نویسنده:Finn Skaarderud
مترجم: فرحناز رستگار
هویت سازی در مقایسه گری بیمارگونه
چگونه فرد می تواند انسانی بالغ و قرص و محکم گردد در حالیکه به گروهی تعلق دارد که زبانش درباره مد و برند ها به مراتب توسعه یافته تر از زبان بیان دشواری های احساسی اوست .
دوران رشد و بلوغ در زمانه ما آسیب پذیرتر شده است . برای بیشتر افراد تلاش برای کسب هویت شخصی خارج از اراده خود فرد هدایت می شود. ما در دوره و زمانه مقایسه کردن ها زندگی می کنیم.
« تو خارق العاده هستی . من اگر کاملا مثل تو بشوم ، خودم خواهم بود » . من این جمله را از میان کامنت هایی که زیرصفحه یکی از پر خواننده ترین وبلاگ هایی که برای دختران نوشته شده بود، دیدم. رد پای جالبی که باید دنبال شود. امروزه نوعی نورم اجتماعی دلالت بر این دارد که شما باید کسی برتر از یک انسان طبیعی باشی و راه حل رسیدن به این بی نظیری وخارق العاده بودن، می شود، کپی برداری از دیگران . گم کردن راه در این دو گانگی (پارادوکس) خیلی آسان است.
زندگی عاطفی و احساسی مسیرهای سردر گم کننده ای در دنیای امروز دارد؛ مسیرهایی خوب و بد. در متن زیر پیرامون پدیده آسیب پذیری و شکنندگی تعمق خواهد شد.
شکنندگی زندگی روانی
در حال حاضر توجه خیلی زیادی به عدم سلامت روانی و به خصوص وضعیت هشدار دهنده نا خوشی روانی در میان جوانان می شود. بیشتر بحث های قرن 21 در مورد سلامتی ، بحث و گفتگو پیرامون اعصاب است. من شخصا به طور بارزی مخالف مریض تر نشان دادن نسل های بعد از خودم هستم . تلاش من بیشتردستیابی به یک استدلال دال براینکه رشد و نموامروزه، آسیب پذیرتر شده است، می باشد. زندگی روانی همیشه شکننده بوده است و شاید در حال حاضراین شکنندگی بیشتر از حد معمول شده باشد.
در اینجا به قفسه کتابها مراجعه می کنم. اولین کتابی که بر می دارم کتابی است کلاسیک که فروش میلیونی داشته است. کتابی درباره یک انسان بیش از اندازه حساس.
جامعه شناس معروف آمریکایی دیوید رایسمن (ِDavid Riesman) در سال 1950 کتاب « انبوه تنها» (Lonely Crowd) را منتشر کرد. او در این کتاب واژگان کاملا جدیدی را برای تعریف شرایط تغییریافته هویت در جامعه جدید مصرفی به ما می دهد. او سه شخصیت متفاوت را توصیف می کند.
1- شخصیت اجتماعی -تاریخی یا شخصیت سنت-راهبر. این شخصیت تابع مقرراتی است که در پی نسل ها شکل گرفته است. این مقررات خیلی خوب با جامعه پویای امروز مناسبت ندارد.
2- شخصیت درون-راهبر که بیشتر با سرمایه داری تطبیق می کند . این نوع شخصیت در عین حال که توان تغییر دارد ، انعطاف پذیر نیز هست. این شخصیت بر اساس ارزش های بنیادی که مانند قطب نمایی درونی عمل می کنند، نسبتا می تواند به خود اتکا داشته باشد .
3- و حالا می رسیم به پرتره انسان نو، شخصیت برون-راهبر، که خدمت علمی بزرگ رایسمن به حساب می آید. این نوع شخصیت بیش از آنکه تحت تاثیر و هدایت قطب نمای درونی اش باشد، تحت تاثیر یک رادار ذهنی حرکت می کند. شخصیت برون-راهبر مشغولیت اش آن است که خود را با دیگران تطییق دهد.
