و نه می تواند منافع جامعه و میهن ما را نمایندگی کند. ارتباط حکومت اسلامی با ملت ایران را می توان در چارچوب مناسبات اشغالگر و میهن اشغال شده تعریف کرد. بارها سران حکومت، ایران را از متصرفات اسلام خوانده و پراتیک آنها هم در همین راستا بوده است. جامعه ایرانی بدون لغو این مناسبات و پایان دادن به حکومت اسلامی، نمی تواند خرد جمعی جامعه را در عرصه داخلی و بین المللی به ظهور سیاسی رساند. جامعه ایران را چاره ای جز پذیرش، هضم و تثبیت ارزش های سوسیال دمکراتیک، لائیک، صلحدوستانه، مداراجویانه، همزیستی مسالمت آمیز و دفاع از خودمدیریتی سیاسی و برابرحقوقی شهروندان کشوری و جهانی نیست.
2- سیاست ما در جامعه جهانی
ما هنگامی می توانیم از ارزش های انسانی و سوسیال دمکراتیک در ایران دفاع کنیم که، برابرحقوقی همه کشورهای جهان، نفی خشونت در همه اشکال آن میان کشورها را بر پرچم سیاسی خود حک کنیم و بخش جدائی ناپذیر از هویت سیای ما گردد. با توجه شرایط کنونی جهان و ایران، از ارتباط و همکاری با همه کشورها استقبال کنیم، ولی الویت های خود را هم در جامعه به بحث بگذاریم. جامعه ایران به دلیل گسست از اسلام، رشد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بلوغ برای خارج شدن از مدار کشورهای اسلامزده، ارتباط ارگانیک با اروپای مستقل، می تواند به شکوفائی جامعه و میهن مان شتاب بخشد. متحد حکومت اسلامی حشدالشعبی، طالبان، حماس، روسیه و کره شمالی است و متحدین ما در ایران فردا، کشورهایی خواهند بود که در جبهه مدافعان ارزش های آزادیخواهانه و لائیک دمکراتیک ایستاده اند. با این منطق، اروپای پشتیبان آزادی، دمکراسی، استقلال و برابرحقوقی کشورها، متحد استراتژیک ایران فردا خواهد شد.
سیمای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی ایران مطلوب ما، می تواند مبتنی بر تجارب خود و نیز کشورهای اروپائی نظیر آلمان نقش بندد. واقعیت این است که در ایران، بیسمارکی نبود که دست دین از حکومت را کوتاه کند، اما امروز شرایطی مهیا گردیده که جامعه در سطح کلان تکلیف خود را با اسلام و مذاهب خداوبار و آته ئیست تعیین می کند. با توجه به نقش تجاوزگرانه، ویرانگرانه و مخرب اسلام در ایران، لائیسیته با شرایط ما انطباق بیشتر دارد و می تواند نقطه پایان بر تجاوزگری اسلام و اسلامگرایان و هر ایدئولوژی دینی و غیر دینی در جامعه بگذارد.
سخن ما در مورد فردای ایران، کاملن شفاف است؛ ما ایران فردا را به آلمان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاورمیانه ارتقاء خواهیم داد. ما مصمم هستیم نمونه ای از اقتصاد و نظم سیاسی و اجتماعی آلمان را در خاورمیانه و بر اساس ارزش های سوسیال دمکراتیک، لائیک و متناسب با شرایط مشخص ایران، بنا کنیم.
3- ناتو عربی (اتمی) در جنوب و روسیه اتمی در شمال؛ سیاست ایران صلحدوست و قدرتمند سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه و جهان
ایران کشوری ست که ریشه در فرهنگ و تاریخ دیرینه بشر دارد و در طول تاریخ، همواره مورد تعرض همسایگان فزون طلب قرار گرفته است. بزرگترین ضربات به ایران هنگامی وارد شده، که حاکمان نابخرد (چون امروز)، قدرت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی کشور را تحلیل برده اند.
اما نقاط قوت جامعه و میهن مان در پتانسیل انسانی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، ثروت بیکران طبیعی و سرزمینی با تاریخ و فرهنگ کهن است. اینها عرصه هائی هستند که می توانند اسباب آرامش، آزادی، داد، دمکراسی و رفاه همگانی جامعه ایران گردند و حکومت اسلامی در مسیر خلاف و ویرانگرانه گام برداشت.
