نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، پیروزی نژادپرستی، سکسیسم، پوپولیسم(عوامگرایی)، میلیتاریسم، بیگانهستیزی، تفرقه قومی و دینی، اضطراب مسموم، شکاف فقر و ثروت، تعقیب و تعصب و ترس است. ترامپ برموج ناسیونالیسم نژادپرستانه با شعارهای پوپولیستی، یعنی سیاهنمایی آنچه هست، و وعدههای عوامفریبانه بازیابی عظمت آمریکا، بر بستر خشم و عصبانیت بخشهایی از جامعه علیه سیستم حاکم و کسانی که نگران از دست دادن شغل، موقعیت، و هویت «خالص» خود هستتد برنده شد.
سیاهنمایی پوپولیستی در شرایطی رخ میدهد که اوباما توانست بحران اقتصادی دوره بوش را که بدترین بعد از بحران ۱۹۲۹ بود مهار و آن را به رونق اقتصادی بدل کند. بیکاری را از ۱۰ درصد به ۴.۹ درصد کاهش دهد. ۱۵ میلیون شغل جدید ایجاد کند و شاخص بورس داوجونز را از زیر ۷۰۰۰ به بالای ۱۸۰۰۰ برساند. نابهسامانی اقتصادی دوره بوش پدر نیز توسط بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق، جبران شد. به طوری که او توانست با رشد اقتصادی کم سابقه ۴ درصدی، ۳۰ میلیون شغل جدید ایجاد کند و برخلاف ریگان و بوش، نه تنها بدهی جدیدی برای دولت ببار نیاورد، بلکه اضافه درآمد نیز داشته باشد.
ترامپ بارها اعلام کرد که تلاش او نه یک کمپین انتخاباتی، بلکه یک جنبش است. جنبشی که او ایجاد نکرده، بلکه در جامعه وجود داشته و او توانست رهبری آن را به دست بگیرد.
دونالد ترامپ ادعای نفی تولد باراک اوباما در آمریکا و مسلمان خواندن او را سوار بر موج نفرت و تعصب علیه سیاهپوستان به مدت هشت سال ادامه داد و با تکیه بر سخنان هیلاری کلینتون درباره پیش بردنِ سیاست اوباما، آن را به بستری برای ایجاد نفرت علیه هیلاری کلینتون تبدیل کرد.
برخلاف ترامپ، سناتور مککین، کاندیدای رقیب اوباما در سال ۲۰۰۸، تصور نادرست افرادی که اوباما را غیرآمریکایی و مسلمان میدانستند، اصلاح کرد و اوباما را فردی آمریکایی و وطندوست نامید. اما علیرغم این واقعیت و علنی کردن شناسنامه اوباما، ترامپ دروغ و تبلیغات مسموم خود را ادامه داد، و بیشتر تودههای متعصب و نژادپرست را حول شعار پس گرفتن آمریکا بسیج کرد.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا در مجموع ۵۶.۱ درصد واجدین شرایط شرکت کردند. از این تعداد ۴۷.۴۶ درصد به دو کاندیدای اصلی، بقیه به نامزدهای احزاب دیگر رأی دادند. هیلاری کلینتون ۳۹۵ هزار رأی بیشتر از ترامپ از آرای عمومی کسب کرد. اما نتوانست حد نصاب ۲۷۰ الکترال کالج ایالتها را از آن خود کند. اگر انتخابات مانند کشورهای دیگر، براساس آرای عمومی انجام میگرفت، هیلاری کلینتون برنده قطعی انتخابات میبود. سیستم فرسوده «الکترال کالج» تا به حال چهاربار بر خلاف آرای عمومی عمل کرده است.
ترامپ نزدیک به ۱۰ میلیون رأی کمتر از اوباما در انتخابات سال ۲۰۰۸ و حدود ۶ میلیون رأی کمتر از او در انتخابات سال ۲۰۱۲ کسب کرده است. اوباما در سال ۲۰۰۸ بیشترین آرا را در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا بدست آورد. در این مدت هشت سال حداقل ۱۳ میلیون نفر به تعداد واجدین شرکت رأی دادن اضافه شدهاند. به عبارت دیگر ترامپ بطور نسبی حدود ۱۵ میلیون رأی کمتر از اوباما کسب کرده است. محبوبیت اوباما امروز ۵۷ درصد است.
