نه به حکومت جمهوری اسلامی برآزاد اندیشانی پیشرو
نه به نظارت و تسلط استصوابی بر شهروندانی فهیم
نه به انتخابات گزینشی و فرمایشی برمردمی خردمند
:مردم شریف، غیور و توانمند ایران
نوشته ی پیش رو، کوتاه سخنی است با شما. سطوری که از دل و جان ، اندیشه و حافظه ی تاریخی مان نشات گرفته و سالیانی است برای تحقق سطر سطر آن با شما تلاش کرده ایم. روی سخنمان نه با جانیان و قاتلان مردم، نه با منفعت طلبان و رانت خواران که با باورمندان به حکومت فقهی- و نقش آن بر جای جای زندگی بجای تفکر آزاد و مستقل با هر باورمذهبی و یا غیر دین باور- و نیز با آنانی است که از بین دو گزینه ی همسطح بد و بدتردر نظامی مستبد انتظار معجزه دارند
چهار دهه گذشته است، لحظه به لحظه ی آنرا به خاطر داریم لحظاتی که شاید فرزندانمان بیاد ندارند ولی بدلیل تکرار مستمر آنها نسلهای جوان ما تجارب تلخ آنرا با ما سهیم بوده اند. تجاربی که بسیاری از کشورهای جهان در دوران سیاه قرون وسطی از سر گذراندند و از آن عبور کردند. از تفتیش عقاید گرفته تا شکنجه و اعدام و گورهای دسته جمعی، تخریب مزارها و سوگواری های در گلو خفته، از قوانین ظالمانه تا حکومتهای مطلقه و مستبد. اما از آنها عبور کردند، عبوری جانکاه. دانستند که اساس جامعه بر مشارکت تک تک افراد در تصمیم گیریهای محلی و کشوری است. بر حق فرد بعنوان وجودی که یگانه است و قدرت ادراک دارد صحه گذاشتند و سعی در آموزش و وضع قوانین دموکراتیک کردند تا هر شهروند یتواند از زندگی روزمره ی آرامی برخوردار باشد و برای به چالش کشیدن مسیولین و قوانین تنش به لرزه نیافتد. شاید بگویید آنجا هم مدینه ی فاضله نیست. که صد البته هیچ چیز مطلق نیست. ولی شاید شهروندان آنها بتوانند برای ازادی و آرامش خود بهتر تصمیم گیری کنند تا نهادهای مذهبی که در طول تاریخ هر وقت به قدرت رسیده اند باورهای مذهبی مردم را هم نابود کرده اند
اما شهروندان ایران، هر بار به هر شکلی که با وجود شرایط خفقان حاکم برایشان امکان داشته تلاش کرده اند تا به حقوق دموکراتیک خود دست یابند. تجربه و خطا کرده ایم، جاده های مختلف و تازه ای را پشت سر گذاشته ایم تا رو به جلو گام برداریم. تعداد بیشماری بستگان عزیز تر از جان خود را به دفاع از وطن با اشتیاق گسیل داشتند و سالها بعد در جلوی بنیاد شهید خودسوزی اعتراضی کردند چرا که دریافتند؛ سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران؛ قطب اصلی جنگ افروزی منطقه شده و تمامی پروژه های اقتصادی را تصاحب کرده و در راه سرمایه اندوزی های خود ایران را به ویرانی کشانده. فریادها برخاست که: ؛«حکومت سپاهی .داعش ما شمایی » گروهی به احزاب خود ساخته ی رژیم دل خوش داشته چرا که آنها خود را تنها بدیل موجود معرفی کرده و تنها حامیان امنیت و صلح. اما از آنها نیز عبور کرده و فریاد برآوردند: «اصلاح طلب،اصول گرا دیگه تمومه ماجرا». به سوی رنگهای سبز و بنفش و سفید و… ریاست جمهوری ها کشانده شده تا شاید از دل الوان آنها به آبادانی ایران برسند و ویرانی سوریه و عراق را تجربه نکنند. اما دیری نپایید که محروم از هوای پاک، دریاچه های پر آب و…شدند و بجای آن شاهد سدسازی های ویرانگر، پولشویی های مخفیانه، رانت خواری، برتری ژن های خوب برنخبگان، و…شدند. تا بدلیل افشاگری های روشنگرانه و از آرشیو در آمدن اخبار محرمانه دست حکومت در قتل عام های قومی و زندانیان سیاسی رو شد شهروندان با پدیده ی ؛ حکومت اسلامی؛ روبرو شدند. ولایتی که برای تایید آن بجای مردم فقها به بحث نشستند.