بر صخره ای در نقش رستم، نقش برجسته ای در دل سنگ کنده شده است، که آغاز کار بنیاد گذار دولت ساسانی را به گویاترین صورت بیان کرده است. در این نقش، اردشیر بابکان(224ب.م) و اهورا مزدا هر دو در مقابل یکدیگر با غرور بر اسب هایی سرکش نشسته اند. اردوان پنجم، آخرین شاهنشاه پارتی در زیر پای اسب اردشیر، لگد مال شده است، و در زیر پای اسب اهورا مزدا نیز موجودی- احتمالا اهریمن- مغلوب و به خاک افتاده است. اهورا مزدا در چنین صحنه ای با آرامش در حال دادن حلقه پیمان پادشاهی به اردشیر بابکان است. این نقش سنگی به احتمال زیاد الگو برداری آگاهانه از سنگ نگاره بسیار قدیمی تری از داریوش هخامنشی (522ق.م) است که 700 سال پیش از سنگ نگاره پیشین در منطقه بیستون-بغستان- در نزدیکی کرمانشاه بر دیواره ای سنگی کنده شده است. در هر دو سنگ نگاره پادشاهان پیروز در حال لگد کوب کردن دشمنان خود هستند. تفاوت بزرگ بین این دونقش، در تغییر شکل و جایگاهی است که در اهورا مزدای ساسانی نسبت به اهورامزدای هخامنشی پیدا شده است. اهورامزدای هخامنشی به صورت موجودی ترکیب شده از انسان و پرنده است که در جایگاهی فراتر از شاه قرار داده شده است.
اهورا مزدا به منزله نماد
اهورا مزدایی که بر فراز سنگ نگاره داریوش در بیستون کنده شده، نیم تنه مردی است آراسته که در کمر او حلقه ای است و از دوسوی حلقه، بال های پرنده ای گسترده شده است. در جایی از این سنگ نگاره نوشته نشده است که نقش بالای کتیبه، تصویر اهورا مزداست. اما داریوش بر کتیبه ای که بر همین سنگ نگاره نویسانده، بارها از اهورا مزدا نام برده است. تکرار مکرر این نام بعلاوه حوادث تاریخی که منجر به قدرت گرفتن داریوش گردید، می تواند قرینه ای باشد بر این که تصویر نیم تنه مردی باحلقه بالدار، اهورا مزدا است. اما در سنگ نگاره اردشیر بابکان ساسانی در نقش رستم، نماد اهورا مزدا تغییراتی می کند و در هیئت یک مرد کامل که بر اسبی نشسته و به صورت قرینه در مقابل اردشیر قرار دارد، نقش شده است.. پرسش آن است که این نقش ها چیستند و ایرانیان باستان چرا اهورا مزدا را با این شکل های متفاوت نقش کرده اند.
هرودت که هم زمان با هخامنشیان می زیست، در گزارشی می گوید:«پارسیان هیچ نگاره ای از خدایان خویش ندارند و ساختن نگاره خدایان را نشانه نادانی می دانند».(جستاری از یک نماد هخامنشی،علیرضا شاپور شهبازی). از گفته هردوت که از سوی نویسندگان باستانی دیگر نیز تایید شده این نتیجه بدست می آید که این نقش ها برای پرستش نبوده اند. اما متن کتیبه تاریخی و بزرگ داریوش و پادشاهان دیگر بیانگر آن است که اهورا مزدا نمادی از یک قدرت معنوی است، و فرمان روایان این قدرت را سرچشمه مشروعیت قدرت سیاسی خود عنوان می کنند.
حال می توان پرسید که این قدرت نیرومند معنوی چیست و چرا آن نماد در زمان هخامنشیان به صورت انسان بالدار و در زمان اردشیر ساسانی به صورت انسان بدون حلقه بالدار نمایش داده شده اند؟
اوستا و سنگ-نوشت ها، مهمترین منابع پژوهش نمادهای سنگی اهورا مزدا
کتاب اوستا و سنگ نوشت های دوره هخامنشی و سپس ساسانی مهمترین منابع اولیه ای هستند که واژه اهورا مزدا را ثبت کرده اند. علاوه بر این مفهوم اهورا مزدا به صورت نمادین در دوره باستان بر سنگ ها و یا سکه ها نیز نقش شده است.
اهورا مزدا در اوستا به دوصورت نوشته شده است. یکی به صورت «مزدا اهوره» است. این شکل در کهن ترین بخش اوستا- گاهان- که منتسب به خود زرتشت است آمده است. در گاهان این مفهوم در واقع به سه شکل بیان گردیده است: به صورت ترکیبی- «مزدا اهوره»- و به صورت جدا از هم «مزدا» و «اهوره» (سرود یکم هات 28 بندهای 1، 2، 5).
