نویسنده:ّ Finn Skaarderud استاد روانکاوی دانشگاه اسلو
مترجم: فرحناز رستگار
در زمانه ای که ما زندگی می کنیم توجه خیلی زیادی می شود به این مساله که ما کی هستیم. مبارزه برای کسب هویت برای بیشتر افراد در جامعه ای که همه چیزآن در حال حرکت و تغییر است به یک کار شاق تبدیل شده است.
کلمه هویت یا آیدندیتی(identity) ریشه اش از کلمه لاتینی آیدم) ( idem به معنی “همان ” است . به این معنی که ما یک نوعی دوام و ثبات داریم . امری که انتظار می رود تا حد زیادی ثبات داشته باشد. زمانی که ما در مورد هویت فردی، صحبت می کنیم به این معنی است که انتظار می رود که شما امروز تقریبا همانی هستید که دیروز بودید و یا در فردا خواهید بود.
ولی با وجود این، این امر ثابت، دیگر آنچنان ثابت هم نیست. وقیتکه این روزها مساله هویت به کرات مورد بحث گذاشته می شود، دقیقا به این خاطر است که این امر ثابت، تغییر می کند وامر ثابت دیگر ثابت نیست.
به عنوان یک انسان مدرن شما مجبور هستید در مورد اینکه شما خود می خواهید چه کسی باشید تعمق کنید و ناچارا مجبور به خود محوری می گردید.
بازار بورس اعتماد به نفس
این که شما باید مداوما نسبت به خودتان قضاوت بکنید و اینکه دائما باید معاملاتی در این بازار بورس اعتماد به نفس مدرن انجام دهید ،می تواند کارنیرو بر و شاقی باشد.
علاقه عجیب ما به هویت، به خودی خود مشکل ساز است . ما در خودِ خودمان، استوار پا بر جا نیستیم، باید مدواما وارد داد و ستد شویم، کنترل کنیم ، امتحان کنیم و به صورتی بی چون و چرا در این که ما “که” هستیم ، مورد تایید دیگران قرار بگیریم.
متاسفانه در این شرایط بعضی از افراد زیر پایشان تا حد بیمار گونه ای سست و متزلزل می شود. یک ویژگی اصلی در اختلالات جدی شخصیتی، هویت تکه تکه شده است ؛ تکه هایی جدا ازهم، تا جایی که خود شخص از شناخت خودش عاجزمی شود، ترجیحا در آن نوع از اختلال یا ناسازگاری شخصیتی که از آن به عنوان (bordliner) به معنی بینابینی یا اختلال احساسی شخصیتی نیز نام برده می شود.
این شکل از حالت ها تحت تاثیر دو احساس قوی است : تنهایی ناشی از نا امیدی و خشم .
در این لحظه ای که من این مقاله را می نویسم متوجه دو نوه ام می شوم که برای چند روزی در تعطیلات تابستان به دیدن من آمده اند و در حیاط بازی می کنند نگاهم را از این دو نوه بر می گردانم و به عکسی که در سال1907 میلادی ( 1296شمسی) از پدر بزرگم و گاوی به نام پرلا گرفته شده است بر می گردانم. نگاهم را دوباره به نوه هایم می چرخانم .هویت عبارت است از فرم دادن خود ، ساختن خود، انتخاب کردن ، خواستن و تصمیم گرفتن. ولی هویت همچنین عبارت است از اینکه کسی مارا شکل بدهد و اینکه دیگران از مدتها پیش برای ما انتخاب کرده اند.
پدر من در محل دهقانان بی زمین در منطقه سولور رابطه اش با زمیندار بزرگ ، اعتقاد مسیحی خود و جنبش کارگران بود ،ولی نوه های من کاملا در چهارچوب دیگری قرار دارند.
ما به تنهایی “خودمان” نمی شویم .
