همانگونه كه در خبر ها امده، قرار است در أواسط ماه فوريه ( ١٣ و ١٤ فوريه ) اجلاسي در ورشو پايتخت لهستان در رابطه با ” صلح و امنيت ” در منطقه بطور عام و اوضاع ايران بطور خاص، با حضور حداقل نزديك به يكصد كشور و با رهبري و مديريت امريكا تشكيل شود. گمانه زني ها در مورد اينكه چه كشورهايي و در چه سطحي از مقامات در اين كنفرانس حضور خواهند داشت ، هنوز بطور قطعي علني نشده است .
در اين ميان بسياري از تحليگران جناح راست سكولارهاي ایرانی مستقر در خارج از کشور، كنفرانس ورشو را با كنفرانس گوادلپ در اواخر حكومت شاه مقايسه كرده و بر اين باورند كه دوباره قرار است براي” ما ” تصميم گرفته و باز هم سرنوشت ملت و كشور را بيگانه گان تعيين كنند . حال انكه شرايط كنوني با دوران انقلاب، حداقل در زمينه رهبري جنبش و درجه رشد مبارزاتى ان، انطباقي با سالهاى ٥٦ و ٥٧ ندارد . از طرف ديگر در بين كشورهاي غربي و خصوصا امريكا و اروپا بر خلاف دوران انقلاب، اجماعي وجود نداشته و همچنان سياست هاي اين دو در رابطه با ايران متفاوت است .
گروهى نيز باور دارند كه قرار است اين كنفرانس سرنگونى رژيم را در دستور كار قرار داده و دوباره نظام سلطنتى را به ايران باز گرداند. اين گروه كه اقاي رضا پهلوى نماينده شاخص ان است در ظاهر “مخالف حمله نظامي” به إيران بوده، اما طرفدار شدت بخشيدن به تحريم ها و پافشاري زيادي دارند كه سرمايه هاي مالي رژيم در خارج ، در اختيار انان قرار داده شود . اين گروه كه فاقد سازماندهي است اما بعنوان “رهبري” حاضر و اماده خود را بخشي از تحولات و تصميم گيري ها دانسته، گرچه هيچ رسالت مبارزاتى بر دوش خود احساس نمي كنند .
گروهى اما كه نماينده گي انرا سازمان مجاهدين و شوراى ملي مقاومت آن بر عهده دارد بدون پرده پوشي بدنبال جلب حمايت امريكا و اتحاديه اروپا براي سرنگونى رژيم حاكم بر ايران است. علي رغم اينكه تاكنون در رابطه با اين كنفرانس هيچ گونه نظر و موضعگيري نداشته، اما از انجاييكه يكي از بهترين نيروهاي سازمانيافته در بين مخالفان رژيم و از نظر بسياري يكي از جدي ترين جريان هایی است كه جناحي از دستگاه رهبري امريكا روي انان حساب كرده و قرار است ( گويا )كه به ورشو دعوت شود ، همچنان در صدر گمانه زني ها در مورد نتايج اين كنفرانس قرار دارد. تلاشهاي گسترده رژيم با همكاري بخشي از جداشدگان اين سازمان در يكي دوهفته اخير ، نشان از نگرانى جدي سران حكومت و ترس و وحشت انان دارد .
لازم است به اين نكته نيز اشاره شود كه هنوز شواهدي دال اينكه ازاحزاب كرد ، عرب ، بلوچ و آذري ، دعوتي صورت گرفته باشد در دست نيست نيست .
پيش بيني كنفرانس ورشو
پرسشي كه ميتواند در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه اين كنفرانس در شرايط كنوني و نتايجي كه قرار است از ان استخراج شود بسود كيست ؟
ابتدا بايد بر اين نكته تاكيد نمايم كه انتخاب زمان كنفرانس انهم چندين روز بعداز ٢٢ بهمن و جشن ٤٠ سالگي نظام إسلامي ، خود بنوعي چراغ سبزي به حكومت است تا بتواند از طريق بزرگ نمايي و عمده جلوه دادن اين كنفرانس تمام افكار مخالفين در داخل را بسمت ” ناجي خارجي ” و اينكه ” قرار است اتفاقاتي رخ دهد ” معطوف داشته و همزمان با تبليغات عليه غرب بعنوان عامل أصلي بحران ها و فقر و فلاكت ، بسيج گسترده اي را براي مشروعيت داخلي و جهاني فراهم اورد . همين موضوع در واقع تاثير بسزايي در روند تصميمات اين نشست بر اساس ميزان استقبال و يا عدم استقبال از حضور مردم در صحنه و راهپيمايي هاي حمايتي ( فرمايشى ) خواهد داشت .