شرایط مطلوب برای پیشرفت جامعه و میهن؛ مستلزم تامین امنیت جامعه و امنیت و آرامش در منطقه است. اما واقعیت اینست که ناتو اسرائیلی – عربی (اتمی) در جنوب، و روسیه اتمی در شمال مان حضور دارند. ایران باید آنچنان قدرتمند باشد، که قدرت آن جنبه بازدارندگی برای تجاوز را تضمین کند. تجربه اکرائین پیش روی ما قرار دارد و در دنیائی که سنگ روی سنگ سنگ بند نیست، امنیت جامعه و میهن اهمیت ویژه خواهد یافت.
4- مبارزه در چند جبهه؛ براندازی حکومت اسلامی، آمادگی برای مقابله در برابر اشغالگری روسیه، تجزیه ایران توسط روسیه ویا امریکا
ایران در شرایطی قرار دارد که شمال و جنوب آن مورد طمع قدرت ها می باشد و برای آن دندان تیز کرده اند. از سوی دیگر همسایه هائی داریم که در انتظار فرصت هستند تا با خلاء قدرت در ایران، اهداف تجریه کشور را پیش ببرند. سرمایه گذاری ترکیه، عربستان، امریکا و بخشن اروپا، روی نیروهای جدائی خواه، برای تحقق اهدافی می باشد که بار بنیاد سیاست نابودی همبستگی اجتماعی جامعه و میهن مان تعقیب می شود.
اکنون حکومت اسلامی جنوب و شمال را پیشفروش کرده و به زبان دقیق تر، امر تجاوز و اشغال بدون خونریزی بخش هایی از ایران توسط چین و روسیه، از بالا و با خیانت دستگاه حکومتی مدیریت شده است. خروج از زیر قراردادهای ننگین حکومت اسلامی، انتقال حاکمیت سرزمینی، معادن، جنگل ها، آب ها به مجلس ملی ایرانیان، مبارزه ای آزادیخواهانه، ملی و میهنی است. شر مقدم حکومت اسلامی می باشد که تاخیر در سرنگونی آن، می تواند به نابودی جامعه و میهن بیانجامد. به موازات مبارزه با حکومت اسلامی، خطر اشغالگری روسیه، تقسیم ایران توسط امریکا و اسرائیل، تسلیح جدائی طلبان توسط عربستان و اسرائیل، ترکیه، شیوخ حاشیه خلیج فارس و .. خطراتی هستند که جامعه و میهن را تهدید می کنند و باید آژیر شرایط خطر را کشید و جامعه ایرانی را برای مقابله، در ابعاد ملی بیدار کرد.
5- متحد استراتژیک ایران
چشم انداز انزوای کامل روسیه از نظر اقتصادی، سیاسی و تحلیل رفتن آن، وظایف و مسئولیت های ایران را در منطقه بمراتب سنگین تر خواهد کرد. ایران کشوری می باشد که از استعداد و ظرفیت بالا برای تثبیت ارزش های حقوق بشری، سوسیال دمکراتیک، لائیک، همزیستی مسالمت آمیز و دوستی و مدارا با جهان برخوردار است. ایران قادر است تکیه گاهی برای صلح پایدار در منطقه باشد، زیرا بر خلاف همسایه های مان، عاری از انگیزه های اشغالگرانه، تجاوزکارانه و فزون طلبانه است.
جامعه امروز ایران، بر خلاف اینکه با اسلام و اسلامگرایان بدنام و بی آبرو شده، عمیقن سکولار، لائیک و جهانی است. از اینرو با قاطعیت می توان گفت که ما با جامعه اروپا زبان مشترک داریم و این دستاورد، محصول نقد و نفی اسلام سیاسی و تحول در ارزش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان می باشد.
