عرب ها ، سید ها وامامزاده ها ،عرب بوده اند . بازماندگان انها که اخوند ها وحاکمان ولایت فقیه در ایران وجهانند، ادامه سلطنت اعراب هستند. انها بر ایران ومردم ایران حکمروایی می کنند. به زور به مردم ایران دین وزبان عربی را تحمیل می کنند. از زمان پیروزی شان در ایران نسبت به ایران ومردم ایران ،زنان ومردان ایران به جز ستمکاری کاری نکردند. تجاوز کردند ، دزدی کردند، جزیه گرفتند ، ادم کشتند و فارسی حرف زدن را ممنوع کردند.ایرانیان را هزارو چهارصد سال است که اسیر می کنند. گرسنه نگه می دارند ،زندانی می کنند وشکنجه می دهند.
حقوق ایرانیان را پایمال میکنند. در جبهه جنگ ایرانیان را به صف اول می فرستند تا ایرانیان کشته شوند. ایرانیان حق سوار شدن بر اسب ندارند. ایرانیان باید پیاده وعرب ها باید سواره باشند. ایرانیان باید بار عرب ها را بکشند وببرند. عرب ها غارت گری کنند وایرانیان در مزارع برای انها کار کنند. ایرانی حق حکمروایی بر شهر ها ی خودش را ندارد. یکی از منشور های حکومتی عرب ،عمر ومعاویه چنین نوشته ست فرمان های حکمروایی بر ایرانیان را که اخوند ها هم دقیقا همین روش ها را به کار برده اند. ، در جایی دیگر از این منشور نوشته که، اگر ما ایرانیان را رها کنیم انها بر ما حکومت خواهند کرد. همیشه ایرانیان را باید زیر سوکوب داشت. گرسنه نگه داشت. تا حکومت خلیفه اسلام، حکومت اسلام را پایدار بدارد. از تمام این فرمول های عمر ومعاویه بعد ها انگلیسی ها ودیگر حاکمان جهان استفاده کردند.
عرب ها تمام خردمندان و رهبران اجتماعی واندیشه ای ایرانیان را دشمن حساب می کردندو به راحتی صدها وهزار ها از این اندیشه ورزان را این عرب ها وعرب پرستان سیاه فکر،تبه کار نابود،و شکنجه وزندانی کرده اند . گروهی چون ابن سینا وزکریای رازی مجبور به فرار وگاه پنهانکاری شدند. ، فردوسی بزرگ را بی حرمتی وبی توجهی کردند. از مهستی گنجوی ، بابک خرم دین ، مازیار وافشین تا مرداویج و حسن صباح واوحمزه کفشگر ، سربداران سبزوار وباشتین ،ابن مقفع ، نهضت های حروفیه ونقطویون ، تا ازادیخواهان مشروطه ومدرنیست های دوران رضا شاه ، تا روشنفکران وکارگران ازادی خواه وعدالت خواه دهه بیست ، وهمه مبارزان معاصر گروه های اندیشه ای وسازمانی مختلف که دینی ومذهبی نبودند. یا اگر دیندار بودند. وجه ازادی خواهی و پیکارگری وروشن اندیشی انها بر وجه سیاه دینی انها غلبه می کرد. از همان دوران قدیم تاریخ سرزمین ما ، عرب ها واسلامگرایان افکار مادی گرایانه ایرانی و پایه اندیشه سپاسگرایی را مورد نعقیب قرار دا د ند.
