حکومت و ملت در وضعیت پات
ایران امروز در یکی از پیچیدهترین و در عینحال تعیینکنندهترین لحظات تاریخ خود قرار گرفته است. مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی در چهار دههٔ گذشته، کشور را به نقطهای رسانده که میتوان آن را با مفهوم «پات» در شطرنج توضیح داد.
وضعیتی که حکومت و ملت، در آن هیچ کدام از طرفین، اکنون امکان پیشروی را ندارد، ضمن اینکه ادامهٔ وضع موجود نیز ممکن نیست و مترادف با فلج جامعه، فروپاشی حکومت و هرج و مرج درکشور است.
حکومت اسلامی توان حفظ دستگاه مافیایی فرسوده،پیشاقرون وسطایی، ناکارا، فاسد و متعفن خود را ندارد و از شرایط اعمال کنترل گستردهٔ برخوردار نیست. از سوی دیگر جامعه ایرانی، با وجود جهش عظیم سیاسی و فرهنگی، هنوز به سازمانیابی لازم برای ایجاد جایگزین سیاسی نرسیده و آلترناتیوهایی که با مدیریت رسانه ای، افکار عمومی را سمت و سو می دهند، شرآنها بیش از خیرشان برای همبستگی ملی و مردمی جهت برچیدن حکومت اسلامی و دیکتاتوری و قوت قلب و اطمینان به جامعه برای فردای بهتر پس از حکومت اسلامی است.
شرایط پات سیاسی ناپایدار است و نمی تواند بدرازا انجامد و نقطهٔ آستانهٔ تغییر است؛ نقطهای که ناگزیر بهسمت یکی از مسیرهای گسست و تغییر توازن قواسوق داده خواهد شد.
تبخیر اسلامیزاسیون در ایران
از نخستین روزهای استقرار خلافت اسلامی، پروژهٔ اسلامیزاسیون بهعنوان خیمه نظام تعریف شده بود.
در چهل و هفت سال گذشته، کنترل، تفتیش عقاید و سرکوب همه جانبه جامعه ایرانی توسط اسلامگرایان از طریق حذف، سرکوب، شکنجه، زندان، اعدام، پوششاجباری، ن تحمیل ایدئولوژیک بر آموزش، مدیریت فرهنگ ستیزی و تحمیل سبک زندگی دینی ، در صدر برنامه کار حکومت سلامی قرار داشت. اما این پروژه در به تدریج فرسوده شد.
نخست: اکثریت جامعه و بویژه نسلهای جدید نهتنها به ارزشهای حکومتی باور ندارند، بلکه با سبکهای زندگی مقاومتی، این ارزشها را از میدان خارج میکنند.
دوم: نهادهای کنترل فرهنگی (رسانهٔ حکومتی – اسلامی، حوزهها، ستاد و دستگاه تبلیغاتی، آموزش و پرورش)، در پروسه مقاومت ملی جامعه ایرانی، کارایی خود را از دست داده و پوشالی بودن شان در نزد ملت ایران آشکار شده است.
سوم: حکومت ناتوان از تحمیل اسلام و حکومت اسلامی به ایرانیان، مشروعیت خود را کاملن از دست داده و با کمک سرکوب و نهادهای امنیتی و قضایی ایستاده است.
امروز حتی اجرای قوانین حجاب نیز به چالشی بنیان برافکن برای اسلام ناب محمدی بدل شده و پایهٔ اصلی اسلامیزاسیون، توسط زنان ایرانی در حال خاکسپاری است.
انقلاب زن زندگی آزادی در شرایطی در ایران ظهور کرد، که جامعه ایرانی بریده از حکومت اسلامی، هنوز نیرویی را در قد و قواره آلترناتیو سیاسی مورد اعتماد نیافته و فردای بهتر برای ملت و میهن را در سیمای هیچ جریانی سیاسی نیافته بود. انقلاب با سمتگیری کلی، افق را نشان داد، اما نیروی سازمانیافته و با اندیشه و برنامه مدون نبود تا به انقلاب تبلور عینی سیاسی و اجتماعی دهد و اعتماد برای فردای بهتر و بی خطر برای ایران و ملت ایران ایجاد کند.
انقلاب زن زندگی آزادی را میتوان مهمترین چرخش تاریخی در ایران پس از مشروطه و یک فراز تاریخی دانست. این انقلاب که تنها استارت آن زده شد، برخلاف بسیاری از حرکتهای اعتراضی گذشته، نه صرفاً واکنشی، بلکه گفتمانی، هویتی و اجتماعی است؛
یکم- نه تنها علیه حجاب اجباری، بلکه علیه کل ساختار مردسالار و اقتدارمحور نظام برخاست. این نخستین کوشش برای تجربهٔ انقلاب اجتماعی با محوریت زنان در تاریخ معاصر ایران است.
دوم- انقلاب شبکهای و با مدیریت شبکه ای محله و شهرمحور بود. انقلاب بی رهبر، با شبکهای عظیم از کنشگران دیجیتال و محلی رشد کرد. این ساختار، سرکوب را سختتر و پویایی را بیشتر کرد.
سوم: انقلاب (همانطور که از نامش پیداست)، نه اصلاح ساختار موجود، بلکه عبور از کل ایدئولوژی سیاسی و موجودیت نظام را نشانه گرفت و افق نو برای ایجاد نظامی لائیک، دمکراتیک، شهروندمحور و ایرانمدار را برجسته کرد.
چرا وضعیت امروز ایران شبیه پات است؟
نیروهای سرکوب رژیم اسلامی، نمیتوانند بحران مشروعیت، بحران اقتصادی، بحران محیط زیست، بحران همریستی با جهان، بحران فرهنگی و .. را حل کنند. واقعیت این است که با وجودی که جنبشهای اجتماعی گستردهاند، اما هنوز بمثابه نهادهای مستقل قدرتمند و هماهنگی کشوری نمی توانند بر سیاست حکومتی موثر واقع شوند. تورم، فرار سرمایه، کاهش تولید، فساد نهادی و فقر گسترده، کشور را در آستانه بیثباتی قرار داده، اما هنوز غارت درآمد نفتی امکان تأخیر در بحران را ایجاد میکند. حکومت در فشار تحریمها و انزوای بینالمللی است، اما روابط با چین و روسیه، در کوتاه مدت نقش مسکن دارد.
پارامترهای ذکر شده، ترکیبِ پاتگونه نه سقوط حکومت، نه ثبات آن؛ نه پیروزی ملت، نه شکست انقلاب؛ بلکه شرایط تعلیق را ایجاد کرده اند.
در چنین شرایط بغرنج جامعه و میهن، انقلاب زن زندگی ازادی می تواند راه خود را ادامه دهد و در متن رشد شرایط ذهنی و عینی انقلاب و تعویق بحران های همه جانبه حکومتی، اقشار خردمند، آزادیخواه، دمکرات، لاییک و ایرانمدار جامعه بعنوان موتور تحول تاریخی در ایران نقش افرینی کنند. اتفاقن همین ها می توانند اعتماد به سیاست، اعتماد به همبستگی ملی ایرانیان، اعتماد به اپوزیسیون برآمده از میان خود، اعتماد شهروندی و اعتماد به همبستگی و ساختن ایران فردا را در دل جامعه زنده کنند. اینگونه اپوزیسیون واقعی سر بلند خواهد کرد و معادلات کنونی (شرایط پات)، بسود ملت و میهن تغییر خواهد کرد. چنین باد!
اقبال اقبالی
15.11.2025
www.tribuneiran.org






