چرا که آنرا بحثی تخصصی می دانستند و این در حالی است که روحانیون در هر زمینه ی علمی نیز از جایگاه فرمایشی ویژه ای برخوردارند. اما مردم بار دیگر با سر دادن شعارهایی چون:؛ کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم؛ یا ؛ فرمانده ی کل قوا؛استعفا، استعفا؛ بر تسلط مطلق جکومت اسلامی بر حقوق شهروندی خود خط بطلان کشیدند. اعتراضات، مطالبات و کنش های جمعی مردم دیگر در برگیرنده ی تمام وجوه زندگی و حقوق اجتماعی و سیاسی و فراتر ازآن قوانین حاکم بر جمهوری اسلامی است. « استعفا کافی نیست، محاکمه لازم است» ،« رفراندوم ، رفراندوم ، راه نجات ملت» را صبحی مردم ایران سر دادند که دریافتند بدون توجه و احترام به حق مسلم آنها در آگاهی رسانی نسبت به افزایش قیمت بنزین این محصول را به قیمت شب پیش نمی توانند بدست بیاورند. اعتراضها از یاد نرفته اند و نه قطع اینترنت را مردم بخشیدند. صدای اعتراض محرومان و زحمتکشان را در رودها و نیزارها به آب و آتش سپردند. اما سهم بزرگی از فروش نفت و فراورده های آن برای جنگهای نیابتی و قدرت نمایی های افسارگسیخته در کشورهای دیگر مصرف می شود. مردم ایران مهمان نوازند و غمخوار اما چرا باید اموالشان برای جنگ افروزی در دیگر کشورها بمصرف برسد؟ مردمی که خود هشت سال ویرانی های جنگ را تجربه کردند آنرا برای هیچکس نسخه نمی کنند
اگراکنون مردم با این شعارها به مقابله با حاکمان بی مسئولیت و فاسد ایران به مقابله پرداخته اند برایش بها داده اند و بها داده ایم. عشق به زندگی سالم و آزاد و فردایی روشن را کف دستهایمان گذاشتیم و به خیابانها آمدیم. چهل سال است که خانواده ها داغدارند و دادخواه. تجارب، داغ ها و اهداف مشترک اینک جای گسست سازمانیافته ی تحمیلی را گرفته و فریاد بر می اورد که: بترسید، بترسید، ما همه با هم هستیم
اما چرا خیابان، موبایل و شبکه های اجتماعی را برگزیده ایم؟ مگر جای دیگری برای حق خواهی و دادرسی وجود دارد؟
وقتی که از شورای شهر گرفته تا مجلس و قوه ی قضاییه و مجریه همه و همه باید از فیلترهای گزینشی بر پایه ی معیارهای حکومت فقهی بگذرند تا صدای یکدست حکومتی باشند ، چرا که اگر کشتی جمهوری اسلامی سوراخ شود همه ی تفکر حوزه، تسلط مطلق فقیه، بنیانهای حکومت اسلامی و دزدی ها به زیرآب خواهند رفت ، این شما مردم ایرانید که جلوی بانکها فریاد بر می آورید ، در زندانها تن خود را به اعتصاب غذا می سپارید، کرکره های مغازه هایتان را به زور بالا می کشند، در سیل و زلزله و بلایا به کمک هم بر می خیزید و… ساختار سلسله مراتبی قدرت را در ایران نشانه گرفته اید . آنها می دانند که دیگر نمی توانند برای شما گفتمان بسازند و اپوزیسیون دولتی تشکیل دهند. و درست به همین دلیل هر دغدغه ای را سیاسی می نامند و سرکوب آنرا از واجبات