پندار نیک ، گفتار نیک ، رفتار وکردار نیک را مورد حمله قرار دادند وامروز هم ،همین الان به این خرد ورزی ایرانی حمله می کنند. اسلامگرایان که اندیشه انها بر فرهنگ عربی بنا شده است ،هنوز مردم را برده کرده ومی فروشند. رفتار داعشی ها را با زنان ودختران ایزدی می بینیم. رفتار حاکمان اسلامی بر فرهنگ عربی استوار است ، تجاوز به دختران ایرانی را در زندانها ی حکومت اسلامی قبل از اعدام ها به یاد اوریم. همه بر احکام عربی اسلامی استوار شده است. داعشی ها همان اندیشه عربی اسلامی را اجرا می کنند. ایرانیانی که از کوروش وحقوق بشر دفاع می کنند .عرب پرست نیستند ،این جرم نیست . ما مردم ایران می خواهیم ایرانی بمانیم وایران را زنده کنیم وازچنگ عرب ها در بیاوریم. حکومت اسلامی دقیقا یک حکومت اشغالگر عربی است. اسلامگرا ها نمایندگان حکومت به شیوه عرب ها ی بدوی هستند. در همه جا کشتار می کنند. شکست خورده ها را قتل عام می کنند .به زنان ودختران وپسران تجاوز می کنند. نمونه طوسی قاری قران که الان نقدا جلوی چشم همگان است. ایرانی ها ازاین کار ها را نکردند. کوروش همه جا را با کمترین کشتار فتح می کرد. بر دل های مردم حکمروایی کرد. کوروش را همه جا ازادی بخش می دانند وایرانیان را ازادگان می دانستند. طبقه دهقا ن ها که فردوسی از میان انها بر خاسته بود به همین ازادگان تعلق دارد. این که ما عرب پرست نباشیم ،ضد عرب بودن نیست. بلکه تشویق ایرانی بودن است. در پاسارگاد ، مردمی که امده بودند به مسالمت امیز ترین شکل رفتار کردند. خردمندی را نمایش دادند. همه اقوام با لباس ها واندیشه های خود همبستگی اعلام کردند. انها ایران را برای همه ایرانیان می دانند . فرهنگ ایرانی ،فرهنگ احترام به خردمندی است احترام به مورچه است. جان دوستی وخردمندی را ایرانیان می خواهند از فردوسی وسعدی یاد بگیرند. فردوسی می گوید: به نام خداوند جان وخرد. سعدی می گوید چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت بر ان تربت پاک باد . یا میازار موری که دانه کش است. که جان دارد وجان شیرین خوش است. جای دیگر سعدی می گوید : بنی ادم اعضای یک پیکرند که در افرینش زیک گوهرند… وهیچ انسانی را برای دینش بر دیگری ترجیح نمی دهند، این فیلسوفان واندیشه ورزان ایران. ایرانیان وکوروش برای حقوق انسان ها وجهان احترام قایل هستند. ایرانیان دایما در جستجوی شادمانی بوده اند،وبه هر بهانه ای برای رابطه خود با طبیعت جشن می گرفتند. اندیشه عشق ،جشن وجهان مینوی، ادامه همین جهان واقعی است ،ایرانیان موسیقی را دوست دارند. باربد ونکیسا را دارند. آب وغذا را محترم می شمارند. الهه اب ها اناهیتا ، الهه خورشید ناهیدو میترا بزرگترین سازنده جهان وهمه اساطیر وبنیان ها ف همه زن هستند .ایرانیان زیبایی دوست وزن دوست هستند. به زنها احترام می گذارند. زنان در ایران فرمانده نظامی وامپراتور می شوند. فرهنگ ایرانیان بر پایه حقوق برابر همه انسان ها بنا شده است. زن ومرد برابرندومکمل . اسطوره های مشی ومشیانه این اندیشه برابری را جاودانی کرده است. برخلاف اندیشه عربی اسلامی !عرب ها تمام هنر ها را حرام دانستند .موسیقی ، نقاشی ، مجسمه سازی ، تیاتر ، رقص و… حرام است . ایرانیان از بانیان تمام این هنرها هستند، از 10 هزار سال پیش .
حضور مردم در پاسارگاد یعنی ایران دوستی وانسانگرایی ورسیدن به دموکراسی وازادی ، نگرانی حکومتیان واسلامگرایان قابل درک است . نگرانی ،اژیتاسیون و پروپاگاندای برخی از چپ های ظاهرا غیرحکومتی بر علیه مردم قابل درک نیست . آیت اله نوری همدانی وحمید تقوایی از حزب کمونیست کارگری و زیبا کلام رفسنجانی چی، در کوروش سیتزی وایران ستیزی با هم متحد می شوند. این جای تعجب دارد، واقعا . ایرانیان در حال فرار از اسلام هستند.
