یک مقایسه گذرا از وضعیت اجتماعی کشور دانمارک
در ابتدا باید تاکید کنم که در یک کشور همه حوزه ها به هم ربط دارند و برای بررسی کردن در حوزه ورزشی هم لازم است که گریزی به سیاست زد، به قوانین حاکم اشاره کرد، به نقش و دخالتگری نهاد های مذهبی و اطلاعاتی مورد ارزیابی قرار داد.
شرایط اجتماعی در کشور اروپائی دانمارک با درصد بالائی از رفاهیات و رضایتمندی مردم است. شعار ملی (سلطنتی) دانمارک، “یاری ایزد، مهر مردم، نیرومندی دانمارک”، است. و سرود ملی هم، سرزمینی است دوست داشتنی.
در حالا حاضر دانمارک را بدین شکل تعریف میکنند : “دانمارک دارای دولت رفاهاست و از نظر کم بودن اختلاف درآمد مردم، در رتبه اول جهان قرار دارد. دانمارک از نظر درآمد سرانه در رتبه هفتم جهان قرار دارد و در بررسیهای سالانه، مردم آن مکرراً به عنوان «راضیترین» مردم جهان اعلام میشوند و این کشور به عنوان کشوری با کمترین فساد اداری در جهان به شمار میآید. در دانمارک زن و مرد به لحاظ قانونی دارای حقوق مساوی هستند. کلیسا و مسیحیت حق دخالتگری در هیچ یک از امور اجتماعی و قانونی و تصمیم گیر ها را ندارند و ممنوع است. دین از حکومت و سیاست جدا است. جنسیت، و یا درجات مذهبی و شغلی هیچگونه امتیازی در بر ندارد. به لحاظ قانونی مردم ساکن دانمارک اعم از نخست وزیر گرفته تا کارگر ساده برابر هستند و در صورت عملی غیر قانونی بدون هیچگونه نگاهی به موقعیت شغلی تصمیم گیری میشود. دانمارک دارای یک حکومت مردمی و یا دمکراسی است.
سریعا از کشور دانمارک بگذریم و برویم به سراغ کشور خودمان ایران و در یک نگاه کلی ببینیم شرایط زندگی کردن مردم چگونه است.
تاثیر مخرب قوانین اساسی و اسلامی در ایجاد مشکلات برای ایران
از سال 1357 به بعد در ایران اسلام سیاسی به قدرت رسید. جمهوری اسلامی تشکیل شد و قانون اساسی بر اساس توجه خاص به شرعیات هم به تصویب رسید. در زیر اصل اول و دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی را درج میکنم که از همین منظر میتوان دریافت که چرا در ایران حکومت غیر مردمی و بر اساس شرعیات اسلامی و دخالتگری مستقیم ولایت فقیه ( جانشین خدا بر روی زمین و یا نماینده امام زمان در وقت غیبت)، حاکم است. در ایران بحران از زمانی شروع شد که جمهوری اسلامی مخالفین با سیاست های تحمیلی خود را دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام کرد. از این تاریخ که ابتدای خرداد 1360 شروع میشود تا به هم اکنون زندگی اکثریت و غیر موافق با جمهوری اسلامی در گروگان قدرت مداران حاکم است. مردم ایران از خودشان هیچگونه حق انتخاب آزاد و یا حق داشتن زندگی برابر و انسانی را ندارند. در ایران هرگونه جشن و شادی ممنوع است. جشن و شادی هائی آزاد است که مناسبات شرعی و قوانین اسلامی را رعایت کند. که بعدا در این مورد بیشتر خواهم پرداخت. ورزشکاران هم در چارچوب قوانین اسلامی حق فعالیت ورزشی دارند و میتوانند به عضویت تیم ملی در آیند. و اگر هر ورزشکای هم که توانائی کسب مدال جهانی را هم داشته باشد، اما از طرف نیروهای اطلاعاتی و کنترل چی های حکومتی تائید نشود، به حاشیه کشیده میشود.
قانون اساسی … اصل دوم
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:
خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا.
عدل خدا در خلقت و تشریع.
امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام.
کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسیولیت او در برابر خدا، که از راه:
اجتهاد مستمر فقهای جامعالشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین.
………..
