دولت هایی که در تاریخ برآمد کرده اند، در گذر زمان بافت اتنیکی، دینی و فرهنگی شان تغییر کرده اند. در برابر تغییراتِ اجزای درونی، مرتبا دولت و کارکردهایش باز تعریف می شوند. دولت هوموژن(یکسان-مایه) در دنیا وجود ندارد. تغییرات در “ما”یِ زمان جاری و تعیین جایگاه آن تغییرات، در ساخت دولت، بر زمینه و بستر “ما”ی تاریخی صورت می پذیرد. اگر “ما”ی لحظه با “ما”ی تاریخی نتوانند نسبتی انسان-محور برقرار کنند، توجیهی می شود برای کاربرد خشونت و دخالت دادن جنگ برای تحمیل یک “ما” به “ما”ی دیگر. باور به جنگ- کشتار انسان ها- در چارچوب یک دولتِ تاریخی که تنوع فرهنگی، مشخصه و روح ملی آن است، با هدف تغییر اجباری عامل های ذاتا متغیر فرهنگی، اگر از ساده اندیشی نشات نگرفته باشد، نوعی اراده گرایی نا مطبوع است. “ما”ی «ملت» ایران هرگز سدی در برابر “ما”ی فرهنگیِ مردم ایران نبوده است. در ملت ایران منشاء زادگاهی، زبان و لهجه های گوناگون در مفهوم «حق ِ» لاینفک فردی و به عنوان جزیی از حقوق جدایی ناپذیرِ فرد، در یک ایران دمکراتیک، از طریق حقوق عمومی-عرف و قانون اساسی – تضمین می گردد. سخن گفتن از تغییر ساخت دولت ِ تاریخی -عرفیِ ایران به منظور احقاق حقی فرهنگی که عملا قابل دست یابی است، و در تکمیل و تتمیم آن همه ملت ایران متفق القول اند، بر چه منطقی استوار است؟. تداوم استبداد دینی تبعات زیان بخش فراونی داشته است. ورود گفتمان های فرعی و بعضا گمراه کننده، تلاش ِ ملت ایران را برای گذار از استبداد به دمکراسی دشوارتر می کند. در یک دمکراسی است که می توان به روش دمکراتیک(مردم-بنیاد) مؤلفه های گوناگون فرهنگی را در چارچوب “ما”ی فراگیر «ملی» باز تعریف و تضمین کرد. این باز تعریف، از ریشه های تاریخی مردمان مایه می گیرد، با الزامات امروزین تطبیق داده می شوند تا در چشم اندازی روشن به فرزندان ایران آینده منتقل گردد. برای رسیدن به این هدف، سخن از تغییر ساخت دولت استبدادی دینی به ساخت دولتی دمکراتیک در دستور قرار می گیرد. دمکراتیک کردن ساخت دولت ارتباطی به بمیان کشیدن گفتمان هایی چون فدرالیسم و فدرالیسم استانی و مانند آنها ندارد. اینگونه ساخت های دولتی مناسبتی با ساخت و بافت دولت و ملت ایران ندارند. مهم ایجاد مکانیسمی برای توسعه و تضمین حقوق است و نه کشیدن دیوارهای تصنعی برای جدایی مردمی که بطور تاریخی و با همه فراز و فرودهایش با هم زیسته و ملتی واحد و تاریخ مشترکی را ساخته اند. “ما”ی ملی یک مفهوم و مقوله واحدِ تجزیه ناپذبر است که وجود دولت بر قوام، دوام و یکپارچگی آن معنا پیدا می کند. اما”ما”ی فرهنگی واقعیتی رنگارنگ ، متکثر و متغیر در حوزه حقوق خصوصی فرد است، و دولت مکلف به حراست از این هویت هاست. دولت چون آیینه ای است که هویت های متکثر جمعی و فردی را بازتاب می دهد، اما خودش تَرَک بر نمی دارد، و یکپارچه می ماند تا نقش ها را درست بازتاب دهد.
