نویسنده :پروفسور الن کرفتینگ
مترجم:احمد تاج الدینی
ژان ژاک روسو
قراداد اجتماعی،برابری و آزادی در اجتماع
عصر روشنگری عنوان مشترکی است برای جریان های مشخص فلسفی، سیاسی و اجتماعی در سده هجدهم
اروپا بویژه در انگلستان, فرانسه و بعضا آلمان. فیلسوفان روشنگر این دوره با هر شکلی از باور تمامیت خواه
و هر چیزی که با سنت پیوستگی داشت مقابله می کردند. آنها طبیعت که انسان جزیی از آن است را بطور کامل
برای انسان قابل شناخت تلقی می کردند، در صورتی که انسان بیاموزد که پیش داوری ها را کنار بگذارد و عقل و
و حس هایش را به نحو نظم یافته ای بکار گیرد. از جمله فیلسوفان روشنگری جان لاک و هابس و روسوهستند.
اهمیت این متفکران از جمله در ارایه فلسفه سیاسی است. در این فلسفه آنها تلاش کرده اند که به این پرسش پاسخ
دهند که بر پایه چه اصولی می توان یک جامعه مشحون از تبعیض ، نابرابری و فاقد آزادی مانند اروپای آن زمان
را تغییر داد و جامعه ای انسانی بوجود آورد. در مقاله ای که پیش از این منتشر شد بطور فشرده به نظرات
جان لاک و هابس در باره قرارداد اجتماعی پرداختم. در ادامه هدف مقاله پیشین مرجح آن دیدم که برای توضیح
نظرات ژان ژاک روسو متفکر بزرگ ژنوی-فرانسوی مقاله ای از پروفسور الن کرفتینگ استاد دانشگاه اسلو
را به به فارسی برگردانم. جامعیت دانش کرفتینگ این اجازه را داده است،که از عهده بررسی آثار پرحجم
روسو براید. ترجمه مقاله در چند بخش صورت خواهد گرفت، بخش نخست آن در این جا تقدیم می گردد.
«بشر آزاد به دنیا آمده است، اما همه جا در بند است»، این عقیده ای است که روسو در اثر بزرگ سیاسی خود در باره قرارداد اجتماعی(1762) بیان کرده است. او به وضعیت دشوار جامعه در میانه آنچه پیش از آن عصر روشنگری نامیده شده بود رجوع می دهد. زمانی که امتیازات میراثی اشراف، قدرت نمایی فرمان روایان خود کامه و ناشکیبایی دینی، نابرابری و عدم آزادی را در میان انسان ها ایجاد کرده بود. اما قضیه بیش از اینها بود. روسو به موضوع ژرف تر بیگانه سازی می پردازد، و اشاره می کند که چگونه جامعه تجاری، شهروندیِ شکل یافته نیز نتوانسته است انسان ها را آزادتر سازد، و برعکس وابستگی را مستحکم گردانیده است. امکان نایل آمدن به آزادی در جامعه بنابراین نمی تواند به امکان واقعیت بخشی به علاقه های شخصی و خود خواسته مربوط باشد. وابستگی و خودخواهی در حقیقت پیوند دارند. این امر-آزادی-بایستی به واقعیت بخشیِ هدفی مشترک[همگانی] مرتبط باشد.
نام روسو اغلب به آرمان گری ِ خردگریز از طبیعتِ خالص، وحشی و انسان ِطبیعی ابتدایی پیشا-رمانتیک ارتباط داده می شود. اما فراتر از همه اینها او فیلسوف سیاسی پیچیده ای است که شکل معینی از دولت را مطرح می کند که پیش شرطِ آزادی انسان در چارچوب یک جامعه مدرن است. در اینجا می خواهیم ببینیم که ایده های مرکزی بیان شده توسط روسو در باره آزادی سیاسی و برابری، قانون های دادگرانه، حاکمیت مردم، اراده عمومی و دمکراسی چگونه می توانند فهم شوند. همه این واژه ها مورد مناقشه و دشوار، و همه باید در روشنای آثار او به عنوان یک کلیت نگریسته شوند. نخستین کاری که پس از یک توضیح کوتاه از شرح حال او می خواهیم انجام دهیم آنست که در نوشته های گوناگون او یک راهنمایی بیابیم، به نحوی که متن های سیاسی بتوانند به منزله یکی از چندین پیشنهاد برای حل مساله بنیادین؛ وابستگی انسان در جامعه مدرن دیده شوند. تردیدی نیست که راه حل سیاسی روسو خیلی زود منشاء تفسیرهای بسیار متفاوتی از لیبرال ترین و دمکرات ترین تا تفسیرهای وحشت زای توتالیتر قرار گرفتند ، که در پایان به آن می پردازیم. از زمان انقلاب فرانسه که 11 سال پس از مرگ روسو رخ داد، دریافت تاریخی از نوشته های او به دوبخش تقسیم شده بود. این انقلاب بود که آنچه را که همچنان به عنوان چالش های بزرگ در برابری خواهی و تفکر دمکراتیک او محسوب می شوند ،بویژه دوگانه انگاری جنسی و ایده آزادی را برملا کرد.