اما ای هموطن، ای آنکه هنوز می پنداری شاید در انتخابات پیش رو می توانی حقوق شهروندی خویش را احیا کنی و مطالبات به حق خود را توسط مجلس بدست آوری! انتخاباتی که فقط در فصل آن مردم مخاطب قرار می گیرند و از آنها برای نشان دادن مشروعیت خود بهره می جویند. بیاد داشته باشیم که این نظام حتی به منتخبین خود نیز رحم نمی کند و هر بار آنها را غربال می کند تا به شکل مطلوب ولایی نزدیکتر باشند. هم او که می گوید: «حتی اگر کسی از من خوششان نمی آید اگر ایران را دوست دارد پای صندوق رای بیاید
آیا براستی ایران و ایرانی برای سردمداران این نظام مهم است؟ اگر چنین است آیا حقوق مردم ایران را بر مواضع فقهی و منافع گروهی و شخصی خود ترجیح داده اند؟ پس چرا برای تبلیغات خیابان را می بندند تا کسانی را خود به مراسم تشیع آورده اند در زیر دست و پا له شوند. اما بسیاری از همان مردم دانستند و گفتند:« سلیمانی قاتله، رهبرش هم قاتله ». اگر چیزی در این چهار دهه برای مسیولین جمهوری اسلامی به هیچ عنوان ارزش نداشته جان مردم بوده. سینما رکس آبادان، ساختمان پلاسکو، و… پرتاب موشک به هواپیمای مسافربری. یادمان نرفته که همین رهبر مانع استعفا و مجازات سرداران سپاه شد . هنوز سوگواریم و هنوز آتش خشم کتمان سه روزه در دلهایمان شعله ور است. یادمان نرفته که فرماندار همبن نظام با افتخار دستور شلیک به معترضان را می دهد. هیچکدام از نمایندگان مجلس نتوانستند و نه خواستند در مقابل تشکیل « آتش به اختیاران و ارتش سایبری » قد علم کنند. براستی ایا می توان ازمیان بد و بدتر به داد و دموکراسی رسید ؟ و از یک طیف که همانا دو روی یک سکه اند انتظار معجزه ی آزادی داشت؟
مطمینا شهروندان ایرانی آنقدر به بلوغ فکری رسیده اند و در بوته ی تجربه ها ی تلخ آبدیده شده اند که اینبار یکصدا بگویند نیاز به قیم ندارند. نیاز به وزیر شکنجه گر و نماینده ی متجاوز و شهردار قاتل و خیانتکار و… ندارند. آنقدر می دانیم که خواسته هایمان: ساختار غیر دموکراتیک ، قوانین ببرمنشانه و قرون وسطایی و قوای حکومتی غیر مستقل و همدست در تخریب ایران نیستند. پس با کمی مرور به وقایع همین چند ماهه ی اخیر مطمئنا جای شکی در دلی باقی نمانده که حتی رژیم را مجبور به حذف سریع نظرخواهی انتخابات مجلس از سایت های دولتی کرده است. بر اساس این نظر خواهی ۶۸٪ مصاحبه شوندگان انتخابات جاری را تحریم کرده اند که با توجه به سانسور شدید بهتر می دانیم که این در صد بسیار بالاتر است. اما ۴٪ گفته اند که برگه ی سفید می اندازند. برای همین دسته می گوییم آیا بیاد دارید که در سال ۸۸ چندین صندوق رای گم شد و حتی خبرنگاری که آنها را پیدا کرد به زندان محکوم شد و برگه های سفید را خودشان پر کردند؟ حتی اگر آنها بتوانند با تقلب همچون همیشه و با تبلیغات و ایجاد وحشت کسانی را به پای صندوق های رای فرمایشی بکشانند شما آن فرد نباشید. که هنوز چشمان ندا آقا سلطان از یادمان نرفته، تجاوز در زندانها و کهریزک را فراموش نکرده ایم ، هنوز مادر ستار بهشتی ، پویا بختیاری ، مادران خاوران ها و مادران داغدار نیزارها بدنبال فرزندانشان می گردند . هنوز کسی پاسخگوی موشک به عمد پرتاب شده نیست…..دیگر بار به سردمداران نظام جمهوری اسلامی و عوامل آنها با رفتن به پای صندوقهای رای مشروعیت نبخشیم تا بیش از این شاهد نابودی کشورمان و شهروندان شریف آن نباشیم
پیش بسوی انتخابات آزاد، از مسیر قیام مردم سرنگون خواه
همبستگی برای جمهوری در ایران
هشتم فوریه 2020