تندپیچ های سیاسی، آینه هایی هستند که ماهیت احزاب و حکومت ها را شفاف تر می کنند و تناقض گفتار و کردار را نمایش می دهند. جنگی که با حمله فاشیستی و بربرمنشانه حماس به اسرائیل آغاز شد، واکنش های گوناگونی را در سطح جهانی و همچنین در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی برانگیخت که می توان ریشه های دیرینه پوپولیستی سقوط سیاسی به حمایت از فاشیسم اسلامی در ایران را دوباره در موضع گیری در قبال حماس و فلسطین مشاهده کرد.
دولت اسرائیل در مقام کشوری که موجودیت آن از طریق گروه فاشیستی اسلامی مسلط بر غزه مورد تعرض قرار گرفت، در صدد دفاع از خویش و تامین امنیت کشور و شهروندان اسرائیلی برآمد.
گروه حاکم بر غزه، در حمله به شهروندان اسرائیلی، تصویری کلاسیک از بربریت تاریخی اسلامگرایان را پیش روی جهانیان قرار داد، تصویر جنایتی که جامعه ایرانی، 1400 سال نتایج فاجعه بار آنرا دیده است. اندیشه سیاسی حماس و قطب اسلامگرایان، از لحاظ تاریخی، نقش تجاوزگرانه، غارتگرانه و ویرانگرانه در تاریخ بشر داشته است و هرگاه شرایط را مناسب تشخیص دهند، جنایت در مورد دگراندیشان را باب نموده و تجاوز، قتل و غارت را وظیفه ای خدایی معرفی می کنند. گواه سخن، اسناد بیشمار تاریخی و جنایت های چهل و چهار ساله دوران معاصر اسلامگرایان در ایران است.
در غزه، حماس حکومت می کند و حماس از درون صندوق های رای شهروندان بیرون آمد. فلسطینی های غزه، پیاده نظام فاشیسم اسلامی شده اند، همانطور که گروه ها و دسته جات حزب الهی در ایران، ستون های فاشیسم اسلامی را تشکیل دادند. مرزهای شهروندان فلسطین با حماس هنوز ناروشن است و تنها در یک فضای آزاد سیاسی و دمکراتیک، می توان دریافت که خواست جنگ و نابودی اسرائیل و یهودیان مطالبه فلسطینی ها می باشد ویا تنها هدف حماس بوده و جامعه فلسطینی راه خود را از رهبری جدا کرده است. دفاع از حماس مترادف با دفاع از فلسطینی ها نیست، اما دفاع پوپولیستی از غزه و به حاشیه راندن دشمن مقدم و اصلی فلسطینی ها، دفاع میدانی از حماس و تداوم حکومت فاشیستی اسلامی در غزه است.
هنگامی خطر نازی جهان را تهدید می کرد، هیچ گروه و دسته سیاسی مدافع آزادی و دمکراسی با بهانه مردم المان، به نازی ها آوانس نداده و کنار آنها نایستاد. این سیاست در واقع مرزهای خود را در گفتار و در کردار با دشمنان بشریت ترسیم کرده، در میدان کنار حماس و حکومت اسلامی نمی ایستد و در دام پوپولیسم اسلامی و چپ پوپولیست گرفتار نمی شود. این تناقضی هست که امروزه مشاهده می شود و ما نتایج فاجعه بار این همپیمانی بخش هایی از چپ، ملی گرایان، لیبرال ها و .. با فاشیسم اسلامی را در ایران تجربه کرده و تجربه را تجربه کردن، بالاتر از خطاست!
اما در مورد اسرائیل، دولت اسرائیل و سیاست های حاکم، باید گفت که موجودیت اسرائیل انکارپذیر است، در عین حال که دولت و سیاست های قلدرمنشانه کنونی نمی تواند قابل تائید نیروهای مدافع حقوق بشر، ازادی و دمکراسی باشد. مرزهای انتقادات و ایرادات به سیاست های زورگویانه، سیطره طلبانه و ناهمجواری مسالمت آمیز و دموکراتیک با فلسطینی ها توسط دولت اسرائیل را نمی توان با برخورد با جریانات فاشیستی- اسلامی مقایسه کرد، زیرا از دو کیفیت متفاوت برخوردار هستند. مخدوش کردن دو گوهر سیاسی متفاوت، به سقوط در پوپولیسم و همسویی و اتحاد میدانی با فاشیسم اسلامی خواهد انجامید.