در سال ۲۰۰۸ در مجموع بیش از ۱۳۱ میلیون نفر، یعنی ۴۳ درصد درصد جمعیت آمریکا در رأی گیری شرکت کردند. این بالاترین رقم در تاریخ انتخابات آمریکا بوده است. در انتخابات اخیر اگر نیم درصد از کسانی که نسبت به انتخابات بیتفاوت ماندند در سه ایالت ویسکانسین، میشگان، و پنسیلوانیا به کلینتون رأی میدادند، او انتخاب میشد. حزب سبز ۱.۲ میلیون و حزب لیبرترین ۴ میلیون از آرای عمومی را از آن خود کردند. با درنظر گرفتن افزایش تعداد واجدین شرایط رأی دادن، ترامپ از دو نامزد جمهوریخواه دورههای قبل، که انتخابات را باختند، یعنی میت رامنی و جان مککین کمتر رأی کسب کرده است.
دلایل ساختاری پیدایش ترامپیسم
در پیدایش پوپولیسم راست که ترامپ بر موج آن سوار شد عوامل مختلف نقش داشتند. در رأس همه تغییر ساختار اقتصاد و صنعت، گسترش بازرگانی جهانی، انتقال بخشی از کار به کشورهای درحال توسعه، و موج جدید مهاجرتها، عامل نگرانی سفید پوستان نژادپرست است. حضور ۱۲ میلیون لاتینتبار بدون پشتوانۀ قانونی در آمریکا، راهیافتن یک رئیس جمهور سیاهپوست به کاخ سفید، سیاهنمایی دوره اوباما از جمله حملات شدید به بیمه بهداشت همگانی او که ۲۰ میلیون را صاحب بیمه درمانی کرد و علیرغم نجات اقتصاد در آستانه ورشکستگی آمریکا، که میراث دولت هشت ساله جورج دبلیو بوش بود، و بالاخره زن بودن نامزد انتخاباتی حزب دمکرات اهرمهای تحریک و بسیج گروههای متعصب نژادی و دینی ترامپ بود.
دونالد ترامپ اینگونه بر موج عصبانیت مردم خشمگین که برای آینده خود احساس خطر میکنند، با شعار بازیابی عظمت آمریکا، به حامیان خود وعده داد که موقعیت برتر گذشته آنها را بازخواهد گرداند. این شعار برای جماعتی که دولت فدرال و توافقهای بازرگانی خارجی را عامل وضعیت خود، و هیلاری کلینتون را ادامه دهندهٔ راه اوباما میدانند بسیار گیرایی داشت. به حدی که آنها در تجمعهای انتخاباتی ترامپ شعار زندانی کردن هیلاری کلینتون، رقیب انتخاباتی خود، پدیدهای بیسابقه درآمریکا، سر میدادند. ترامپ برای جلب این متعصبین آنها را در این راه تشویق و تقویت میکرد و حتا وعده محاکمه و زندانی کردن کلینتون را میداد. با توجه به این شرایط حزب دمکرات قادر نشد پایگاه اجتماعی خود را در میان کارگران نگران از آینده شغلی خود، مانند کارگران معادن ذغال سنگ، حفظ کند. برعکس، ترامپ توانست با تکیه برترس کارگران صنعتی که به دلیل گلوبالیزاسیون کارشان روز به روز در خطر قرار میگیرد آرای ایالتهای کارگری را جلب کند.
عوامل جانبی
همزمان نیروهای چپ نیز با نقد اغراقآمیز سیاستهای خارجی کلینتون بهطور گسترده علیه او دست به تبلیغات مسموم زدند، بیآنکه پی آمد سیاست خود را بسنجند. نظرسنجیهای نادرست، اشتباهات تیم هدایتکننده کمپین انتخاباتی او، همکاری روسیه با ترامپ از طریق راجر استون، یکی از اعضای اصلی تیم کمپین ترامپ و دوست جولیان آسانژ (سردبیر ویکیلیکس)، و پال منافورت، دومین رئیس کمپین ترامپ و رابط روسها، که با برملا شدن دریافت مبلغ ۱۲ میلیون دلار از ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور فاسد و فراری اوکراین از ریاست کمپین برکنار شد. و بالاخره جمیز کامی، رئیس افبیآی، در اعلام دریافت ایمیلهای جدید خانم کلینتون در روزهای نهایی رقابت انتخاباتی، در شکست کلینتون نقش داشتهاند. رشد اسلامگرایی و تهدیدهای تروریستی نیز ابزار دیگری شد که ترامپ برای ایجاد ترس از خارجیها، به ویژه مسلمانها، بکار بگیرد. اما اگر بخشی از این عوامل ساختگی است، بخشهای دیگر واقعی است که راه حل سادهای برای آن وجود ندارد.