از دیدگاه رایسمن این نوع انسان یک انسان بیش از اندازه حساسی است که نیازمند تایید و مورد توجه دیگران قرار گرفتن است. انسانی که بیشتر از آنکه تلاش کند مورد احترام باشد در جستجوی آن است که دوستش داشته باشند.
اضطراب از طرد شدن
این پدیده دیگر پدیده نسل جوان آمریکایی نبوده و از مدتها قبل تبدیل به یک پدیده نروژی-همه گیر- شده که کاملا برای ما قابل لمس است. این نسل بیشتر از آنکه در بند اتوریته نسل بزرگتر باشد توجهش متوجه همسالان خود و وسایل ارتباط جمعی است.
بر اساس نظر رایسمن نیاز به محبوب شدن ، هم رنگ جماعت شدن می آفریند . این هم رنگ شدن متفاوت است با هم آوایی شخصیت سنت-راهبری که پذیرای مقررات سفت و سخت اخلاقی و رفتاری است . برای برون-راهبران ، هم رنگ شدن با جماعت، نتیجه ای است از تطبیق اغراق آمیز با دیگران.
در حالی که سنت-راهبر و درون-راهبر، می توانند احساس شرم و گناه را لمس کنند، این اضطراب است که برون -راهبر را تهدید می کند، اضطراب از طرد شدن.
والدین اعتبار و اتوریته خود را از دست داده اند
شکل گیری سنتی هویت ، بیشتر شامل پروسه اجتماعی شدن به شکل عمودی است . رشد اجتماعی ما تا حدود زیادی تحت تاثیر والدین و سنت ها است .
در جامعه ای که دچار گسست شده است، نمی توان چون گذشته برای خود شدن به تاریخ متکی شد.
بچه ها البته والدین خود را دوست دارند، چونکه والدین معمولا در تهیه غذا و حمل و نقل ماهر هستند. اما والدین در مقام معلم و راهنما، نیرو و اعتبار خود را به عنوان اتوریته از دست داده اند. در فرهنگ نا آرام ما، اجتماعی شدن به شکل افقی صورت می گیرد. جوانان از طریق تاثیر گذاشتن و تاثیر گرفتن از جوانان دیگر هویت سازی می کنند.
در اینجا دشواری های آشکاری به چشم من می خورد . اول اینکه جوان یا جوانان می توانند خیلی بی رحم باشند و درحذف و طرد کردن ماهر . مساله دوم اینکه ما امروزه در جامعه پیچیده ای زندگی می کنیم که هوشمندی اجتماعی بزرگی را طلب می کند.
چگونه فرد می تواند انسانی بالغ و قرص و محکم گردد در حالیکه به گروهی تعلق دارد که زبانش درباره مد و برند ها به مراتب توسعه یافته تر از زبان بیان دشواری های احساسی اوست .
دختران دارای حساسیت اجتماعی بیشتر
معلوم شده است که خیلی از دختران دارای حساسیت اجتماعی هستند – یک نوع آسیب پذیری مثبت- برای اینکه بتوانند نقش های پیشرفته اجتماعی را تفسیر کنند. دختران در خیلی از زمینه ها پسرها را مغلوب می کنند. اما در عین حال بیش ار اندازه حساس هستند- یک آسیب پذیری منفی- که اعصاب آنها را حساس می کند.
در اینجا ست که غول های دارو سازی با نسخه های که از سوبسید دولتی بر خوردارند، وارد عمل می شوند. در فاصله سالهای 2010 تا 2016 میزان مصرف داروهای ضد افسردگی در میان دختران 15 تا 19 ساله 85 در صد افزایش یافت. از بسیاری پسران بنا بر عنوان کتاب رایسمن :« انبوه تنها » توصیف بهتری می شود .
بخش بیشتر آنچه که ما امروز به عنوان بیماری روانی نام می بریم ، بیماری های اجتماعی هستند. یکی از کارهای شایان در فرهنگ مطرح شدن به غیر از نمره ، پول و مسابقات درسی ، این است که شما چگونه بتوانید با دیگران دمساز باشید. بیمار قلمداد کردن فرد می تواند منجر به پوشاندن زبان روان اجتماعی گردد. دردی که ما در درون خود داریم بندرت می تواند از دردی که مابین ما وجود دارد، جداشود.