ديگراينكه اگر اين نشست در سطح رهبران كشورها نباشد، به اين معني است كه فرصت براي بازي توسط رژيم همچنان وجود داشته و خطرجدي و آني از خارج انرا تهديد نمي كند . در همين راستا نيز مخالفت بخش بسيار محدود و بي اثري از گروه هاي كوچك و پراكنده كه بعضا خود را ” رهبر” و جمع هاي خانگى خود را ” الترناتيو” مي خوانند ، بعنوان مخالف نظام و معترض به اينكه چرا به اين كنفرانس دعوت نشده اند نيز ميتواند با حضور كم رنگ خويش امتيازي براي رژيم محسوب شود . اين” ١٣ جريان ” كه بعضا خود را” سازمانها و احزاب سراسر”معرفي مي كنند ، در پي ان هستند كه تظاهراتي را نيز در مقابل محل كنفرانس تدارك ببينيد . اين جريان راست اعتقاد دارد كه الترناتيو اين رژيم و رهبري ان در خارج از كشور امكان پذير است و لذا رسالتي براي داخل و اينكه بايستى راه حل نهايي را در انجا جستجو كرد ، قائل نيستند . بسياري از اينها به ترامپ رأي داده و خواهان ان هستند كه ايشان پوزه رژيم را بخاك بمالد. اما حالا كه اين جريان را بحساب نياورده اند ميخواهند در مقابل محل اجلاس تجمع كرده تا به سران اين اجلاس بقبولانند كه ” اينها نمايندگان واقعي مردم ايران ” هستند . هر چند كه اين جريانات كوچك اما پر هياهو در دنياي مجازي با انواع و اقسام ترفند ها سعي در حذف “رقباي ” سياسي از طريق متهم كردن انان به ” رانت خواري ” مشغول هستند و براي “قدرت ” نمايي ، با اتحاد ” ١٣ حزب و سازمان” زير لواي سكولار دمكراسى ( بدون داشتن گذشته مبارزاتى ) خود را “نمايندگان برگزيده ملت ايران” دانسته و بعلت مخالفت شديدشان با سازمان مجاهدين در حال بر هم زدن بازي نه عليه رژيم كه عليه مجاهدين خلق بعنوان رقيب أصلي هستند. در واقع تمام كوشش انها از اين لحظه تا پايان كنفرانس، تمركز به سمت ورشو و نه تهران خواهد بود . ” مبارزه با رژيم ” هم تحت شعاع مبارزه با حضور مجاهدين و بعضا جريانات وابسته به اقليت هاي ملي خواهد شد و لذا كاري به سركوب هاي فعلي كه در جريان است نخواهند داشت. گروه هاي مشابه هم از فيبل جريانات سلطنت طلب نیز علي رغم اختلافاتي كه دارند در همين جبهه قرار دارند .
حضور مجاهدين به تنهايي در چنين اجلاسي اشتباه بزرگى است و بيش از انكه بنفع انها تمام شود خود به بهترين دستاويز تبليغاتي عليه انان در خارج و داخل كشور تبديل خواهد شد . سياست هاي سازمان مجاهدين در دوره اي كه در عراق مستقر بودند ، حضورشان در جبهه ها و در موازات با نيروهاي عراقى مجددا داستان جنگ كهنه شده را تازه كرده و خوراك تبليغاتي خوبي عليه انها در داخل فراهم خواهد اورد و بي شك رژيم خواهد توانست كه نيروهاي بيشتري را براي حمايت و مشروعيت بخشيدن خود بخيابان اورد .
بنظر مي ايد كه جناح امريكايي طرفدار مجاهدين در نظر دارد كه با عمده كردن اين سازمان در نشست ورشو راه را براي سناريويي كه مقابله نظامي با رژيم از طريق حمايت از مخالفان را دنبال مي كند فراهم نمايد . و لذا قصد دارد حضور انها را به اين كنفرانس تحميل كند ( زيراكه اروپا از جنين سياستى حمايت نمي كند ) . اگر چنين قصدي در كار باشد، انگاه تنها راه ان خواهد بود كه مجددا نيروهاي اين سازمان را از آلباني به عراق انتقال داده و با كمك شيعيان طرفدار مقتدا صدر و ناسيوناليست هاي عراقي ضد سپاه قدس در منطقه عرب نشين خوزستان، منطقه اي ازاد شده و پرواز ممنوع را براي انان تدارك ببينند . در اينصورت اين احتمال وجود دارد كه با توجه به اختلافات موجود و في مابين اكثريت مردمان عراق با حكومت ملايان، إمكاني براي حضور مجاهدين در منطقه نفت خيز خوزستان و كنترل شاهرگ حياتي ملايان پديد آيد.
اگر چه بعضا مردم ايران از مجاهدين بخاطر قرار گرفتن در كنار صدام دلخوشي ندارند اما اكثريت شيعه و سني در عراق و بخصوص ناسيوناليست هاي ان خاطرات خوبي از حضور مجاهدين در كشورشان داشته و ميتوان در اين زمينه به حمايت هاي ميليونى از انها استناد كرد.
اما اگر در اين كنفرانس جدا از مجاهدين ، از نيروها و احزاب كرد و ساير جريانات اقليت هاي ملي نيز دعوت شده باشد انگاه اين امكان وجود دارد كه دامنه مناقشات به يك جنگ تمام عيار بين حكومت مركزي و ساير جريانات با پشتيباني امريكا و سكوت معني دار روسيه بخاطر امتيازاتي كه در سوريه بدست اورده و يا به ان داده اند منجر شود .
