دکتر شاپور بختیار: ایران هر گز نخواهد مُرد
دوشنبه, اوت 6, 2012 –
● دکتر شاپور بختیار هرگز نخواهد مرد، اندیشهء او به خورشیدی به چراغ هدایت گر پیمودن راههای پر پیچ و خم فرداهای دور دست تبدیل شده است، تا سرزمین و فرهنگ ایرانی چنین فرزندانی مانند دکتر بختیار را در دامن خود تربیّت میکند و با اندیشه و خون خود آنرا آبیاری و تیمار دهد، “ایران هم هرگز نخواهد مُرد” راه و اندیشهء دکتر شاپور بختیار و یاران با وفای او راهنمایِ نسلهای آیندهءِ ایرانی و تمامی میهن دوستان ایرانی خواهد بود.
دکتر شاپور بختیار: ایران هر گز نخواهد مُرد
● روز ششم آگوست سالروز ترور دکتر شاپور بختیار و یاران با وفای او بوسیلهءِ حاکمانِ تروریسم نظام جمهوری اسلامی است. بیست و یک سال پیش در چنین روزی بدستور فرمانروایان رژیم جمهوری اسلامی: « علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی »، قلبی آکنده از مهر به ایران را از کار انداختند. در این روز سردمداران تاریک اندیش و عاملین بیگانه و ضد ایرانیِ نظام جمهوری اسلامی، فردی از تبار خورشید مانند دکتر بختیار را به شیوهء فیزیکی از پای در آوردند، چون توانِ مهار و توانِ برخورد با اندیشهءِ وسیع او را نداشتند، استخوانهای سینهء سرشار از عشق به ایران او را حتّی بعد از سرد شدن کالبد او شکستند و در اقیانوس قلب مملو از محبت و معرفت و شناخت او فرو کردند. تا به خیال خام سران نظام جمهوری اسلامی دکتر بختیار را از تولید اندیشه و گسترش آن باز بدارند.
● زندگی نامهءِ جاودانه و بی پایان دکتر شاپور بختیار به شفافی هوای سرفراز زاگرس و به زلالی جویبارهای آن هست. اندیشه بلند او به سترگی سنگ کوهای زاگرس و به پهنای تاریخ است. دکتر بختیار بر سه دوره تکاملی و تاریخی: ایران باستان قبل از اسلام و دورهءِ اسلامی و عصر مدرنیته در پرواز بود. او بزنگاهها با تنگناها و پستی و بلندیها و کم و کاستی هایِ تاریخ سرزمین ایران و جهان را مانند کف دست خود میشناخت و بر آن تسلط کامل داشت و با فرهمندی استراتژیهایِ راسیونال عبور از آنها را هم بخوبی میدانست.
● دکتر بختیار با تحصیلات آکادمیک در رشته های دکترای حقوق بین الملل و دکترای علوم سیاسی و با برخورداری از شجاعتی ویژه و با سرشتی پاک با گفتار و پندار و کرداری نیک به عنوان یک سیاست مدار پیشتاز با شاخص و معیارهای جهانی شناخته شده بود.
● دکتر بختیار در کشوری مانند فرانسه تحصیل و روزگار گذراند، در کشوری مانند فرانسه که نیروی محرکهء انقلابات اجتماعی و سیاسی در اروپا و جهان شد و پروسهءِ گذار از دین سالاری و سلطنت مطلقه به دمکراسی را طی فراز و نشیبهای چشم گیر و طولانی را تجربه کرد. دکتر بختیار بطور عمیق علل و الفبای انقلاب کبیر فرانسه و سایر تغییر و تحولات در اروپا و جهان را بدرستی مورد پژوهش عمیق قرار داد و با کوله باری از تجربه و دانش و با برنامه های علمی عقلگرا برای آبادی و ساختن سرزمین زادگاهش به ایران بازگشت. مردی آزادیخواه و آزاده بود، براستی شیوه و چگونه زیستن و سراسر کارنامهء سیاسی و اجتماعی این بزرگ مردِ تاریخ ایران شایستگیِ متون درسی برای تدریسِ مفهوم و معنی آزادگی برای نسلهای آیندهءِ ایراندوستان میباشد.