فدرالیسم چیست ؟
دولت های متحده، دولت فدرال و یا فدراسیون نام هایی هستند برای مدلی از دولت که از چند دولت و یا شبه دولت های کوچک تر بوجود آمده است. منظور از دولت کوچکتر یک واحد سیاسی-اداری منطقه ای یا محلی در چارچوب یک دولت متحده است. دولت های کوچک تر زیر دولت فدرال نیز نام های مختلفی دارند بطور مثال: در آمریکا دولت(استیت)، در کانادا، ایالت(پرووینس)، در سویس، کانتون و در آلمان لاند نامیده می شوند. در این مدل از دولت، دولت های تابع بخشی از قدرت خود را به یک حکومت مشترک مرکزی واگذار می کند. وزن واگذاری قدرت از دولت های محلیِ تابع به دولت مشترک مرکزی، در دولت های مختلف متفاوت است. در یک دولت دمکراتیک فدرال تقسیم قوای مملکتی در هر دوسطح محلی و فدرال انجام می شود. در آمریکا استقلال دولت های محلی نسبتا زیاد است، اما در آلمان و اطریش استقلال محلی محدودتر است، کانتون های سویس و ایالت های کانادا درجه استقلال بسیار زیادتری دارند.
اما اکثریت دولت های جهان-تقریبا 170 دولت- فدرال نیستند و دولت یکپارچه دارند. مانند سوئد، نروژ، فرانسه،ایران.
آیا مدل فدرالیسم ارتباط مستقیم با دمکراسی دارد؟
از حدود 200 کشور جهان 27 کشور به درجات مختلف مدل فدرال دارند. از جمله هند، جمهوری اسلامی پاکستان، امارات متحده عربی، جمهوری سودان جنوبی، جمهوری سودان ،فدراسیون روسیه، جمهوری فدرال نیجریه، جمهوری عراق و…و تعداد انگشت شماری از دمکراسی های اروپایی که در بالا به تعدادی از آنها اشاره شد.
دوست داران ایرانی فدرالیسم، از بین این جمع متنوعِ دولت های فدرال معمولا سویس را مثال می آورند. خود سویسی ها دولت شان را یک ناسازه(پارادوکس) تعریف می کنند ومی گویند: «دولت همه چیز است. دولت هیچ چیز نیست».
آیا تنوع اتنیکی، زبانی و فرهنگی دلیلی برای گزینش مدل فدرال و یا تجزیه است؟
ارنست گلنر متخصص در امور ملت ها و ناسیونالیسم براین باور است که 6-5 هزار از گروه های فرهنگی در کشورهای جهان وجود دارند. اگر قرار بر این شود که اصل ملیت به اجرا درآید و هر ملیتی یک دولت داشته باشد، در این صورت باید شاهد انقلابی در نقشه جهان باشیم. پژوهشگر دیگری- والکر کونور- ترکیب ملی ِ دولت های جهان را مورد توجه قرار داده است. او بر اساس داده های 1970 به این نتیجه می رسد که تقریبا تنها یک دهم از دولت ها، ملیت تک اتنیکی دارند. در حالیکه در یک سوم از دولت های جهان، ملیتِ از نظر آماری بزرگتر، تنها نیمی از جمعیت را تشکیل می دهد. اکثریت کشور های جهان از چند ملیت تشکیل شده است. مطابق براوردهای این پژوهشگر 9.2 درصد از دولت ها تقریبا تک ملیتی هستند. رابطه درصدی کشورهای جهان و درصد ملیت های موجود در آنها از نظر آماری چنین است: 29.5 درصد کشورها 0تا 49 درصد جمعیت را ملیت پر جمعیت تر تشکیل می دهد. 23.5درصد دولت ها 50-75 درصد، 18.9 دولت ها 75-80 درصد، 18.9 درصد از دولت ها 90-99 درصد در بر دارنده ملیت دارای جمعیت بیشتر است (علوم سیاسی، درامدی بر آنالیز سیاسی. اویویند ئوسترود.انتشارات دانشگاه اسلو).
بنا بر این ملیت، اتنیک، زبان خاص و دین خاص چه در اقلیت باشد و چه در اکثریت مبنا و یا حقی برای تغییر ساخت دولت بوجود نمی آورد. بر قراری اصل عدم تبعیض در این ملت های چند فرهنگی از طریق برابر حقوق صورت می پذیرد.