اتحاديه اروپا از دو طرف ایران و امریکا تحت فشار است. اين اتحاديه تمام تلاش خود را خواهد نمود كه از بهم ريختن اوضاع و وقوع هر گونه جنگى حتي جنگ داخلي جلوگيرى نمايند، زيرا در صورت وقوع جنگ بايستى حداقل ميزبان بيش از سه ميليون إيراني باشد. انهم سه ميليونى كه بخاطر توان مالي جز اروپاي شمالي و سپس امريكا مكان ديگرى را انتخاب نخواهند كرد. چنين اتفاقي با توجه به بحران هاي در حال رشد به معضلي عظيم براي بروكسل تبديل خواهد شد و ملايان نيز با توجه به همين موضوع در بوق جنگ طلبي مي دمند و با موشك پراني ها نه به امريكا، كه به اتحاديه اروپا هشدار مي دهند . امريكا نيز كه بعد از انتخاب اقاي ترامپ در سياست هاي جهاني و از جمله ، مخارج ناتو ، محيط زيست و همچنين موضوع بر فرجام با اتحاديه اروپا رابطه اش ناملايم شده، مى كوشد از طريق حمايت و تقويت جريانات ناسيوناليستى و طرفداران جدايي از اتحاديه ، بروكسل را تحت انقياد خود در اورد .
موضوع خروج يكطرفه امريكا از برجام در واقع نقطه اوج اين تلاطمات بين امريكا و اروپا محسوب ميشود. اقاي ترامپ تصميم هائی گرفته و براي به اجرا گذاشتن ان به تنهايي نه تنها با جناح دمكرات ها كه با بسياري از هم حزبي هاي خود نيز درگير شده است. اين اقدام اقاي ترامپ بر خلاف اقاي اوباما كه در بحران سوريه شرط را بر كناره گيري اسد از حكومت قرار داد اما موفق به تحقق ان نشد. براي ترامپ هم موضوع برجام گويا ” شرافتي ” شده ، اما ازانجائيكه نتوانست موافقت ساير شركا را بدست اورد از اهرم فشار نه بر ايران كه بر ساير كشورهاى ديگر استفاده كرده و مي كند .
تحريم هاي امريكا عليه ايران بخصوص نه تنها در ٤٠ سال گذشته اثري در تضعيف رژيم حاكم بر ايران نداشته بلكه انرا در عرصه سياست هاي منطقه اي نيز هارتر و مداخله گر تر نموده، بطوريكه سياست هاي داخلي امريكا و اتحاديه اروپا سر مشق خوبي براي سياست خارجي رژيم ايران شده و در حوزه داخلي كاملا برعكس عمل كرده و مي كند. در حاليكه هر صداي حق طالبانه اي را در درون كشور در نطفه خفه مي كند اما نقش ناجي را براي ملت هاي ديگر بازي كرده و يكي از علت هايي كه جمهوري إسلامي را هم در منطقه محبوب كرده است همين سياست هاي” انسان دوستانه” است. حمايت از حزب اله كه محبوبيت و پايگاه مردمى در لبنان دارد گرفته تا بسياري از كشور هاي افريقايي و يمن و سوريه ، پس تاكنون تجربه نشان داده است كه تحريم ها بتنهايي نمي تواند يك كشور را بزانو دراورد .
چشم انداز و تحولات اتي بخصوص نتايج كنفرانس ورشو به كجا خواهد رسيد ؟
امكان اول : امريكا و اتحاديه اروپا مجددا در رابطه با محدود كردن فعاليت هاي موشكى ايران بتوافق جديدي خواهند رسيد و سطح روابط به دوران پس از برجام بازگشته و ايران بعنوان يك نيروي قوي اما بي خطر براي اعراب به حيات خود ادامه مي دهد .
امكان دوم : امريكا با استفاده از تحريكات رژيم و اختلافات مذهبي ، كشورهاي عربي و بخصوص عربستان را وارد جنگ تازه اي نموده و از اين رهگذر تمام ظرفيت اقتصادي و مالي كشورهاي حوزه خليج يكجا با كمك شركا ( از جمله تركيه ) خواهد بلعيد و منطقه خاورميانه براي چندين دهه رنگ صلح و ارامش و امنيت را نخواهد ديد .
راه حل سومي هم وجود دارد كه ميتواند از داخل نتايج بازي را بكل از مسير فعلي خارج ساخته و به بحران موجود بنفع طرفين پايان دهد . اين احتمال وجود دارد كه نيرويی از درون نظام احساس خطر نموده براي نجات اسلام و روحانيت به يك كودتاى نرم اقدام كند و از اين طريق هم دهان مخالفين داخلي را با وعده هاي مبارزه با فساد و دزدي و بي عدالتي ببندد و هم با تغيير روش در سياست خارجي عقب نشينى پيروزمندانه نموده و انطور كه غرب خواهان ان است به جامعه جهاني باز گردد ! اين احتمال بسيار قوي و بنظر من محتمل ترين اتفاقي است كه نشانه هايي از ان در جناح بنديهاى هاي موجود بچشم مي خورد .
مجيد آژنگ يكم فوريه 2019
.