● دکتر شاپور بختیار عملی کردن اهداف انقلاب مشروطه را در اشکال پُست مدرن در مرکز سیاست گذاری خود قرار داد. قانونمندی و وفاداری به اصول و قانون اساسی و میهن دوستی با وظیفه شناسی و مسئولیّت پذیری با شایسته سالاری در جامعه را اساس دمکراسی میدانست.
● دکتر شاپور بختیار در اندیشهءِ خود قرنها از عصر مدرنیته، رفرماسیون، روشنگری، مراحل صنعتی و روابط و مناسبات اجتماعی آن عبور کرده بود، بر تئوریهای دمکراسی و ساختارهای سیاسی کشورداری مسلط بود، شابلونهای تئوریهای سیاسی و کشور داری او برای نجات ایران و پیوستن آن به جامعهءِ دمکراتیک و پیشرفتهءِ جهان حداقل برای یک قرن آینده ده ها سال قبل رسم، بریده و تراشیده و صیقل داده شده بود، او دیگر مرد عمل بود و در سخت ترین و بحرانی ترین برههءِ تاریخی برای نجات ایران وارد میدان شد. هزاران بار افسوس و دریغ که به این ابرمردِ تاریخ ایران فرصتِ لازم داده نشد.
● دکتر شاپور بختیار یک فرد سکولار واقعی با رعایت تمامی ارزشهای اجتماعی و فرهنگی دینی و غیره دینی سکولار بود. دکتر بختیار بر عکس تحصیل کردگان دیگر ایرانی که در کشورهایی مانند فرانسه و سایر کشورها در قارهءِ اروپا و در آمریکا که در آنها مراحل سکولاریسم و لائیسم با موفقیّت و سربلندی جایگزین شده بودند، امّا در دوران اقامت تحصیلی خود از تجربیّات مردمان و روشنفکران این کشورها هیچگونه بهره ای نبرده بودند و در بازگشت به ایران، افکار و اندیشه های عقب مانده، دین گرایی سنّتی، بینادگرایی اسلامیِ ایدئولوژیک، آخوندیسم و دستگاه حکومتی ولایت فقیه را به ایران آوردند،
● دکتر بختیار بارآوری و شکوفاییِ پروسه های سکولاریسم و راسیونالیسم را در عرصه های سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و تأثیر پذیری لائیسم در متون درسی آموزش و پرورش از دبستان تا دانشگاه و پیشرفت دانش و تکنولوزی در این کشورها را با نگاهی باز مورد تحقیق عمیق قرار داده بود و از آنها نسخه برداری کرده و اشکال تصحیح شدهءِ آنها را مناسب جامعهءِ ایران در قرون حال و آینده میدانست. او به عواقب شوم حکومت دینی اسلامی آخوندیسم، به استبداد سیاه دینی، به عملکرد شرم آور تکنوکراتهای دین باور که بنا حق خود را روشنفکر میدانستند و میدانند واقف بود.
● وجود و اندیشهءِ دکتر شاپور بختیار نشان نمادین و سمبل اندیشه و جهان بینی لیبرال دمکراسی است. او بر لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی و بر حقوق فردی و شهروندی تأکید بسیار داشت. برجسته شدن آخوند شیاطی مانند خمینی را عدم وجود آزادی و دمکراسی در کشور میدانست، دکتر بختیار با صراحت تمام شاه ایران و حکومت پادشاهی را مورد مورد انتقاد قرار میداد، همزمان با آن هم تندروی های خمینی و هواداران بنیادگرای او را هم به باد انتقاد گرفت،
● میزان و معیار دکتر بختیار نه شاه بود و نه شیخ، بلکه سرنوشت سرزمین ایران و تاریخ آن بود، نجات ایران را در فردی خاص و در حکومت این و آن نمی دید، نجات ایران را فقط در جایگزینی دمکراسی و پرهیز از بکارگیری خشونت و رادیکالیسم میدید.