همین مصوبه ها نشانگر وجود یک سیستم بر اساس استبداد اسلامیست. و زمانی هم که در یک جامعه ای استبداد حاکم باشد بشکل اتوماتیک مردم ساکن آن جامعه تبدیل به خودی و غیر خودی می شوند و کسانی هم که از سیاست های حکومت سرکوبگر دینی فاصله داشته باشند از داشتن امکانات مادی و اجتماعی بهتری نیز برخوردار نخواهند بود. و به طول سالهای عمر نظام های سرکوبگر و دیکتاتور مشکلات بیشتر و بیشتر میشود و شکاف های عمیق طبقاتی ایجاد می گردد و جامعه ناچارا وارد یک مرحله از زندگی خطرناک و بحران است. وقتی هم که بحران در یک جامعه ای حاکم باشد، تمام حوزه های اداری و غیر اداری درگیر با ده ها و صد ها مشکل شبانه روزی اند. و اما در بحران کسانی نیز هستند که میتوانند از فرصت های ایجاد شده و نابسامانی ها نهایت بهره را ببرند. منجمله چپاول مادی منابع ملی و اموال ملت.
و اما نقش ورزش و آسیب پذیری اش در یک جامعه بحران زده چگونه است؟
سیاست های اسلامی و تحمیلی جمهوری اسلامی تناقض آشکاری با ابتدائی ترین حقوق انسانی و بشر را دارد،و برای همین ناچار است که در مقابل اکثریت مردم به ایستد و مردم را دشمن خود می داند. اکثریت ایرانیان دشمنان جمهوری اسلامی هستند و خواهان سرنگونی این حکومت غیر مردم اند و اینکه جمهوری اسلامی مداوما از دشمنان خارجی و ضد انقلاب می گوید با هدف فریب افکار عمومی در سطح داخلی و بین المللی برای پیشبرد اهداف و سیاست هایش است. چرا که جمهوری اسلامی بخوبی می داند که یک دشمن واقعی دارد و آن هم اکثریت ایرانیانی است که در طی دوران عمر حکومت آسیب دیده اند، و شاهد ظلم و ستم و جنایت فراوان بوده اند. و سیاست گذاران حکومت نیز برای اینکه همچنان در قدرت سیاسی باقی بمانند، سیاست های ایجاد تنش و بحران را در کشور و منطقه هر چه بیشتر و بیشتر دامن می زنند. نهاد های ورزشی نیز به لحاظ موقعیت شغلی شان نمی توانند که کمک چندانی برای برآورده کردن سیاست های جمهوری اسلامی داشته باشند. و بنابر این حکومت در مقاطع مختلف منجمله در مسابقات مهم جهانی و المپیک از وجود قهرمانان و مدال آوران همچون یک ابزار تبلیغاتی به نفع خویش سود می برد. اما این کار هم بصورت مقطعی پاسخگوی نیازهای جمهوری اسلامیست. چند روز بعد از مسابقات ورزشی دوباره همه چیز بشکل اولیه بر می گردد و این وضعیت نه تنها شامل حال ورزشکاران میشود، و یلکه اکثریت قشر آسیب پذیر ایران را نیز شامل میشود.
