سیاست حاکم بر رسانه های اپوزیسیون ایرانی در حکومت اسلامی را می توان به سه دوره تقسیم کرد و تیتروار بدان پرداخته می شود.
دوره نخست:
حکومت اسلامی پاکسازی همه عناصر مترقی و مردمی سیاسی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی را در دستور کار گذاشت. دهه نخست انقلاب، بخش قابل توجهی از شهروندان “افسون” و مرعوب اسلام سیاسی شده بودند. هجوم فرهنگی، سیاسی، و ایدئولوژیک به هستی ایرانیان، جامعه سیاسی را به دفاع از ایران، آزادی، داد و دمکراسی در اشکال متنوع واداشت.
ادبیات و راهکارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دهه نخست قدرتگیری اسلامگرایان در ایران، روحیه تدافعی جامعه سیاسی را بازتاب می دهند.
دوره دوم:
ریزش اتوریته اسلامگرایان پس از پایان جنگ با عراق، نوشیدن جام زهر توسط خمینی و مرگ او آغاز شد. شیب سقوط سیاسی و معنوی اسلام سیاسی یکدهه ادامه داشت تا در دهه هشتاد، جامعه شهروندی با اعلام موجودیت بعنوان شهروندان جامعه و پرسش چالشگرانه “رای من کو”، به هویت کذائی “امت اسلامی” پایان داد.
دوره دوم را با افشاگری های بی امان در مورد عقیم بودن اسلام سیاسی و حکومت اسلامی ادامه داشت و کوشش های مردمفریبان برای نشان دادن چهره بزک کرده دیگر از اسلام در ایران ناممکن گردید. درک شفاف خمینی از اسلام، عمیق، همه جانبه و همانند فرزندانش داعش و طالبان بود. نقد سیاسی و فرهنگی حکومت اسلامی و حضور پر رنگ جامعه زنان برای دفاع از هویت خویش و شکستن جو رعب و وحشت، راه را برای هویدا ساختن ماهیت حکومت اسلامی در ابعاد ملی مسیر ساخت.
رسانه های افشاگر متعلق به رگه های فکری و سیاسی گوناگون، نفس حکومت اسلامی را گرفت و رژیم را در موضع تدافع هویتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار داد.
در پایان دهه هشتاد، جامعه ایرانی از آگاهی نسبت به ماهیتت حکومت اسلامی اشباع شده بود و دوران افشاگری به پایان رسیده و تشنه آگاهی در باره راهکارهای برچیدن حکومت اسلامی بود.
دوره سوم:
با طلیعه شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی، برای نخستین بار شعار مختصات رژیم آینده، در جنبش خیابانی پایان دهه هشتاد، بدون هرگونه توهم به اصلاح طلبان اسلامی، مدافعان حکومت های دینی، موروثی، ایدئولوژیک و قومی متولد شد. بخش پیشرو جنبش اقدام در خیابان، راه را بمردم و جامعه سیاسی نشان داد، اما هردو برای جذب و هضم این اندیشه درخشان، بلوغ نیافته بودند.
در دوران سوم، به نظر می رسد که انقلاب سوم ما را غافلگیر خواهد کرد. جامعه ایرانی دو تجربه انقلاب مشروطه و انقلاب بهمن، و تجارب دیکتاتوری پهلوی و بربریت، توحش و جنایات حکومت اسلامی را پشت سر نهاده اند. تجربه را تجربه کردن خطاست!
انسان امروز، شهروندان، جامعه و میهن ما نیازهائی فراتر از پتانسیل فرهنگی، سیاسی و معرفتی نظام های دینی و موروثی دارد. در پاسخ به این ضرورت، وظایف رسانه ها فراتر از افشاگری می باشد و تمرکز حول روشنگری و سازماندهی، ارتقاء مبارزات پراکنده به جنبش اقدام در خیابان، اهمیت ویژه یافته است.
جامعه ایران نیاز به معرفی اسلام، اسلامگرایان و حکومت اسلامی ندارد و با پوشت و گوشت و استخوان، فساد، سرکوب، جنایت، جهل، غارت و اعدام را بعنوان بخش جدائی ناپذیر از اسلام، حس و درک کرده است. جامعه شهروندی در جستجوی 1) حلقه پیوند مشترک در خیابان ، 2) راهکار همبستگی همگانی برای شرکت در انقلاب هدفمند و 3) جذب و هضم شعارهای مشترک معطوف به حق تعیین شهروندان در سرنوشت خود، جامعه و میهن است.
جامعه شهروندی مان از دوران “افشاگری” عبور کرده و نیاز به تمرکز سیاست برای اقدامگری دارد!
هنگام تغییر سیاست رسانه های افشاگر به پایگاههای پاسخ یابی راهکارهای سرنگونی حکومت اسلامی است!
زمان را دریابیم!
اقبال اقبالی
27.08.2022
www.tribuneiran.org