ایران دولت یکپارچه است.
تقریب 170 دولت جهان دارای دولت یکپارچه هستند. دولتی یکپارچه نامیده می شود که در آن نهادهای صلاحیت دار سیاسی در نهادها و سازمان های مرکزی متمرکز شده اند. قدرت اعمال حاکمیت در سازمان ها و نهادهای محلی و منطقه ای از جانب نهادهای مرکزی سیاسی تفویض می گردد. فرانسه، بریتانیای کبیر، سوئد، نروژ، دانمارک و ایران از جمله دولت های یک پارچه هستند.
دولت یکپارچه می تواند دیکتاوری باشد، مانند ایران و یا دمکراسی باشد مانند اکثر دمکراسی های اروپایی.
زبان یک حق دمکراتیک است.
در نگرش دمکراتیک، در تدوین سیاست زبانی، زبان به منزله حق دمکراتیک در نظر گرفته می شود. در این نگرش، تدوین سیاست زبانی ِ دولت، از منظر ملاک های خون و نژاد نیست. در نگرش دمکراتیک زبان یک ابزار فرهنگی برای افزایش توانمندی دانش فرد در نظر گرفته می شود. آموزش زبان مادری علاوه بر اهمیت فرهنگی آن، یکی از کم هزینه ترین افزایش دانش زبان می باشد. افزایش این توانمندی ها بر قدرت ارتباطی دولت می افزاید. کشور ما از این جهت منابع بزرگی را در اختیار دارد. وجود زبان های ترکی آذربایجانی، کردی، بلوچی و عربی ودیگر زبان ها در صورتی که به درستی آموزش داده شوند و مورد بهره برداری قرار گیرند، پل ارتباطی محکمی بین ایران و کشور های همسایه و جهان برقرار می سازند. به آموزش زبان-اعم از زبان مادی و یا غیر مادری- نباید نگاه امنیتی داشت. سرچشمه های عدم امنیت در جاهای دیگری غیر زبان مادری است. در ضمن تدوین سیاست آموزشی بنا به روش های دمکراتیک صورت می پذیرد، کاربرد اجبار در آموزش نتیجه خوبی ندارد. در ایران تقویت زبان رسمی و زبان های بومی دولت را توانمند و ثبات سیاسی را افزایش می دهد.
زبان رسمی چیست؟
زبان رسمی زبانی است که بنا به قانون در مکاتبات رسمی و آموزش کشور بکار گرفته می شود. بعضی از کشورها با وجود داشتن چند زبان و گویش های بومی، تنها یک زبان رسمی دارند. مانند فرانسه و آلمان. کشورهایی نیز هستند که دارای چند زبان رسمی هستند، مانند افغانستان، سویس و بلژیک. بعضی دولت ها هم دارای یک زبان رسمی سراسری و یک زبان رسمی ضمیمه ای برای بعضی از نواحی هستند مانند اسپانیا و عراق. بعضی کشورها نیز بطور کلی فاقد زبان رسمی هستند مانند بریتانیای کبیر و استرالیا .