برای فلسفه سیاسی، شخصیت و زندگی روسو بی اهمیت نیست. او در 1712 در ژنو زاده شد، دولت-شهری با 25000 نفر جمعیت، یک جمهوری کالونیستی که بوسیله پادشاهی های بزرگ کاتولیکی احاطه شده بود. شهر پیش از سده هجدهم متاثر از غنای بازرگانی و بانکداری بود، و بطرز غیر معمول از مردمی با سواد خوردار بود. این شهر فیلسوفان طبیعت گرا و نظریه پرداز محبوب حقوق طبیعی همچون ژان ژاک بورلاماکی را پرورش داده بود. ژنو از جمله معدود جمهوری های اروپا بود که بوسیله شورایی عام، مجلسی برای مردمی که دارای حقوق شهروندی کامل بودند، ادره می شد. شورای عام صلاحیت قانون گذاری داشت، هرچند در عمل دولت- شهر را به یک دمکراسی مبدل نمی ساخت. اما به زعم روسو، آرمان های جمهوری خواهی در بخش بزرگی از مردم ارج نهاده می شد، بویژه توسط پیشه وران. پدر روسو ساعت سازی بود که کتاب خانه پر کتابی داشت، که علاوه بر کتاب های داستان ، از جمله دارای کتاب های نویسندگان قدیمی یونانی و رمی بود. روسو در زندگی نامه های خود اعترافات با شوق تعریف می کند که چگونه خواندن زود هنگام این آثار تحسین عمیق او را به شخصیت های بزرگ دوره باستان و فضیلت های جمهوری، عشق به آزادی و در راس آن عشق به سر زمین اجدادی بر انگیخته بود.
روسو ژنو را در شانزده سالگی با کوله باری که در آن جز«روح جمهوری و آزادی» نبود ترک کرد، تا باقی عمر را در پناه دیگران زندگی کند. در 1742 به پاریس آمد، در آنجا با دیدرو که هنوز شهرتی نداشت، اما بعدها همراه با دالامبر دبیرِ دانشنامه فرانسوی، که در پی گرد آوری و انتشار آگاهی های نظری و عملی همه جهان بود، آشنا گردید. به جز مطالعات شخصی در کتاب خانه های خصوصی، روسو تحصیلات فلسفی و روشنفکرانه خاصی نداشت، اما از طریق دیدرو به مجامع پاریسی و محیط های روشنگری معرفی گردید. اندیشه روسو تا حد زیادی از احساسی دوگانه و بعدها رابطه ای پر تنش نسبت به محیط های روشنگری که خوشبینی به پیشرفت در آنجاها تسلط داشت، تاثیر می پذیرد.
اندیشه ورزی روشنگری تحولی در قالب آنچه هابرماس با نام گذاری خاص خودش«عمومیت شهروندی» نو نام می نهد، ایجاد کرد که در سده هجدهم جایگزین فرهنگ دربار گردید. در شهرهای بزرگ مانند پاریس، لندن و برلین رسانه های چاپی و عرصه های اجتماعی به شدت رشد می کردند: بیگانگان می توانستند در کافه ها، تئاترها، جشن ها، کلوب ها، لژها و سالن ها جمع شوند و از طریق روزنامه ها و گاه- نامه ها ارتباط داشته باشند. ویژگی این عرصه های عمومی و رسانه ها باز بودن آنها برای گروه های اجتماعی با علاقه های فکری و فرهنگی نسبتا ناهمگون بود. فعالان آگاهی های خود را مبادله می کردند و در باره سلایق مذاکره می شد، و نقشه های بزرگی برای تحول و پیشرفت بشریت بر اساس ایده هایی برای آزادسازی عقل، شکیبایی و آزادی بیان طراحی می کردند.
روسو جهتی دو سویه در چنین محیطی اتخاذ کرد: چه ازجهت پرداختن به موضوع و چه از نظر اندیشه، او نقشِ فرد بیرون از گود را ایفا کرد. از چنین وضعیتی است که شاید او مهمترین و اصیل ترین طرح خود که نقد تمدن باشد را تکامل داد.
01.اگوست.2016