ایرانیان دنبال هویت ایرانی وانسانگرایی تاریخی خود هستند. کوروش کشتار نکرد ، تجاوز نکرد ، برده داری را ملغی کرد. در کتابهای دینی هر سه دین گسترده جهانی ، به لحاظ سند های تاریخی قدیمی ،مجبور شده اند به اندیشه ایرانی کوروش احترام بگذارند وهمه از کوروش تعریف مثبت کرده اند. اورا بزرگ داشته اند .این فرهنگ ایرانی است که انسانهای مدارا گر مثل کوروش تربیت می کند. سرداران کورش با مهربانی با مردم رفتار کردند. سمفونی پیروزی اناتولی را که در وین ساختند به یاد مهربانی سرداران وسربازان ایرانی با مردم اناتولی ، هنگامی که ارتش ایران از انجا می گذشت ، بود. امیدواریم که ایرانویچ که از ایرج اغاز شد ویگانگی انسانیت را که از فریدون آغاز شد، را خوب درک کنیم. فردوسی بزرگ همه اقوام دیگر را فرزندان فریدون دانست و نبرد ها را بین داد و بیداد دانسته است. ایرج سنبل مهر است .وفریدون سنبل حمایت از تمام هستی .در ائین باستان زاد روز مهر، پرسه را به جهان تقدیم کرد. نیای پارس وایران زمین . هر کس داد ودهش کند همانند فریدون فرخ است. همه انسانها می توانند به حد فریدون برسند.مهر وماه یادگار جمشید است. پارسه ها همان پارسیان واز فرزندان فریدون هستند که به ائین کهن یونان واسطوره های قدیم غربی وارد شدند. همه ائین های مادها ومیترائیسم و ایرانی راکه از مانی گرفتند وارد کردند به اروپا ، اروپایی ها مسیحیت را از روی ائین های ایرانی بنا کردند. وکثرت در وحدت را یاد گرفتند از ایرانیان . اروپا وروشنگری را از اندیشه ورزی البرز کوه وام گرفتند واسطوره های المپ را ساختند. بر ستیغ کوه سپند سیمرغ بزرگ حضور دارد. سیمرغی که کودکان به دور افتاده را محافظت می کند ومادر همه کودکان جهان است وزال سپید موی را بزرگ می کند . به همه انسانها مهر می ورزد. اهورمزد هم دستور نمی داد وبا همه ادمیان گفتگو می کرد وحرف های ادمیان را که خردمندانه بود ، می پذیرفت. صلخح وآشتی وخردمندی وارزش گذاری برای جان انسان وحیوان و گیاه وجهان ائین ایرانیان بوده است. مهر بانی ایرانیان ومهر ورزی انها شاید نقطه ضعف انها بوده است که حتا دشمنان خود را گرامی می دانستند وبه آنها نفرت ورزی نمی کردند. اگر چپ انسان گراست. ائین انسان گرایی خردمندانه ایرانی که زمینی وطبیعی است حلقه مشترک اندیشه های ماتریالیستی وانسانگرایی در همه جهان می تواند باشد. ایرانیان بنیان گذاران اندیشه ورزی ،پندار نیک ،گفتار نیک وکردار نیک هستند . عدالت ورزی ایرانیان ازپتک کاوه اهنگر شروع شده است ومیل به ازاد ماندن از آرش کمانگیر برجای شده است. پذیرش وحدت در کثرت در جریان عملی زندگی از کنش زندگی گرایانه ایرانیان در کنار هم موجودیت پیدا کرده ست. ایرانیان چون انسانگرا بودند با این همه تنوع قومی وفرهنگی تا به حال وارد جنگ های قومیتی نشده اند. هر چندکه حاکمان انیرانی برای اینکه این قالی پر از تنوع وپرگل ورنگ را تکه تکه کنند نقشه بسیار کشیده اند. اما تا کنون موفق نشده اند. این فرهنگ طبیعت گرایانه انقدر ژرفش داشته است ، که تا کنون پا برجا مانده وحاشیه های پارس زبانش را هم دنبال خودش کشیده است. لذا به نظر می رسد چپ خردمند انسانگرا وعدالت جو که آزادی خواه هم هست. باید از کلیشه های لای کتابی بیرون بیاید وبه این افق زرین مهد انسانیت با نگاهی تازه نظر کند تا بتواند بین خودش با مردم میهنش یک ارتباط حسی واندیشه ای برقرار کند. با همان کسانی که روز 7 ابان ده ها هزار وصدها هزار از کنام خویش بیرون امدند وخورشید را میهمان ایران کردند . از سیاهی اسلام روی بر تافتند وبه فرهنگ جهانگرایانه ایرانی که مرکزش حرمت انسان واقایی انسان بر جهان است پیوستند. اری کسانی که صادقانه به انسان ها فکر می کنند ، با فرهنگ انسانگرایانه ایرانی خیلی راحت تر می توانند کنار بیایند .
منصور اسانلو
11/03/2016
http://www.khabargar.co/2016/11/blog-post_96.html?spref=tw