ورزشکاران نه تخصصی در سیاست دارند، و نه اینکه آنچنان وارد به حوزه اسلام و شرعیات هستند. بیشتر تمرکز یک ورزشکار و خصوصا حرفه ای بر می گردد به تمرینات منظم ورزشی که بتواند قهرمان کشور و یا در سطح خارج از ایران و در میادین جهانی مدالی کسب کند. و برای اینکه یک ورزشکار ملی بتواند مدال آور باشد لازم است که از نظر روحی و روانی و امکانات و رفاهیات زندگی اش نیز تامین باشد، و اما برآورده شدن چنین شرایطی در ایران بحران زده و دائما درگیر جنگ و ستیز و شعار بر علیه کشورهای دنیا غیر ممکن است. شرایط سیاسی و اجتماعی هر جامعه ای چه بلحاظ روانی و چه بلحاظ مادی تاثیر مستقیم در قشر آسیب پذیر می گذارد. و ورزشکاران کشورهای بحران زده وعقب مانده به لحاظ اقتصادی همچون ایران نیز از آسیب پذیر ترین قشر جامعه هستند. ( بیشتر در آمد اقتصادی کشور ایران خرج دم و دستگاه نظامی حکومت، و مدافعین مسلح و غیر مسلح رژیم در خارج از ایران میشود. امثال حزب الله لبنان، حماس در فلسطین و بشار اسد و سوریه…) ورزشکاران برای طول مدت کوتاه حرفه ای تا نهایت ده ساله توانائی کسب مدال های جهانی و یا تثبیت موقعیت شغلی شان برای آینده را دارند. که لازم به توجه است که مثلا از میان ده ها هزار ورزشکار کشتی گیر تنها حدود 30 نفردر مقاطع مختلف سنی شانس پوشیدن پیراهن تیم ملی در قسمت بزرگسالان را دارند. و این تعداد کمی و یا کمی بیشتر توانائی آن را دارند که در یک پروسه زمانی حدود هفت تا ده ساله عضو تیم ملی باقی بمانند. و همین مثال را هم میشود در ورزش پر طرفدار فوتبال هم زد. از میان چند صد هزار فوتبالیست یک اقلیت شاید حدود 50 نفری و در یک پروسه حدود ده ساله به عضویت تیم ملی در می آیند. و برای هر شهری هم که باشگاه های فوتبال در سطح لیگ کشوری را داشته باشد هم یک تعداد فوتبالیست و مجموعه مربی و کمک مربی و غیره ها میتواند تا حدود 30 نفر هم باشد. با این تفاسیر به این نتیجه گیری می رسیم که از چند صد هزار ورزشکار در ایران حدود هشتاد میلیونی در خوشبینانه ترین شکل ممکن جمعیتی حدود ده هزار نفر موفق شده اند که درآمدی نسبی و یا مکفی برای زندگی کردن داشته باشند. بقیه ورزشکاران بعد از چند سالی حاشیه نشین ورزشی میشوند. و مشکلات جدی و اساسی آنها از این تاریخ به بعد گریبان زندگی آنان را خواهد گرفت.
آیا جمهوری اسلامی توان عبور از بحران های اجتماعی و سر وسامان دادن به ورزش ایران را دارد؟
واقعیت این است که در صورتی جمهوری اسلامی می تواند که از بحران های فراوان اجتماعی در امان باشد که ابتدا به امر یک قانون اساسی جدید را در یک انتخابات آزاد و با نظارت بین المللی به رای عموم بگذارد. انتخابات آزاد که مردم ایران حق داشته باشند که جمهو.ری اسلامی را هم انتخاب نکنند، و گزینه انتخاب حکومتی مردمی هم در میان باشد. و این اتفاق میتواند سرآغاز شروعی دوباره برای پیشرفت کردن در ایران بحران زده باشد. مجموعه ورزش در ایران هم در چنین شرایطی راه صحیح خود را خواهد پیمود، و همه چیز به سرجای اصلی اش بر میگردد. فرصت های شغلی و امکان رشد برای رسیدن به یک زندگی بهتر برای همگان فراهم میشود. مسئله خودی و غیر خودی از فرهنگ جامعه حذف میشود. و در چنین وضعیتی ورزش نیز بدور از حاشیه ها و دخالتگری های تحمیلی در سیاست و اسلام و غیره به کار خود ادامه می دهد. تا روزی که جمهوری اسلامی در قدرت سیاسی باشد، نه تنها ورزش ایران و ورزشکاران، و بلکه زندگی اکثریت مردم دچار بحران های غیر قابل راه حل خواهد بود. شکست کاروان ورزشی ایران در المپیک 2016 ریو دو ژانیرو برزیل یک نمونه کامل از دلائل بحران زدگی در کشور است که گریبان ورزش ایران را هم گرفته است.
در نوشته های بعدی به نقش و دخالتگری دین در سیاست و تحمیل سیاست های تیم های ورزشی به اطاعت کردن های بی چون و چرا، و کنترل مداوم نیروهای اطلاعاتی بر کار و زندگی ورزشکاران ایرانی خواهم پرداخت. و همچنین نقش وزارت اطلاعات در ورزش ایران و کاروان های ملی در داخل کشور بمناسبت های حکومتی، و مخصوصا در خارج از ایران.
ادامه دارد
“مراد شیخی”