این انسان برون-راهبر خیلی زود دچار دردسر می شود. وقتی که «من» براساس استنادات و انتخاب های دیگران شکل می گیرد، تهدیدی است به استقلال ، اعتماد به نفس و حتا ارتباط با شخص خود.
اختلال در تغذیه، یک مثال محوری است
دونالد وینیکات (Donald Winnicott)انگلیسی – پزشک کودکان و روانکاو- اصطلاح « من دروغین- » را در مورد کودکانی که بیش از اندازه نسبت به نیازهای دیگران حساس هستند را آفرید .این فرد می تواند همان کسی باشد که در صحنه اجتماعی نقش خود را عالی بازی می کند ، البته تا یک مدتی ، وینیکات این امر را به چیزی که تهی و مرده است ، پیوند می دهد . اینجا یک بخش شاداب را کم دارد، و این وضعیت معمولا در دراز مدت دوام نمی آورد.
اختلالات در تغذیه یک مثال محوری در آسیب شناسی کسانی هست که برون-راهبر هستند. اختلال در خوردن، اغلب یک بیماری ناشی از کمبود است – تشنه تایید شدن و نیاز به کنترل. اضطراب و نا ایمنی اجتماعی مشخصا خود را در عرصه بدن نشان می دهد.
بهای این وضعیت آن است که کسی که بیشتر متوجه بدن خودش باشد، کمتربا خودش و احساس بدنش آشنایی دارد. این امر به شکل تاسف آوری مشکل آفرین است.
چیزی را می خواهیم که دیگران می خواهند
من یک کتاب دیگر را پیش می کشم. این کتاب را کوتاه و موثر معرفی خواهم کرد. به همان شکلی که اصل کتاب است . کوتاه و خیلی کم حجم. متفکر و اندیشمند بزرگ فرانسوی – آمریکایی رنه ژیرارد (Rene Girard) در سن نود سالگی در سال 2013 جزوه ای را منتشر کرد به نام آنورکسی و میل به تقلید (anorexia and mimetic desire ).
mimetic به معنی تقلید کردن است. وقتی ما به چیزی میل داریم ، اینگونه نیست که در درجه اول رابطه ای بین ما و موضوع میل باشد. آن میل از طریق دیگران به ما میرسد. ما چیزی می خواهیم که دیگران می خواهند.
پیام اصلی و رک و راست رنه ژیرار این است که مایی که در تلاش هستیم که اختلالات تغذیه ای را بفهمیم فی الواقع آن را نمی فهمیم، زیرا آن را بیش از اندازه بغرنج می کنیم. و ما متوجه نمی شویم که این امر خیلی ساده است یعنی اینکه : این دختر و یا آن پسر به طور مشخص تلاش می کند از طریق تقلید، حسادت و یا رقابت، درست مثل دیگران بشود . مثل یک مسابقه
البته مساله به این سادگی هم نیست ، یا شاید هم باشد ، با توجه به این که خود ما جزیی از این گفتگوهای بی شمار و دوامدار در باره این مقایسه ها هستیم. این مقایسه کردن ها پنهان و یا آشکار صورت می گیرد. مردم یواشکی به بشقاب غذای دیگران نگاه می کنند ، آنرا با چشم وزن می کنند و نتیجه می گیرند که این غذا زیاد و یا کم است.
بدون پرده پوشی در مورد ساختن خود صحبت می شود – در مورد ساختن هویت خود به منزله خویشتن داری در دنیایی که خارج از کنترل است – نوعی به خود جوال دوز زدن/ اگر اون دو تکه بر میدارد پس من یکی بر می دارم . بنا بر این من یک انسان بهتری نسبت به او هستم.
نویسنده مقاله . فین اسکوردرود Finn Skaarderud نویسنده، روانکاو واستاد روانکاوی دانشگاه اسلو
مقاله منتشر شده در روزنامه آفتن پوستن Aftenposten روز یکشنبه 5 اوت 2018 برابر با23 مرداد 1397