جامعه خشمگین و مچاله شده زیر سیطره دیکتاتوری اسلامگرایان، از رنج و درد بخود می پیچد و در موقعیت تداوم تحمل نظام و تصمیم برای آغاز قیام ایستاده است. جامعه ایرانی زیر منگنه درد، خشم و لاعلاجی قرار دارد. ملت اسیر، با دست های خالی، فقدان تشکل و تحزب، به تماشای رژیم تا دندان مسلح نشسته و گهگاهی جرقه های قیام ایران اسلامزده، پیام زندگی و ادامه مبارزه را به گوش جهانیان می رساند.
توازن قوای نابرابر موجود میان ملت و دشمن حاکم، افق و راهکارهای متفاوتی را برابر اقشار جامعه و گروه های سیاسی قرار داده است. همین افق ها و راهکارهای سیاسی امروز، که البته ارتباط ارگانیک با خاستگاه فردی، قشری، اجتماعی دارند، تکوین ارزش های سیاسی فردا و بالطبع سرنوشت فردای شهروند، جامعه و میهن را مهندسی خواهند کرد.
هر اندازه ارتباط ارگانیک با جامعه تنگانگ تر و عزیمت از مطالبات شهروندان و میهن عمیق تر باشد، عیار اندیشه و کردار دمکراتیک قوی تر و نقش تنوع سیاسی اقشار و طبقات بیشتر می گردد. برای راست آزمایی افراد، محافل، گروه ها در سمتگیری مردمی، میهن دوستانه و دمکراتیک، می توان پایبندی به کار جمعی و خرد جمعی را مبنا قرار داد.
پس از فاجعه پذیرش رهبری خمینی در انقلاب 1357 توسط اقشار ناآگاه جامعه، در واقع دوران کفالت رهبری به یک فرد، سپری شده است. در روزگار کنونی، آلترناتیو مدیریت سیاسی سکولار دمکراتیک بر بنیاد اندیشه و خرد جمعی، آلترناتیو نیرومند در برابر رهبری پوپولیستی می باشد.
از الزامات مدیریت سیاسی پیکار برای برچیدن حکومت اسلامی و به پیروزی رساندن انقلاب “زن زندگی آزادی”، مشارکت سیاسی طیف گسترده سیاسی، از مدافعان مونارشی تا آنارشی می باشد. کنشگران سیاسی، با برنامه های روشن برای معرفی خود به ملت ایران و با نشان دادن پتانسیل همکاری دمکراتیک در چارچوب آزادی شهروند، ساختن جامعه سالم و دفاع از هستی میهن، جلوه ای از سازکار اداره مشترک ایران فردا را تمرین خواهند کرد.
با این اسلوب کار، نقش و دخالتگری طیف گسترده کنشگران سیاسی و بالطبع ملت ایران در تعیین سرنوشت خود برجسته خواهد شد. نقش عامل خارجی در سرنوشت ایران، جنبه تسریع کننده ویا کند کننده خواهد داشت. سرنگونی حکومت اسلامی توسط ناجی خارجی، از خاستگاه منافع کشورهای دخیل و گماشتگان سیاسی آنها، و روی ریل منافع طرفین میسر است.
تردیدی نیست که انقلاب “زن زندگی آزادی”، به همدلی، همسویی و پشتیبانی سیاسی جهانیان نیاز دارد و این امر ممکن است، زیرا ارزش های این انقلاب بر دوستی، همکاری و پیوستن به اردوگاه جهانی مدافعان سکولاریسم (لائیسیته)، دمکراسی و حقوق بشر استوار است.
با توجه به پیروزی آقای ترامپ در امریکا و چشم انداز تلاطم های بزرگ، ایران ما از فقدان یک مجمع جهانی برای حمایت از انقلاب “زن زندگی آزادی”، با کارایی “مهستان دیاسپورای ایرانی” رنج می برد.
شاید بتوان در شرایط کنونی، حلقه مقدم کوشش دیاسپورای ایران را حول ایجاد “مهستان دیاسپورای ایرانی” متمرکز کرد. گرچه در شرایط سهم خواهی ها، جاه طلبی ها و فزون خواهی های فردی، تباری، فرقه ای، قومی، قبیله ای و ایدئولوژیک، راهی بس دشوار است، اما یکپارچه کردن توان دیاسپورا برای پشتیبانی از ملت و میهن، یک ضرورت عاجل است و ما موظف به آغاز این راه هستیم.
اقبال اقبالی
15.11.2024