دوم به صورت «اهورا مزدا»: در بخش های غیر ِ گاهانی کتاب اوستا ترکیب اولیه «مزدا اهورا» وارونه شده و به صورت «اهورا مزدا» درآمده است. از سوی دیگر در آثار و کتیبه های هخامنشی و ساسانی شکل اخیر «اهورا مزدا» بکار گرفته شده است. بسیاری از اوستا شناسان اتفاق نظر دارند که بین شیوه بیان و پرداختن به موضوعات گاهان و دیگر بخش های اوستا تفاوت آشکاری وجود دارد، و به این جهت برای گاهان قدمتی بسیار بیش از دیگر بخش های اوستا قایل اند. به جهت قدمت گاهان، شاید بتوان دگرگون شدن مزدا اهورای گاهانی به اهورا مزدای اوستای غیر گاهانی را به دگرگشت های گویشی در قبایل مختلف آریایی در طول زمان نسبت داد. گاهان بازتاب گویشی طبیعی و ساده است و محور سرودهای گاهانی بر گرد مزدا اهورا یا مزدا و یا اهوره می گردد. اما در بخش های دیگر اوستا بیان و نگرش کم و بیش الهیاتی می شود، و به نظر می رسد که بوسیله روحانیان مزدایی در زمان های مختلف نوشته شده باشد. در این بخش ها عناصر فراوانی وارد اوستا می شوند و جایگاه های مهمی را در نظام بینشی و به هم پیوسته اوستای غیر گاهانی اشغال می کنند. هیچ یک از این عناصر جایگاهی بالاتر از اهورا مزدا پیدا نمی کنند، اما حضور آنها دستگاه بینشی مزدایی را پیچیده تر و کلامی تر می کنند. واژه زرتشت نیز در بخش متاخر وارد اوستا شده است.
رابطه کورش و داریوش با اهورا مزدا
در لوح معروف کوروش سخنی از اهورا مزدا نیست. کوروش مطابق متن لوح استوانه ای، ستایش گر مردوک خدای بزرگ بابل است. روشن نیست که باور کوروش پیش از فتح بابل چه بوده است، و روشن نیست که ستایش او از مردوک خدای بزرگ بابل از باب مصلحت سیاسی است و یا باور واقعی اوست. پس از مرگ کوروش پسرش کمبوجیه و سپس بردیا(دروغین/ گئومات مغ) شاه می شوند. گئومات مغ دست به تغییرات بزرگ آیینی می زند. روشن نیست که چرا گئومات مغ دست به تغییرات آیینی زده است. اما می دانیم که داریوش بنا به سنگ نوشته بیستون سخت با این تغییرات مخالف بوده است. سنگ- نوشت بیستون در عین حال تاییدی است بر اینکه مغ ها در دربار کورش نیز حضور داشته اند. داریوش گئومات مغ را هم به دلیل انحراف آیینی و هم به دلیل جعل نسب از سر راه بر می دارد. با از میان رفتن گئو مات مغ پادشاهی از شاخه ای از خاندان هخامنش به شاخه دیگری از همان خاندان که داریوش به آن تعلق دارد منتقل می شود و پادشاهی در خط نسبی مستقیم کورش قطع می گردد. داریوش در کتیبه بزرگ خود از کوروش به صورت گذرا بدون هیچ عنوان تشریفاتی یاد می کند. داریوش در سنگ -نوشت بیستون بر دو موضوع تاکید دارد: نخست بر پیشینه پادشاهی پدران خودش در استقلال از شاخه ای که کورش وابسته به آن بوده است. این تاکید خود می تواند منبع تفسیرهایی از رابطه دو شاخه خاندان هخامنشی گردد.، و دیگری مشروعیت دادن به پادشاهی خودش به جهت پشتیبانی اهورا مزدا، اهورا مزدایی که در کتیبه کورش غایب است. تاکید مکرر اهورا مزدا از سوی داریوش بی پشتوانه نیست. در لوحه های طلایی (ص207 و 208کتیبه های هخامنشی پییر لوکوک ترجمه نازیلا خلخالی) بازمانده از ارشامه پدر بزرگ و اریارمنه جد داریوش، نام اهورا مزدا به عنوان نیروی مشروعیت بخش ثبت شده است که نشان از قدمت باور مزدایی در آن خاندان است. حال داریوش بر آن شده بود تا با نقش نماد اهورا مزدا بر فراز صخره ای سخت برای رقیبان شبهه ای باقی نگذارد که مشروعیت اش مستظهر به پشتیبانی اهورا مزدا است.