چرا در میان چند زبان، زبانی خاص رسمی می شود؟
در این که چرا از بین چند زبان که در کشوری رایج است، یک یا دو زبان رسمی می شوند و یا بدون تصریح قانونی در حکم زبان رسمی می گردند، دارای دلایل تاریخی و فرهنگی و سیاسی است. آلمان کشوری با دولت فدرال است اما دارای یک زبان رسمی است-آلمانی. زبان فخیم آلمانی امروز در پی کوشش هایی است که در 500 سال اخیر بر روی این زبان واحد صورت گرفته است. در زمان اصلاح مذهبی، آلمان مشتمل بر 350 شاه نشین کوچک-امیر نشین- بود که هر یک زبان و لهجه ویژه خود را داشت. فاصله لهجه ها بقدری زیاد بود، که به گفته لوتر 20 لاند مایل(برابر 225 کیلومتر) کفایت می کرد، تا کسی زبان دیگری را نفهمد. این هم مربوط می شد به کمبود ارتباط و بس. لوتر از نظر آموزشی دو زبانه بود-آلمانی با لهجه ساکسی و لاتینی. او با ترجمه انجیل به آلمانی اساس زبان آلمانی استاندارد شده را ریخت. کار دشواری بود. او گویش لهجه ها را در زبانی فرهیخته چنان ذوب کرد، که رنگ لهجه به خود نگیرد. این زبان با ادبیات درخشان آلمانی صیقل خورد، و تاثیر بزرگی بر فرهنگ اروپا گذاشت. امروز در آلمان به رغم لهجه های متفاوت، همین زبان آلمانی به عنوان زبان واحد رسمیت دارد. در فرانسه نیز با آنکه چند زبان مختلف و لهجه های گوناگون وجود دارد، تنها زبان فرانسوی در آن کشور رسمیت دارد. این زبان پیش از انقلاب فرانسه با نشر آثاری بزرگ زبانی فرهیخته و صیقل خورده شده بود. انقلاب فرانسه با پشتوانه چنان گنجینه زبانی، با صراحت اصل یک دولت، یک زبان را به اجرا گذاشت. این اصل که از باور ناسیونالیستی در اروپا برآمد کرده بود، مورد استفاده بسیاری از دولت های دیگر نیز قرار گرفت.
زبان فارسی، زبان رسمی ایران
از لحاظ زبان شناختی، زبان فارسی شاخه ای از زبان های ایرانی است.اما بقا، دوام و تحول زبان فارسی تاریخ خودش را دارد. این زبان وارث و تداوم زبان پهلوی است که پس از ساسانیان به جای خط پهلوی با حروف الفبای عربی نوشته شد. تغییر حروف الفبا و ورود واژگان عربی در آن، بقای زبان را در شرایط تغییر یافته سیاسی آن روزگار امکان پذیر کرد. با آثار رودکی و فردوسی فرهیختگی زبان فارسی در قالب الفبای جدید تثبیت گردید، و شاید این یکی از دلایلی باشد که زبان فارسی به تسخیر زبان دین-عربی- در نیامد. فارسی زبان نوشتاری فرهیخته ای است که لهجه های مختلف ایرانی در آن ذوب شده اند. این زبان با گنجینه فرهنگی پربار خود محصول کار همه ایرانیان است. ادبیات فارسی در سده های میانه در زمره آثار بزرگ جهانی است که در تحول اندیشه بشریت نقش داشته است. زبان فارسی بدون انقطاع زمانی در همه دوران تاریخ پس از ساسانیان یگانه زبان ارتباطی مردمان ایران بوده است. حوزه فرهنگی این زبان فراتر از مرزهای جغرافیایی امروز ایران است.
نکته دیگر آن که اغلب، خانواده زبان های ایرانی که مشتمل بر دهها زبان و لهجه است، با میهنی به نام ایران اشتباه گرفته می شود. ایران سر زمین و میهن همه ایرانیانی است که در آن زیست می کنند، قطع نظر از ریشه های زبانی و اتنیکی.