به دلیل زمینه های موجود در جامعه ایران و نیازهای متقابل اروپا و ایران به یکدیگر، اروپا با محوریت آلمان، می تواند متحد استراتژیک ایران باشد. تردید نیست که ایران مستقل، قدرتمند، خودکفا و متحد استراتژیک اروپا، خوشایند روسیه و امریکا نمی باشد. اتحاد استراتژیک ایران با اروپا، در تقابل با دوستی و همکاری با دیگر کشورها نبوده و اتفاقن می تواند در خدمت پیشرفت ایران و همکاری توانمندتر با جهانیان قرار گردد.
6- اتحادیه اقتصادی مردمان فلات ایران
جمهوری اسلامی مرده متحرکی ست که فعلن به اعتبار حمایت روسیه، چین و شبکه تروریستی – اسلامی، سرپا ایستاده است. ملت ایران این نظام و تمام میراث های شوم آنرا از بین خواهند برد و در ایران فردا، ما از سیاست پیوند ارگانیک با اروپا و در عین حال، ایجاد اتحادیه اقتصادی مردمان فلات ایران نشانه خواهیم گرفت. ایران بدون حکومت اسلامی، می تواند متحد دمکراتیک و برابر حقوق برای کشورهایی باشد که از مدار نوتزاریسم روسیه ریزش خواهند کرد.
7- ضرورت به روزرسانی مبانی نظری و ساختاری سازمان ملل برای مدیریت دمکراتیک کشورهای خودمدیریت
جنگ اکرائین بیش از هر زمان نشان داد که سازمان ملل، نهادی بی بو و بی خاصییت بوده و جامعه شهروندی جهانی، به نهادی مستقل، دمکراتیک و اجرائی برای مدیریت همزیستی مسالمت آمیز، دفاع از استقلال کشورهای عضو و حفظ سلامت محیط زیست نیاز دارد.
8- لازمه تکوین جنبش همگانی اقدام در خیابان برای برچیدن مانع مقدم (حکومت اسلامی)؛ همپیمانی برای دو الویت (پرنسیب) ساختن جامعه و میهن (شاغول همیمانی ملی ایرانیان)
آنگاه که هر شهروند ایرانی از خاستگاه سرنوشت جامعه و میهن وارد سیاست شود، ناچار خواهد شد علائق و نافع شخصی را تابع منافع کل کرده و عزیمتگاه سیاسی و اجتماعی خود را اشتراکاتی قرار دهد که به شکوفائی جامعه و سربلندی و قدرتمندی میهن بیانجامد. اشترکات ما نه تمایلات دینی – ایدئولوژیک، نه تبار و قوم و قبیله، و نه شاه و شیخ، بلکه اینها افتراق ها و موانع همبستگی جامعه و تکوین دمکراسی تکامل یافته مبتنی از ارزش های جمهوریخواهانه، میهندوستانه، لائیک دمکراتیک و سوسیال هستند.
با توجه به ملاحظات دوران آغاز جنون افسار گسیخته نوتزاریسم روسیه و پیامدهای آن، باید تاکید کنیم؛
نخست:کوشش برای آگاهی و آمادگی سیاسی جهت استقرار جمهوری ایران، سامانه ای که می تواند تبلور خرد جمعی جامعه باشد و حمایت اکثریت مطلق جامعه را کسب نماید.
ابزار کارا، موثر و مردمی برای ساختن جامعه و میهن، جمهوری شهروندی دمکراتیک غیر دینی، غیرموروثی و غیر قومی است که از حمایت آگاهانه و خردمندانه شهروندان برخوردار باشد.
دوم: یک مجلس قدرتمند ملی و دولت منتخب آن (ما حامی دولت لائیک و سوسیال دمکراتیک هستیم) می تواند ایران را از گرداب کنونی بیرون آورد.
سوم: ایجاد نهادهای خودمدیریت سوسیال دمکراتیک و لائیک شهروندی و خودکفایی شهری، استانی و کشوری و آمادگی برای دوران بحران و مدیریت بحران
چهارم: تسلیح عمومی جامعه از سن 18 سالگی در کنار ارتش ملی ایران
پنجم: خیز بلند برای ایجاد زیر ساخت های صنعتی، کشاوری، فرهنگی، آموزشی و علمی در جهت تامین خودکفائی همه جانیه کشور، آسایش، رفاه و امنیت جامعه و میهن
اقبال اقبالی
25.03.2022
www.tribuneiran.org