بنده مازیار کاشی روزنامه نگار برخی از سایتهای اپوزیسیون هستم. یادداشتی با موضوع ائتلاف حزب مشروطه و حزب سکولار دموکرات ایرانیان نوشتم که درباره اینست که در هفت آبان اهداف جنبش سکولار دموکراسی به دلیل این ائتلاف به جای ملی گرایی به پهلوی گرایی سوق پیدا خواهد کرد.
جنبش سکولار دموکراسی که همزمان با صد و هفتمين سالگرد انقلاب مشروطه ايران با کمک مالی عده ای از هواداران، اولین کنگره خود را بوجود آورد سالها بعد اکنون در یک پیوند سیاسی با حزب مشروطه در موارد مختلف و بزنگاههای سیاسی بیانیه های مشترکی داده اند.
اما مهمترین موضوعی که در این یادداشت هم مورد تاکید قرار گرفته است واکنش این جنبش به هفتم آبان در پاسارگاد است. همانطور که می دانیم جنبش سکولار دموکراسی سالهاست که این موضوع را مورد توجه قرار داده است چنانچه که از سالها پیش شکوه میرزادگی در کمیته نجات پاسارگاد و بعدها بنیاد میراث پاسارگاد زحمات فراوانی را در این باره کشیده است.
اما در این بین تناقضاتی وجود دارد که اتحاد این دو جریان را در هاله ای از ابهام فرو برده است و چه بسا آینده جنبش سکولاردموکراسی هم به همین واسطه به محاق برود.
شکوه میرزادگی همسر اسماعیل نوری علاء و موسس بنیاد میراث پاسارگاد و عضو جنبش سکولار دموکراسی با نگرانی از رادیکال شدن برخورد با تجمع مردم در پاسارگاد می نویسد: «راستی چگونه است که بوسه ی چند جوان احساساتی بر آرامگاه یک شخصیت تاریخی یا یک شخصیت سیاسی، با نژاد پرستی و فاشیسم مساوی می شود اما از بوسه های هزارها تن بر در و دیوار امامزاده ها سخن گفته نمی شود؟» این نگرانی خانم میرزادگی در مورد تبعیض در برخورد با دو رفتار مشابه در خور تحسین است اما آیا ایشان به این فکر نکردند که شعارهای نژاد پرستانه و “پهلوی تولدت مبارک” که در تجمع هفتم آبان در پاسارگاد سر داده شد، علاوه بر ناسیونالیسم افراطی، این تجمع مردمی را به سمت پهلوی گرایی سوق داده باشد؟
حزب مشروطه رضا پهلوی را فراتر از یک رهبر معنوی که بعنوان ولیعهد و پادشاه وقت ایران می داند حال آنکه جنبش سکولار دموکراسی کوروش را با افرادی همچون آبراهام لینکلن مقایسه کرده اند که نماد جمهوریت بوده اند نه پادشاهی. در این باره می توان رجوع کرد به یادداشت خانم میرزادگی در سایت بنیاد میراث پاسارگاد که ضمن این مقایسه نوشته است که هیچ آمریکایی نمی گوید که به من چه که آبراهام لینکلن حدود صد و پنجاه سال پیش برده داری را لغو کرد بنابراین نمی توانیم ایرانی باشیم و به کوروش احترام نگذاریم.
در همین رابطه حزب مشروطه رضا پهلوی را صرفاً بعنوان راس یک نظام سیاسی و سلطنت می شناسند در حالیکه برای جنبش سکولار دموکراسی چگونگی و نحوه برخورد کوروش در زمان فتح بابل با بومیان و مهاجران یهودی و دیگران مهم بوده که وی را به قهرمان تبدیل کرده است و سلسله پادشاهی که توسط کوروش با نام هخامنشیان بوجود آمده در هیچ کجا توسط اعضای جنبش سکولار دموکراسی مورد تقدیر قرار نگرفته است حال آنکه حزب مشروطه بعنوان طرفدار جشنهای 2500 ساله، هفتم آبان را یک نماد پادشاهی می داند چنانکه خاندان پهلوی همواره در طول تاریخ سعی داشته است از آن برای تثبیت پادشاهی اش استفاد کند.
البته ماجرای اختلاف دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک در اپوزیسیون میان سکولار دموکراتها و مشروطه خواهها ریشه در گذشته دارد آنجا که نوری علاء دبیر کل حزب سکولار دموکرات ایرانیان رضا پهلوی را “شاهزاده اما و اگر” نامید و یا بعد از انحلال شورای ملی ایران که توسط رضا پهلوی بنیان نهاده شده بود، آن شورا را کپی شده از مهستان جنبش سکولار دموکراسی معرفی کرده بود که قصد داشته سلطنت را به ایران بازگرداند. نظامی که محبوبیت بسیار پائینی در بین مردم دارد و به قول نوری علاء “انحلال شورای ملی نشان داد که ما از اینکه بخواهیم سلطنت را دوباره در ایران برقرار کنیم گذشتیم”.
حزب مشروطه رضا پهلوی را “يکی از ميراث برانِ قانون اساسی صد سالهء مشروطه” و خود را تداوم جنبش مشروطه ایران می داند در حالیکه پادشاهی خواهان در یک تلاش بیهوده هفته جاری را با نام هفته پادشاهی از دوم الی نهم آبان معرفی کرده اند. این یکی از تلاشهای آنهاست تا سعی کنند، هفته ای را که با تولد محمدرضا پهلوی در چهارم آبان ماه شروع می شود و به سالروز تولد پسرش رضا پهلوی ختم می شود با استفاده از نام کوروش در هفتم آبان، هفته پادشاهی بنامند.
اما این تلاشی بیهوده است هم برای احزابی همچون مشروطه و هم هوادارانش. چراکه حزبی که تاریخ وجودش به سلطنت پهلوی باز میگردد و سمبلهای آن هم همچون هفته مذکور به نمادهای خاندان پهلوی بر میگردد، نمیتواند مدعی تداوم جنبش مشروطه باشد. جنبش آزادیخواهی که سکولار دموکراتها همواره آنرا عقبه جریان خود می دانند.
بنابراین به نظر می رسد پیوند حزب مشروطه با سکولار دموکراتها نمی تواند در تحقق اهداف جنبش سکولار دموکراسی کمک چندانی کند زیرا این جنبش را که بر پایه های عقبه ای آزادیخواه بنا شده است به سمت رادیکالیسم پادشاهی خواهی خواهد برد. جنبش مشروطه خواهی نامداران بسیاری را در تاریخ ثبت کرده است پس چرا با استفاده از یادآوری نامدارانی همچون ستارخان، سالروز تولد او در بیست و هشتم مهرماه تا هفتم آبان را دهه ایران گرایی یا ملی گرایی ایرانی ننامیم؟