● اندیشه لیبرال چنان در وجود دکتر بختیار نهادینه شده است که حقوق فردی مخالف خود یعنی خمینی را به رسمیّت شناخت، به او با دید دمکراسی و احترام نگریست، از آمدن خمینی به ایران استقبال کرد، به جایگاه روحانی این فرد آخوند احترام گذاشت، اجازهء بر قراری مکانی مانند واتیکان را به ایشان عرضه کرد،
● دکتر بختیار به قصد آشتی دادن تضادهای طبقاتی و عقیدتی موجود آنزمان در جامعه و با هدف تشنج زدایی در سطح کشور و برقراری آرامش و امنیّت، و برای جلوگیری از فروپاشی ساختارها، روشهای پیاده سکولاریسم را چه در شکل جدایی دین از سیاست، و چه در شکل مشورتی آن، و یا ترکیبی از هر دو روش را در نظر داشت که با خمینی و نهادهای دینی به گفتگو بگذارد، امّا کشورهای صنعتی و کارتلهای نفتی و انرژی، استراتژیِ کشیدن دیوار سبز اسلامی در مقابل شوروی سوسیالیستی از سوی غرب، پاسخگویی به اسلامگرایی در جهان عرب و برکناری شاه ایران متحد کشور اسرائیل، وجود احزاب و سازمانهای واپسگرا و آرمانی در ایران، همدستی و به پای خمینی افتادن طبقهء پیشنار جامعهء ایرانی که بنادرستی خود را روشنفکر سکولار و روشنفکر دینی میدانستند که آنها تا آنجا خمینی را بزرگ کردند که آنرا آلهی آسمانی کردند و در کرهء ماه نشاندند، و دست آخر ارتش دکتر بختیار این ابر مرد تاریخ ایران را تنها گذاشتند، که پیامد آن شکست دکتر بختیار بود.
● امّا با گذشت 33 سال از نظام جمهوری اسلامی، اگر شخص خمینی به پیشنهادهای دکتر بختیار توجه میکرد، این امکان وجود داشت که علاوه بر اینکه ایران این چنین ویران نمی شد، تازه خمینی بجای لعنت و نفرت، در تاریخ ایران نام نیکی از خود بر جای بگذارد، خمینی در مقابل پیشنهادهای افرادی مانند دکتر بختیار همان اشتباه بزرگی را مرتکب شد، که محمد رضاشاه پهلوی دچار آن شد.
● دکتر شاپور بختیار یک روشنفکر واقعی به تمام معنا هست. او بر قدرت حکومتهای زمینی و آسمانی دینی تکیه نکرد، استراتژی خود را بر پشتیبانی نهاد حکومت پادشاهی و نهاد های مسجد و حوزه و آخوندیسم بنا ننهاد، دکتر بختیار راه سوّمی را در پیش گرفت که بر ابزارهای راسیونالیسم این جهانی و بر دست آوردهای دانش محوری جامعهءِ جهان پیرامونی، و بر تئوریهای دمکراسی و بر فرمهای حکومتی مدرن، بر قراردادهای اجتماعی، و از همه مهمتر بر اراده و خواست و بر رأی مستقیم مردم استوار بود. یکی از ویژگیها و مقدم ترین شاخص های برجستهء یک روشنفکر درصد کم اشتباهات او و در مقابل در صد بالای پیشگویی ها و آینده نگری درست اوست، کارنامهء نظام جمهوری اسلامی بخوبی نشان داد که، وجود و اندیشهء پالایش داده و تجربیّات عمیق دکتر بختیار، نام آورترین و برجسته ترین روشنفکر واقعی راسیونال تاریخ ایران میباشند. روشنفکری که یکه و تنها بر درستی افکار و آینده نگری خود ایستاد و گذر زمان مُهر تأیید بر آن زد. و به همین مناسبت نظام جمهوری اسلامی و گروهی از روشنفکران سکولار و دینی از کارنامه سیاسی پر افتخار دکتر بختیار، مانند دوران زنده بودن وجود ایشان در رنجند و حسادت می ورزند و از آن ترس و وحشت دارند.