بخش زیادی از هویت ما تحت تاثیر اظهار نظرهای، پدر، مادر و یا در نبود آنان، از تایید شدن و یا طرد شدن ، ازتاثیر دوستان و یا دشمنان ، جنسیت ، طبقه اجتماعی ، اعتقادات ، معیارها ، قدرت و دولت شکل می گیرد. ژنها و بیولوژی البته یک پایه ای را ایجاد می کنند ،ولی ما به خودی خود ، “خودمان” نمی شویم مگر درارتباط و تماسهای مان با دیگران .
در این مورد در حدود دویست سال پیش هگلِ فیلسوف که ما خودمان هم در ته دل خود به آن واقف هستیم با دانایی چینین می گوید : درک از خود ، اعتماد به نفس و تحقق بخشیدن به خود نیازمند پیدا کردن یک راه انعطافی نسبت به دیگران هست.
در گفتگو در باره هویت یک نام را باید به خاطر بسپاریم : اریک هومبورگر((Erik Homburger . اینکه پدر ایشان چه کسی بوده است؟ بر ما معلوم نیست .اما مادرش یک یهودی دانمارکی بود که بعدا با یک یهودی پزشک کودکان در آلمان ازدواج کرد.
اریک کوچولو در مدرسه یهودی به خاطر چشمان آبی خاص شمال اروپا و موهای طلایی اش مورد تمسخر قرارمی گرفت . او در مدرسه آلمانی به خاطر یهودی بودنش مورد تمسخر قرار می گرفت . بعدها او در شهر وین با علم روانکاوی آشنا شد. خود او برای روانکاوی نزد آنا فروید می رفت . ولی زیاد شوقی به دختر زیگموند فروید که در ساعت های روانکاوی بافتنی می بافت، نداشت .
با تهدید های هیتلر اریک هومبورگر به آمریکا فرار کرد. در آنجا به تدریج برای خود مقام و منزلتی غیر معمول دست و پا کرد و بدون داشتن تحصیلات آکادمیک به مقام پرفسوری رسید. او برای اینکه هویت اروپای شمالی خود را برجسته نماید برای خود یک نام فامیلی جدیدی نیزجعل کرد.
اریک هومبورگر اریکسن به یکی از بزرگترین چهره های معروف روانشناسی مدرن تبدیل شد. مخصوصا به خاطر کار پیشگامانه اش درباره هویت .
پیوند با جامعه دور و بر
هویت برای اریک هومبورگر اریکسن یک حسابداری یا ساماندهی سه گانه هست ، از آن رو که شما یک جسم دارید ، به خاطر اینکه یک ” من”(کاراکتر درونی) دارید و سوم اینکه شما در یک جامعه زندگی می کنید. هویت برای اریکسن محل پیوند این هر سه است .
اریکسن روانشناختی – اجتماعی می اندیشد. هویت اصطلاحی هست که ما آنرا تقریبا با کاراکتر ، تیپ ، شخصیت و خود یکی میگیریم. نیروی آشکار این اصطلاح در آن است که تا حدود زیادی در برگیرنده هم” تو” کوچک وهم ” تو” بزرگ ، هم خانواده ات وهم دنیا است . تشخیص و ارزیابی فرد، باید با شناخت و ارزیابی از جامعه معاصر تکمیل شود . هویت به عنوان یک رشته تخصصی هم در برگیرنده روانشناسی ، هم جامعه شناسی ،هم اقتصاد و هم سیاست است.
اریکسن یک فرد صاحب نظر وزینی بود که با روح زمان برخورد کرد. اوتبدیل به یک قهرمان فرهنگی شد. با توجه به گذشته رنگارنگ او شاید تصادفی نباشد که او به عنوان پدر اصطلاح ” بحران هویت” محسوب می شود. کتاب او به نام ” هویت ، جوانی و بحرانها ” در سال اسرارآمیز 1968(1347 شمسی) بیرون آمد ،در آن دوره خیلی از ارزشها در یک جو بحران زده مورد بحث و مذاکره قرار داشت.
در جوامع شدیدا سنتی بحث های کمی در مورد هویت صورت می گیرد. بحثی که کم و زیاد تمام شده تلقی می شود. بحث ” هویت” همزمان با جامعه پویای در حال بریدن و گذار مطرح شده است. هویت در حال حاضر بیشتر کاری هست که باید انجام داده شود : ” تو خودت می خواهی چه کسی باشی؟”.