زبان ترکی آذربایجانی(ایرانی)
ترک های سلجوقی تقریبا 1000 سال پیش و مغول ها 800 سال پیش وارد این سر زمین شدند، و با مردمان بومی در آمیختند، زبان آنها بر روی زبان فارسی تاثیر گذاشت و زبان خودشان نیز از زبان سرزمین جدیدشان تاثیر بسیار پذیرفت. طی چند سده زبان ترکی در آذربایجان به تدریج بر زبان بومی مردمان آن ناحیه که یکی از لهجه های فارسی بود، غلبه یافت، و قبایل ترک با مردم بومی شهرها و روستاهای آذر بایجان درآمیختند. از درآمیزی تدریجی زبان ترکیِ اقوام ترک، با زبان فارسی مردم بومی، زبان امروزی مردم آذربایجان ایران شکل گرفته است، که دارای کاراکتر و ویژگی های مخصوص به خود است و این خود ویژگی ها آن را از لهجه های دیگر ترکی استقلال می بخشید. این زبان متاثر از حجم فراوانی از واژه های فارسی و عربی فارسی شده است که با لهجه ترکی انطباق یافته اند. تصریفات واژه های اسمی و فعلی در زبان ترکی آذر بایجانی از قواعد دستوری خاص خودش پیروی می کند. به این ترتیب در اواخر سده های میانه و ورود به دوران جدید و ایجاد دولت صفوی، غلبه زبان ترکی تا حد زیادی در آذربایجان همگانی شد. آذربایجانیان ایران به رغم تغییر زبان در آن نواحی، مانند گذشته چه از جهت سیاسی و چه از جهت ادبی پاسدار و مروج زبان و ادب فارسی بوده اند. اگر خراسانیان نهال زبان فارسی را کاشتند، و اهل فارس روح انسان گرایی آن را نیرومند کردند، ادبیات در دوران متاخر و جدید مدیون ادیبان آذر بایجانی است. احمد کسروی، رضازاده شفق، محمد حسین شهریار نمونه هایی از این ستارگان درخشان اند.
زبان عربی
زبان بخشی از مردم خوزستان، عربی است. با آنکه زبان های عربی و فارسی از جهت زبان شناختی به خانواده های زبانی متفاوتی تعلق دارند، اما ورود حجم قابل توجهی از واژگان عربی در زبان فارسی ، و استفاده از الفبای عربی برای نوشتن زبان فارسی ، و نیز تاثیر متقابل زبان فارسی در زبان عربی، سبب نزدیکی بین دو زبان گردیده است. قدمت زیست ایرانیان عرب زبان به سده های پیش از اسلام باز می گردد. ایرانیان عرب زبان مردمی مسالمت جو و با فرهنگی بسیار کهن هستند.
زبان کردی
زبا ن کردی یکی از شاخه های زبان های ایرانی است. کردها از زمان باستان در نواحی غربی ایران امروزی ساکن بوده اند. زبان کردی به لهجه های مختلفی تقسیم می شود. تحولات سیاسی دوران متاخر بر مناطق کرد نشین تاثیر فراوان گذاشته است. با سقوط امپراتوری عثمانی پس از یک مجموعه فعل و انفعالات استعماری ِ متعاقب آن، متصرفات کردنشین عثمانی بین دولت های دیگر تقسیم شد، که این تقسیمات هرگز مورد تایید کردها واقع نگردید. کردهای ساکن در درون مرزهای ایران به جهت وابستگی تاریخی به ایران خود را از این تحولات کنار نگه داشته اند. کردهای ایرانی بین هویت کردی و دمکراسی خواهی ایرانی رابطه محکمی ایجاد کرده اند.
زبان بلوچی
از زبان های دیگر رایج در ایران زبان بلوچی است، که گویش مردم بلوچستان ایران است. این زبان نیز از خانواده زبان های ایرانی است. نزدیکی زبان بلوچی به لهجه های زبان فارسی به حدی است که شاید بتوان آن را از لهجه های زبان فارسی به حساب آورد. بلوچ ها از اقوام باستانی ساکن در ایران می باشند.
گذار از استبداد به دمکراسی و نگاه دمکراتیک به حقوق
برابر سازی شأن و حرمت نهادن به زبان های رایج در کشور یک هدف دمکراتیک است. راه رسیدن به این هدف، گذار از نظام استبدادی موجود به نظام دمکراسی است. نظام دمکراسی در ایران در یک دولت یکپارچه که تاریخ ایران بویژه تاریخ سیاسی نوین ایران-انقلاب مشروطیت- بر پایه سنت کهن تاریخی بر آن محور شکل گرفته است، امکان پذیر است. برای احقاق حقوق دمکراتیک نیازی به تحمیل مدل های بی ریشه و دردسر ساز مانند مدل فدرال و یا مانند آن نیست. این گونه پیشنهادها اگر با نیت خیر هم بیان شده باشند، بعید است که عاقبت به خیری برای مردم ایران به بار آورند.
احمد تاج الدینی
یکشنبه 24.سپتامبر.2017/ دوم. مهرماه.1396