پیآمد تغییرات ساختار اقتصادی
تغییر ساختاری اقتصاد پیآمدهای اجتماعی و سیاسی داشته که از دید بسیاری جدی گرفته نشد. موجی را که ترامپ برآن سوار شد میتوان در دیگر کشورهای صنتعتی غرب نیز دید که در شکل ناسیونالیسم افراطی و مقابله با خارجیها در انگلستان، فرانسه، آلمان، مجارستان و اتریش … نیز شکل گرفته است. تحول ساختاری ناشی از پدیدههای اجتناب نا پذیر رشد و گسترش تکنولوژی نوین، اتوما سیون، و گلوبالیزاسیون است.
تکنولوژی جدید جای میلیونها نیروی کار صنعتی را گرفته است و اقتصاد صنعتی را به اقتصاد خدماتی بدل کرده است. در نتیجه این تغییر ساختاری و دگرگونیهای اجتماعی پیآمد آن بخشی از کارگران صنعتی در آمریکا کارشان را از دست دادهاند و در آینده بیشتر از دست خواهند داد و این روند در آینده افزایش خواهد یافت.
گروههایی که به دلیل سنی و تحصیلات پائین قادر نیستند خود را با نیازمندیهای جدید تکنولوژیک منطبق کنند و از یک شغل به شغلی که تقاضای کار در آن بالا است منتقل شوند از دست دادن موقعیت شغلی و اقتصادی خود را به گردن خارجیها، بازرگانی خارجی و دولت فدرال میاندازند. آنها پدیدههای جدید ساختاری را نمیشناسند یا نمیبینند. به همین دلیل ترامپ با وعده اخراج خارجیها، دیوار کشیدن در مرز مکزیک و پایان دادن به توافقهای بازرگانی آنها را جلب کرد.
تکنولوژی جدید شکاف طبقاتی را نیز بیشتر کرده است. در صد بسیار کوچکی بسیار ثروتمند شده و بخشهای پایینتر و میانی جامعه سهم عادلانه از تولید ثروت بدست نیاورده است. اما این عامل پیروزی ترامپ میلیاردی که نپرداختن مالیات را زیرکی خود میداند، نبوده است.
گلوبالیزاسیون دو پیآمد دیگر هم داشته که در عمل به زیان طبقه کارگر جوامع صنعتی عمل کرده است؛ یکی موج نوین مهاجرتها به کشورهای غربی، و دیگری انتقال صنایع تولیدی که در گذشته در انحصار کشورهای غربی بود به جوامع درحال توسعه. انتقال تکنولوژی به کشورهای درحال توسعه رقبای بزرگی برای کارگران کشورهای غربی ایجاد کرده است، در حالیکه ثروتمندان از این نقل و انتقال بهره بردهاند.
روند متروک شدن انرژی فسیلی
به دلیل آلودگی محیط زیست در نتیجه مصرف ذغال سنگ، از یکسو، و دسترسی بیشتر به منابع انرژی پاک، صنعت استخراج معادن ذغال سنگ هزاران کارگر سنتی را که دراین صنعت کار میکنند بیش از پیش نگران کرده است. ترامپ آلودگی محیط زیست را نه واقعی بلکه ساختگی میداند و وعده داده است شغل کارگران معادن را حفظ کند، همچنین حفظ کار کارگران صنایع سنگین مانند فولاد و آلومینوم، که به دلیل ارزانی کار و نبود مقررات بهداشتی و محیط زیستی به کشورهای در حال توسعه مانند چین و هند منتقل شده است.
دامنۀ پراگندگی آرا
دامنۀ پراکندگی آرا نشان میداد که اکثریت آرا در شهرها، مناطق دانشگاهی، و زنان به کلینتون داده شده و اکثریت آرا در مناطق روستایی، کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، و یا در حاشیه شهرها زندگی میکنند، و مردان به ترامپ داده شده است. برخلاف زنان با تحصیلات دانشگاهی، ۵۳ درصد زنان کمسواد سفیدپوست نیز به ترامپ رأی دادهاند. خواستها و ارزشهای این دو گروه اجتماعی متفاوت است و تمایل هر یک به دو کاندیدا بیانگر تقابل ارزشی میان دو بخش جامعه است. در مجموع ۴۱ درصد مردان و ۵۴ درصد زنان، ۸۸ درصد سیاهپوستان، و ۶۵ درصد لاتینتبارها به کلینتون، و ۵۸ درصد مردان سفیدپوست، و ۶۷ درصد مردان بدون تحصیلات دانشگاهی به ترامپ رأی دادند. از نظر درآمد نیز ۵۲ درصد کسانی که زیر ۵۰ هزار دلار درآمد در سال دارند به کلینتون رأی دادهاند.