از سرنوشت تا انتخاب
به شکل سنتی ، کلیسا ، قدرت و سنت ها برای شکل گیری هویت مهم بودند . بعد دوره مدرن شکل دهی خلاق فرا می رسد. در دوره ای که چهارچوب ها به اموری آزادتر ،ناهمگن تر ، نا روشنتر و غیر ثابت تغییر داده می شوند.،انسانها نیز تغییر می کنند.
تعدادی از جامعه شناسان عواقب اجتماعی – روانی را بازتاب می دهند. آقای زیگموند بائومن (Zygmund Bauman) لهستانی – انگلیسی یکی از این دانشمندان کلاسیک جدید است. اصطلاح کلیدی او “سیال ” بودن است . امری که دیگر ثابت نبوده و سیال و شناورباشد به حس امنیت و اعتماد آسیب میزند . زمانی که در سالهای دهه 70 میلادی (حدود دهه 1350 شمسی )توماس زیحه ( Thomas Ziehe ) آلمانی درباره گذر از جامعه سرنوشت به جامعه انتخابی می نوشت ،کار مهمی در مورد شناخت جامعه معاصر انجام داد.
همزمان با مدرنیسم کاراکتر جدیدی به وجود می آید ی– یک انسان روانشناختی. این انسان روانشناختی موجودی است که در گذر تاریخ به عهده خودش رها شده است به عنوان یک انسان مدرن شما مجبور هستی که در مورد اینکه چه کسی می خواهی باشی تعمق کنی. و ضرورتا خود گرا، خواهی شد . این که شما مداوما در مورد خودت به نتیجه برسی یا تصمیم بگیری ، می تواند کاربسیار سختی باشد.
قویترین شکل دهند گان هویت البته دیگر نه کلیسا بلکه بازارهست. به این ترتیب کاراکتر اجتماعی مصرف کننده شکل می گیرد. لیبرالیسم نو که دیگر یک حرف زشت حساب نمی شود ، دال بر این واقعیت است که مکانیسم های بازار در سالهای اخیر وارد امور عمومی و اجتماعی شده است.
داد وستد اعتماد به نفس
بازار واستعاره های ( متافور) بازار در شکل دادن رابطه میان انسانها و همچنین رابطه انسان با خودش دخیل است .رقابت یک اصل تعیین کننده است . حتی مورد توجه دیگران قرار گرفتن، تبدیل به یک مسابقه می شود .
اگر از یک نگاه ظریف استعاره ای به این مساله نگاه کنیم برخورد بین انسانها شبیه بازار بورس شده است ، که در آن جا تبادل و خرید و فروش صورت می گیرد. اما نقل و انتقالات نه اقتصادی بلکه اجتما عی و روانیست. در این داد و ستد صحبت از تایید اجتماعی و اعتماد به نفس ،با سود و زیان مطرح است. شیوه عرضه خود، اندام های شکیل و تیز هوشی اجتماعی سرمایه بازار بورس ِاعتماد به نفس هستند . ما برای خودمان و برای دیگران قیمت تعیین می کنیم.
برای بعضی ها این امر خیلی دشوار می شود . اعتماد به نفس به پایین ترین حد خود نزول می کند و یا اینکه مداوما بالا و پایین می رود. در این وضعیت است که ما با یک کاراکتر و شخصیت برجسته دیگری در جامعه معاصر، روبرو می شویم، مشتریان و مراجعه کنندگانی که نیازمند کمک هستند.
ما با یک ناسازه پیچیده ای زندگی می کنیم. علیرغم زندگی در یکی از ثروتمندترین و امن ترین جوامع دنیا ما تولید نا سلامتی روانی می کنیم. همه چیزبه شکل عالی به هم ریخته است .
منبع: روزنامه نروژی Aftenposten مورخ 29.ژوییه 2018
تاریخ ترجمه 31 ماه ژوییه 2018 – 9 مرداد ماه 1397
.