بینش گاهانی و مفهوم نماد اهورا مزدا
برای درک مفهوم نماد اهورا مزدا- نقش های تصویری اهورا مزدا- مطمئن ترین راه مراجعه به گاهان است. مبنا قرار دادن گاهان از آن جهت اهمیت دارد که در آن اندیشه مزدایی هنوز به منظومه دینی تبدیل نشده است. علاوه بر این در فهم گاهان نبایستی دست به تفسیرهای موسع و انتقال مفاهیم اوستای نو به گاهان احتیاط نمود. پس یگانه مسیر منطقی برای درک نماد اهورا مزدا فهمیدن مفاهیم واژه هایی است که در گاهان بکار برده شده است. اما این کار نیز به سادگی میسر نمی شود، زیرا چند هزار ساله بودن متن، ترجمه دقیق را بسیار دشوار کرده است. برای ورود به بینش گاهانی سه عمل را بایستی همزمان به یکدیگر پیوند داد: 1-دانستن معنای نسبی واژگان 2-ارتباط دادن واژگان با کل متن و 3- انطباق دادن عامل های 1 و 2 با طبیعت و دوری گزیدن از تلقی های ماورای طبیعت. به باور من گاهان متعلق به دوره ای است که بخش هایی از آریاییان در حال عبور از دوره حس گرایی و باورهای توهمی به دوره مجرد اندیشی و نظام مند کردن منظومه اندیشه ای خود شده اند. گاهان ژرف اندیشی انسانی است که می خواهد سرچشمه توانایی انسان را کشف کند و در مسیر این ژرف اندیشی به بزرگ داشت خرد که مزدا اهوره نام گرفته است می رسد.
اهورا مزدا در اوستا به مفهوم خرد بزرگ و یا عقل کل بکار رفته است . بنا بر این ستون اصلی در باور مزدایی یک مفهوم، یک ایده و یا یک الگوی کامل است برای نشان دادن آگاهی مطلق- خرد کلی. پس در اینجا ما با یک عنصر فلسفی سرو کار داریم- خرد یا عقل تجرید شده.
قرار دادن دوبال -نماد تجرید- در دوسوی هیئت انسانی اهورامزدای هخامنشی بیانی هنری برای نشان دادن خرد کل است .
تفسیر نماد بر اساس بینش گاهانی
به این ترتیب ایده الگویی-فلسفی- اهورامزدای اوستایی برای نخستین بار در دیواره ای سنگی در بیستون یک مابه ازای ثابت سنگی پیدا کرد. به نمایش درآوردن ایده ها به صورت هنری –سنگ نگاره – از نخستین ابتکارات هنری انسان دوره باستان برای نشان دادن و انتشار ایده ها-الگوها- بوده اند. استفاده از این شیوه هنری در آشور، بابل و مصر باستان سابقه ای طولانی تر داشت و ایرانیان و یونانیان بایستی این شیوه هنری را از آنان آموخته باشند. الصاق بال به انسان و حیوانات برای بیان مجرد اندیشی و نشان دادن ایده انسان و یا حیوان و یا صفاتی از انسان ویا مفاهیم بوده است.
در سنگ نگاره داریوش اهورا مزدا در جایگاهی فراتر از زمین و انسان ها قرارداده شده است. داریوش در حالیکه در مقابل اسیران زنجیر شده ایستاده، دست راست اش را به سوی اهورا مزدا دراز کرده و به نظر می رسد که از اهورا مزدا سپاسگزاری می کند. اهورا مزدا نیز به صورت هیئتی انسانی نقش شده است که تاجی بر سر دارد و حلقه ای بر گرد کمر اوست که از دوسوی آن بال های پرنده گشوده شده اند. اهورا مزدا با دست راست به داریوش درود می فرستد و با دست چپ حلقه پیمان پادشاهی را به سوی داریوش دراز کرده است. در این نقش تاریخی، بال های پرنده جزیی از پیکر اهورا مزدا نیستند، بلکه به حلقه ای متصل هستند که بر گرد کمر اهورا مزدا قرار داده شده است. به این ترتیب می توان چنین برداشت کرد که در نقش اهورا مزدا دو عنصر متفاوت وجود دارد که به هم الصاق شده اند: یکی حلقه بالدار و دومی هیئتی کاملا انسانی. در این ترکیب، بال ها وسیله ای هستند برای بیان تجرید عنصری که به آن الصاق شده اند.
