در ایران خیابانی وجود ندارد که از خون زنان و مردان ایرانی، در ج یان مقاومت در برابر اسلامیزاسیون، رنگین نشده باشد.
مهسا امینی که با هزار آرزو به تهران امد تا تحصیل کند، قربانی اسلام تحمیلی و رژیم ددمنش اسلامیون شد.
دستگاه پلیس، انتظامات، گشت های خیابانی و بسیج و سپاه، عاملین اجرائی رژیم برای سرکوب، کشتار و قتل های عامدانه سیاسی و دینی هستند.
مزدوران حکومت اسلامی با استناد به قوانین عصر شترچرانی در عربستان هزار و چهار صد سال پیش، راه را بر دختر زاگرس، مهسا امینی بستند و با اسارت و قتل او، سندی دیگر از دشمنی تاریخی خود به ایران و ایرانیان را بر تاریخ جنایات خود افزودند.
رژیم دینی متجاوز که بر ایران حاکم است، هار و ددمنشانه کوشیده با سرکوب و قتل شهروندان ایران، جامعه ایرانی را بی هویت و در دین و آئین عصر بربریت حل کند.
متجاوزین به ایران و ایرانیت، همانند پیشینیان شان، تنها زبان زور را می شناسند و راهی برای جامعه ایرانی باقی نمانده، جز اینکه بیش از چهار دهه مقاومت ملی خود را به ثمر رساند و با انقلاب قهرآمیز به حکومت تبهکاران جنایت پیشه و غارتگر پایان دهد.
انقلاب سوم در ایران از نان شب هم واجب تر می باشد. تاخیز در انقلاب، مرگ تدریجی جامعه ایرانی و تداوم قتل مهسا امینی ها در ایران است.
تا هنگامی اراده واحد در کف خیابان برای جمع کردن “گشت های ارشاد” تکوین نیابد، تا هنگامی آمران و عاملان مجازات نشوند،
تا هنگامی در سراسر ایران ماشین های گشت رژیم سرکوب، تجاوز و قتل به آتش کشیده نشوند، خیابان، جنبش اقدام و همبستگی میدانی فرادینی، فراتباری، فراسیاسی و خودمدیریت شهروندی را برای تعیین تکلیف با حکومت اسلامی، الویت سیاست نگردد، در روی همین پاشنه خواهد چرخید.
همبستگی برای استقرار آزادی، داد و دمکراسی در ایران را نمی توان به فردا موکول کرد!
اقبال اقبالی
16.09.2022