روشنفکر/ اخیرا مطلبی تحت عنوان «موسیقی زیر پوست مشهد» در روزنامه شرق منتشر شده که بیش از پیش ذهن آدمی را به گفتههای اخیر «علمالهدی» درباره ممنوعیت برگزاری کنسرتهای موسیقی، سوق میدهد.
طبق آماری که در این گزارش آمده، مشهد به عنوان یکی از مراکز مهم موسیقی و به تبع آن موسیقیِ زیرزمینی و رپ شناخته میشود.
این درحالی است که از این شهر به عنوان پایتخت مذهبی-شیعی کشور نام برده میشود و همواره بین قم و مشهد رقابتی ملموس در کسب این لقب، قابل مشاده بوده و است.
آنچه مسلم است حاکمیت در طول این سالها به طرز گستردهای کوشیده تا با استفاده از منابع عظیم مالی و تبلیغاتی، چهرهای غیر متعارف از این دو شهر ترسیم کند.
فشار گسترده بر جوانان و مقوله «جوانی» برای رویگردانی آنان از ارزشها و هنجارهای مدرن و امروزی، نه تنها چهره این شهرها را عوض نکرده بلکه بسیاری از جوانان برای کسب نیازهای مبتنی بر تمایلات انسانی و غریزی، رو به فعالیتهای زیرزمینی آوردهاند. گسترش موسیقی، جشنهای شبانه، روابط جنسی و دهها مولفه دیگر، ازجمله شاخصهایی است که می توان از آنها برای اثبات این فرضیه مطرح کرد: هر قانون، هنجار و مولفهای که در تضاد با نیازهای طبیعی و بالقوه انسان باشد، درنهایت تبدیل به امری نابهنجار، غیرمقبول در نزد افکارعمومی، میگردد.
طبق شنیدهها و دیدهها، امروز نهاد روحانیتِ برآمده از دل حاکمیت، به عنوان عامل اصلی چنین رویهای، بیش از هرزمانی در نزد مردم این دوشهر، به خصوص جوانان، مورد انتقاد و انزجار میباشد.
افزونبرآن فشارهای حکومتی مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی در طول این سی و هشت سال، بیش از گذشته باعث گردیده که جوانان از دینگریزی به دینستیزی روی آورند. ناگفته نماد براساس برخی از پژوهشهای میدانی و غیررسمی توسط برخی از پژوهشگران علوماجتماعی، دینگریزی و دینستیزی در شهرهای مذهبی بیش از گذشته روبه گسترش بوده و حتی از شهرهای غیرمذهبی نیز در مواقعی، پیشی گرفته است.
کافی است سری به فضای مجازی بزنید تاببینید زیر پوست کامنتهای درج شده، از سوی کاربران داخل ایران، چه چیزی در جریان است. بیخود نیست که برخی به طنز میگویند که روحانیون حاکم، بیش از همه، حتی سکولارها، در سکولاریزه کردن جامعه نقش داشتهاند.
به دیگر سخن اینکه ایرانیان بیش از همه ملتهای خاورمیانه دینگریز و دینستیز میباشند، چندان بیجا و بیربط نیست.
برای مثال کردهای ایران بسیار سکولارتر از کردهای ترکیه و عراق میباشند، چراکه آنها بیش از سایر کردهای منطقه و مستقیما زیر ضرب قوانین اسلامی بودهاند.
و اما از قِبل چنین دریافتهایی میتوان به این نتیجه کلی رسید که قوانین، هنجارها و ارزشهای غیرگیتیانه که در تضاد با ارزشهای زمینی و قراردادهای اجتماعی باشند، همواره محکوم به شکستند و هرگز بدون ضرب و زور و یا بکارگیری ابزارهای تحمیق، نمیتوانند به حضور خود در بطن جامعه، ادامه دهند.
برگرفته از: روشنفکر