● سرشت و اندیشه و منش دکتر شاپور بختیار مظهر واقعی هویّت و اندیشهء ایرانی عصر ما قبل اسلام است. او از تبار کوروش و داریوش و برخاسته از جغرافیای پارس و پارسه هست، که هرگز به سرزمین ایران و به هویّت ایرانی پُشت نکرده و نخواهد کرد، دکتر بختیار ضمن احترام به دورهءِ تاریخ اسلامی در ایران، ولی تلاش بر آن داشت که ایران باستان را با عصر مدرنیته و پُست مدرن جهان گلوبال امروز پیوند دهند. دکتر بختیار به تاریخ و ادبیّات ایران عشق می ورزید و به آن افتخار میکرد، او شاهنامهءِ فردوسی را تاریخ ایران میداند و کتاب حافظ را جلد دوّم همان شاهنامه ارزیابی میکند.
● امروز بعد از گذشت 33 سال از تأسیس نظام جمهوری اسلامی، دیوارهای چرکین و خون آلودِ آن فروریخته است، چهرهء کریه و ددمنشانهءِ این نظام ضد ایرانی و تروریسم جهانی بر همگان آشکار گشته است، این نظام ایران را به ویرانی کشانده است، آزاد زنان و آزاد مردان ایرانی را نابود کرده است، سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی که در آن دورانِ حساس به دکتر بختیار خیانت کردند و به جبههء خمینی پیوستند، اینک قربانی دست آورد سیاست های خود شده اند و به گداهای دوره گرد بی هویّتی تبدیل گشته اند، افراد پیشتاز آن زمان ایران که بنادرستی خود را روشنفکران سکولار و روشنفکران دینی میدانستند، اعدام، زندان، خانه نشین، و یا دربدر هستند، آنها در آتشی که افروختند خود سوخته اند و امروز به زباله های بی مصرف و مضر برای جامعه و محیط زیست و برای محافل اندیشه گری تبدیل شده اند،
● امّا در مقابل هرچه که میگذرد وجود و افکار بلند دکتر بختیار و یاران گرانقدر و با وفای او مانند خورشید هر صبحگاهان بر فراز ایران بالاتر بالاتر می آیند، نور افشانی میکند، در چنین سالروز هایِ ترور دکتر شاپور بختیار، خورشید نه از شرق بر فراز رخ نمایی میکند، بلکه از غرب ایران، از پُشت زاگرس چه با اشتیاق و افتخار بلند میشود و بر فراز و بلندیهایِ زاگرس بر سرزمین ایران نور اهورامزداییِ ایرانی میفشاند،
● دکتر شاپور بختیار هرگز نخواهد مرد، اندیشهء او به خورشیدی به چراغ هدایت گر پیمودن راههای پر پیچ و خم فرداهای دور دست تبدیل شده است، تا سرزمین و فرهنگ ایرانی چنین فرزندانی مانند دکتر بختیار را در دامن خود تربیّت میکند و با اندیشه و خون خود آنرا آبیاری و تیمار دهد، “ایران هم هرگز نخواهد مُرد” راه و اندیشهء دکتر شاپور بختیار و یاران با وفای او راهنمایِ نسلهای آیندهءِ ایرانی و تمامی میهن دوستان ایرانی خواهد بود.
|ششم ماه آگوست|2012 میلادی| آلمان|
iranglobal