حماس گروهی مذهبی می باشد از چارچوب ایدئولوزیک، سیاسی و نظامی فاشیستی برخوردار است و همانند حکومت اسلامی در ایران در رده گروه های مافیایی جنایتکار قرار دارند که مردم را به گروگان گرفته اند. اما اسرائیل یک کشور مدرن، قانونمدار، و صاحب ساختارها و ارزش های دمکراتیک است. نقش گروه های مذهبی در دولت و سیاست این کشور و عدم برسمیت شناختن ابتدایی ترین حقوق فلسطینی ها، زمینه های رشد پوپولیسم اسلامی و پناه بردن فلسطینی های به حماس شده است. سیاست خارجی غیرقابل قبول اسرائیل و عدم مدارا با فلسطینی ها، نقش مهمی در تکوین بحران کنونی داشته است.
در شرایط حساس کنونی، مسیر سیاسی درست چنین بنظر می رسد: نخست: انزوا و طرد کامل حماس و برچیدن آن از حکومت و سیاست در فلسطین است (مشابه سیاست مان در قبال حکومت اسلامی در ایران). دوم: سیاست صحیح در قبال اسرائیل، اصلاحات دمکراتیک در دولت توسط شهروندان است. جامعه جهانی قادر است اسرائیل را به رعایت حقوق بشر وادار کند و انتظار جهانیان از شهروندان اسرائیل، برکناری افراطی های مذهبی و دشمنان دوستی و زندگی مسالمت آمیز از حکومت و سیاست است.
اقدامات بیرحمانه و فاجعه بار دولت اسرائیل در قبال شهروندان فلسطینی را می توان در یک مثال نشان داد. یک گروه مافیایی (حماس) جمعیتی (شهروندان فلسطین) را گروگان گرفته و زندگی گروگان ها را مشروط به تحقق مطالبات مافیا قرار داده است. در چنین شرایطی هدف سیاست چیست؟ نجات جان گروگان های فلسطینی و اسرائیلی ویا مجازات فوری و ضربتی گروگانگیران؟
دولت اسرائیل در دام حماس افتاده و با انتخاب راه دوم و اقدام ناسنجیده و بدون انشقاق میان گروگانگیرها و گروگان ها و عدم توجه به سرنوشت گروگان ها، در مسیر کشتار جمعی شهروندان فلسطینی در غزه گام برداشت و جهان از اینهمه بی مسئولیتی در قبال جان شهروندان غزه در شگفت است و آنرا محکوم می کند.
جنگ اشغالگرانه روسیه با اکرائین و جنگ دفاعی کنونی اسرائیل در برابر جبهه فاشیسم اسلامی که حماس در خط مقدم آن قرار دارد، موضوع ناتوانی نهاد سازمان ملل برای مدیریت بحران های جهانی را کاملن عیان ساخته است. یک کارزار جهانی پیرامون اهداف زیر می تواند اسرائیل و مردم فلسطین را از مدار جنگ خارج کند:
1) ایستادگی بر پرنسیب های حقوق بشر
2) دعوت شهروندان اسرائیلی و فلسطینی به انتخاب سیاسی بر بنیاد خرد جمعی مردم و ایجاد اراده سیاسی برای برقراری صلح و همزیستی مسالمت آمیز کف جامعه
3) اجتناب از دنباله روی از سیاست های پوپولیستی همسویی با فاشیسم اسلامی، افراطییون اسرائیل و تقویت نیروی آزادیخواه، لائیک دمکرات و پشتیبان صلح و مدارا
4) جستجوی راهکار برای برون رفت سازمان ملل از بی بو و بی خاصیتی کنونی
اقبال اقبالی
08.11.2023
www.tribuneiran.org