در اهورامزدای ساسانی حلقه بالدار –نماد مجرد اندیشی- کنار گذاشته شد. حذف بال ها را می توان چنین تفسیر کرد که در دوره ساسانیان مفهوم تجریدی اهورا مزدا به حدی جا افتاده بود، که دیگر برای بیان مجرد بودن مفهوم-اهورا مزدا- نیازی به بکار گرفتن استعاره هنری نبوده است، و اهورا مزدای آریایی- اوستایی به صورت یک مرد آراسته-الگوی انسان کامل- درآمده است. از لحاظ هیئت ظاهری تفاوتی بین اهورامزدای ساسانی و پادشاه که در برابر او ایستاده است، وجود ندارد. قرار دادن اهورا مزدا بر روی زمین و نشسته برروی اسب و نقش کردن پادشاه ساسانی به صورت قرینه در برابر آن بیانی است از اینکه انسان می تواند قرینه ای از اهورا مزدا باشد. در بینش گاهانی-اوستایی- این مجردات محصول تفکر فلسفی انسان عصر باستان هستند. الگوهای افلاتونی که به نظر می رسد، دنباله بینش گاهانی باشند نیز چنین هستند. اما بیان هنری این مجردات با گذشت زمان موجب بد فهمی هایی در میان مفسران آن آثار هنری گردید که هنوز هم ادامه دارد. در هر حال در سنگ نگاره دوره ساسانی اهورامزدا و اردشیر به صورت قرینه در مقابل هم قرار گرفته اند، مانند نقشی در آیینه. این قرینه سازی نشانه ای است از اینکه پادشاه ساسانی سیمای انسانی از الگویی کامل است، و اهورا مزدا- خرد بزرگ در مفهوم فلسفی -گاهانی- نیز چیزی جز الگوی کامل و بی نقص از انسان نیست. اهورا مزدا الگوی کامل و بی نقصی از انسان و انسانیت مطلق است، و انسان برای تکامل انسانیت خویش بی وقفه نظر به این الگوی کامل دارد تا صفات نیک را ارتقا بخشد. و از سوی دیگر الگوی کامل، انعکاس واقعیتِ خود انسان است. چنین الگویی ، مفهومی است با خصوصیات تجرید شده در شعور انسان که اندیشه ای اوستایی-مزدایی است. نرسی از پادشاهان ساسانی در سنگ نوشته پایکولی جمله ای دارد که دلالت بر همین معنا دارد. او می نویسد«…نرسی شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد…». در سنگ-نوشت شاپور یکم در کعبه زرتشت نیز واژه «چهر» چند بار تکرار شده است. مانند:«من بغ شاپور…که چهر از ایزدان دارم…». معنای عبارت آنست که شاپور سیمای انسانی ایزد(الگوی کامل که مجرد عقلی) می باشد. این شیوه بیان سنگ نوشته ها با الگوهای مزدایی و ایده های-الگوهای- افلاتون(427-347ق.م ) نزدیکی دارد. ارتباط انسان با مجردات عقلیِ الگویی، بعدها در دین مسیح با پیوند دادن عیسی با خدا-پدر، پسر و روح القدس-، و نیز در اندیشه های نو-افلاتونی به صورت تراوش آفریده از آفریدگار- فیضان مستمر خالق- و همچنین به صورت های مختلف در تصوف ایرانی بازتاب یافته است مانند نظریه های انسان خدایی، خدا همه چیز است یا خدا در هر چیز است. در الهیات اسلامی، چنین برداشت هایی از رابطه خدا و جهان مردود دانسته شد، زیرا الله –خدای اسلامی- یک مقوله فلسفی و خرد بنیاد نبود. در الهیات اسلامی خدای یگانه در معنای آفرینشگر مطلق فهم شد. این آفرینشگر رابطه اش با طبیعت رابطه ای یکطرفه است و انسان قادر به درک ماهیت این آفرینشگر نیست. با این حال رد پای نظریه الگویی مزدایی، افلاتونی و نو افلاتونی در اسلام نیز قابل دیدن است. انتساب دهها اسم و صفت مانند: دانا، بینا، شنوا، بخشده، جبار، قهارو مانند آنها که ویژه موجودات طبیعی است، به الله، قرینه هایی از این تاثیر گذاری بینش الگویی گاهانی است.
درعین حال آنچه در نقش سنگی داریوش هخامنشی و اردشیر بابکان ساسانی یکسان تکرار شده تقدیم حلقه پیمان پادشاهی است که اهورا مزدا با دست راست به پادشاه تقدیم می کند. این حلقه نمادی از خورنه اوستایی است که در تحولات زبانی در پهلوی به خورّه و فرّه و در فارسی به فر تغییر کرده است. این نماد، الگوی پیمان و تعهد است که از سنت میترایی به منظومه اندیشه ای مزدایی راه یافته است. اعطای حلقه پیمان- خورنه – از سوی اهورا مزدا-الگوی کامل- به پادشاه نشانگر آن است که امور فرمانروایی به کسی سپرده می شود که از کاستی بری، و متعهد به فرمانروایی به طریق خردمندانه و مطابق با الگوی کامل – اهورا مزدا- باشد.
احمد تاج الدینی
27. آوریل.2018 برابر با هفتم اردیبهشت1397