نظر سنجیها
تمام نظرسنجیها حداقل در سه ماه قبل از انتخابات نشان میداد که کلینتون بین ۴ تا ۹ پوینت از دونالد ترامپ پیشتر است. درست است که در نظرسنجیها احتمال ۳-، ۳+ درصد خطا در نظر گرفته میشود، اما این ۳ درصد یکطرفه نیست. همانقدر که میتواند منفی باشد، مثبت هم میتواند باشد به ویژه اینکه این نظرسنجیها توسط دهها نهاد راست و چپ انجام گرفته بود و نمیتوان فرض کرد همه آنها در خطا بودهاند. اما دو واقعیت در این نظرسنجیها پنهان مانده بود. نخست، اعلام حمایت از ترامپ به ویژه به دلیل ویژگیهای متعدد منفی شخصیتی او برای بسیاری از کسانی که موافق رأی دادن به او بودند، مانند لاتین تبارها، آسان نبود. به همین دلیل بسیاری که با او موافق بودند در نظرسنجیها، نظرات واقعی خود را بیان نمیکردند. برخی کارشناسان از گروه پنهان حامی یا شرمنده ترامپ یاد میکردند که به نظر میرسد بیپایه نبوده است.
جنبه دیگر مربوط به کسانی میشود که بطور قطع به ترامپ رأی نمیدادند، اما در رأی دادن به کلینتون هم تردید داشتند. احتمال زیادی هست که در نظر سنجیها بخشی از این گروه بر اساس تمایل خود نسبت به رأی دادن به کلینتون در نظرسنجی پاسخ مثبت داده باشند، اما در عمل و در روز رأیگیری انگیزه کافی برای رفتن به پای صندوق رأی و ایستادن در صفهای طولانی را نداشته و رأی ندادهاند. این دو ویژگی میتواند توضیحگر دوگانگی میان ارقام نظرسنجیها و ارقام واقعی آرا در انتخابات باشد. البته با توجه به اینکه خانم کلینتون در آرای عمومی ۳۹۵ هزار رأی بیشتر از ترامپ کسب کرد میتوان گفت که نظرسنجیهای سراسری با آمارواقعی مطابقت نزدیکی دارد.
اشتباه کمپین هیلاری کلینتون
اشتباه تیم کمپین کلینتون این بود که آنها به جای محافظت از ایالتهای به اصطلاح آبی شمال، یعنی ویسکانیسن، میشیگان و پنسیلوانیا که خود دست بالا را داشتند بخشی از توان خود در ایالتهای جنوبی قرمز مانند جورجیا که جمهوریخواهان دست بالا داشتند صرف تبلیغات انتخاباتی کنند. در صورت محافظت آرا دراین سه ایالت آبی پیروزی کلینتون تضمین شده بود و نیازی به آرای ایالتهای قرمز نبود.
جامعه دو پاره آمریکا
شعارها و وعدههای انتخاباتی ترامپ جامعه آمریکا را دو پاره کرده است. این دوپارگی طبقاتی نیست. شعارهای ترامپ وضعیتی در جامعه بوجود آورده که میتواند گروههای متعصب نژادی و مذهبی را علیه اقلیتهای قومی و دینی و سیاهان تحریک و اقدامات سرخودی انجام بگیرد. به همین دلیل و برای پیشگیری از این وضعیت، گروههای مترقی درست روز بعد از انتخابات تظاهرات خود جوش گستردهای را در شهرهای بزرگ آمریکا برپا کردند. در واکنش به تظاهرات از یکسو ترامپ با ارسال توئیتی آنها را تظاهراتکنندگان حرفهای نامیده و از دگر سو گروه نژادپرست «کو کلاس کلان» (KKK) اعلام تظاهرات پیروزی کرده است. این اقدامات میتواند زمینهساز درگیری میان دو گروه بشود و اندک اندک گسترش یابد.
برعکس هم هیلاری کلینتون و هم پرزیدنت اوباما، علیرغم تمامی تفاوتهای عقیدتی، سیاسی و توهینها و حملاتی که از جانب ترامپ مواجه بودند، با منشی بزرگوارانه و پذیرش آداب و اصول دمکراتیک همه را دعوت به احترام به رأی مردم کرده خواهان فرصت دادن به ترامپ برای اداره کشور شدهاند. باید دید آیا ترامپ هم روش و منشی دمکراتیک در مسیر همگرایی جامعه در پیش خواهد گرفت، یا همچنان قلدرمآبی، خصومتطلبی و تفرقهافکنی را دنبال خواهد کرد.
13 نوامبر 2016
برگرفته از: ایران امروز