جایگزینی “دولتِ غیرِملی” با “دولت ملی” اتوماتیک نیست، خودکار نیست، خودبخود نیست، مکانیکی نیست.
خُب اینجا سؤال مطرح میشه، پس به چی احتیاج داره؟
دو تا عنصر که ما همیشه در این برنامه ها گفتیم، ذکر و خیرِ هشت ساله-نُه سالۀ ما در برنامه هایِ تلویزیونی و رسانه ای و کارهامون بوده:
1- به مردمِ سازمانیافته احتیاج داره، که بهش قدرتِ اجتماعی میگند، شهروندانی که میتونند به صحنه بیایند و صحنه رو بدست بگیرند.
2- به احزاب سیاسی احتیاج داره
احزاب سیاسی شکلِ سازمانیافتۀ قدرتِ اجتماعی هستند. “احزاب سیاسی” نمادِ سیاسی یه “قدرتِ اجتماعی” هستند، این رو باید در نظر داشته باشید. البته داریم در موردِ احزاب مردمی صحبت میکنیم ها، نه احزاب انحصارگرا، نه احزاب قدرت طلب، نه احزابی که به هر قیمت و با دوستی و رفاقت با دشمنانِ یک ملت میخواهند به قدرت برسند. صِرفِ اِسمش رو نمیگیم، ماهیتش رو داریم میگیم.
بنابراین من و شمایِ ملتِ ایران باید آگاه باشیم نسبت به این موضوع که،
تا زمانیکه به عنوانِ “شهروند” مُنفَعِل هستیم، تماشاچی هستیم، ترسو هستیم، نا امید هستیم، نمیدونم توسری خورده هستیم، این جابجایی دولت ها، همانطوریکه در صد سالِ گذشته سبب استقرارِ دموکراسی در ایران نشده و برایِ ما یک حاکمیتِ ملی به دنبال نیاورده، اینبار هم همین خواهد بود.
ببینید ما یک بار شانس داشتیم دولتِ ملی به معنی اینکه برخواستۀ از حقِ مردم، حداقل در قالب قوۀ مققنه باشه، داشته باشیم. منظورِ من در دورانِ پیروزی مشروطیَّت و تشکیلِ اولین مجلسِ شورایِ ملی هستش، شما ببینید با کودتا، اول که به اصطلاح “محمد میرزا” میاد این رو به توپ میبنده و بعد هم رضا خان میادِش این رو با کودتا از بین میبره.
یکبارِ دیگه در سالِ 1330-32 شانسِ این رو داریم که دولتِ برخواسته از ارادۀ ملی داشته باشیم، که اون رو هم باز کودتاچی هایِ CIA و اینتلیجنت سرویس و شبعان بی مُخ و دار و دستۀ ارتشی هایِ ضدِ ملی می آیند به رهبری سرلشکر زاهدی از بین میبرند.
بعد دوباره در سالِ 57 مردم سعی میکنند که سرنوشتِ خودشون رو بدست بگیرند، باز میبینیم شارلاتان ها و جنایتکارهایی مثلِ آخوندها و بازاری هایِ تازه مسلمان و اینها می آیند.
پس ببینید هر بار که ما رفتیم به سمتِ اینکه یک شانسِ تاریخی برایِ استقرارِ حاکمیتِ ملی در کشومون داشته باشیم، یک پدیدۀ “ضد ِملی” ای، یا از بیرون، یا از درون، یا با همدستی اومدند و اجازه ندادند.
حالا شما به من بگید که چه ضمانتی وجود داره که در 1396ی که در اون بسر می بریم، اینبار این اتفاق نیافته؟ و زمانی که نگاه میکنیم به “چرا یی” اتفاق افتادنِ این در مشروطیّت، در 1330-32، و 1357، می بینید که اون پارامتری که به عنوانِ “علّت” عَمَل کرده و باعثِ موفقیتِ دشمنانِ ملتِ ایران شده، اینبار هم وجود داره!.
اون، در اون سه فرصتِ تاریخی،
مردم سازمانیافته نبودند، احزاب سیاسی قدرتمندِ مردمی نداشتیم
امروز که با هم داریم صحبت میکنیم
مردم سازمانیافته نیستند، احزاب سیاسی قدرتمند مردمی نداریم.
خُب شما به من بگید چرا باید این فرمول عوض بشه؟، چرا باید نتیجه ای غیر از آنچیزی که در طولِ صد سالِ گذشته دیدیم نصیب مون بشه؟
اینجا هستش که من و شما به عنوانِ ایرانیانی که فکر میکنیم، از عقل و اندیشه مون استفاده میکنیم، نمیتونیم به خودمون اجازه بدیم که بگیم “حالا شـــاید اینبار اینجوری نشه”، با “شاید” و “اگر” و “اما” و اینها که نمیشه استقلالِ کشور رو حفظ کرد هموطنانِ عزیز.
من و شما داریم در موردِ حفظِ تمامیّتِ ایران، حفظِ تمامیتِ ارضی مون، وحدتِ ملی مون، تاریخ مون، فرهنگِ مون ، سرزمینِ مون صحبت میکنیم. اینکه با شاید و اینها درست نمیشه، باید قطعیت در موردش وجود داشته باشه، و قطعیت رو فقط عقلانیّتِه که میتونه تغذیه بکنه. و من و شما اگر عقلانی به موضوع نگاه بکنیم می بینیم که
اگر نیاییم وسطِ میدان،
اگر به عنوانِ شهروند “خودسازماندهی” نکنین، معلمها، کارگرها، دانشجوها، زنان، بیکاران، مالباختگان و غیره، سازماندهی مستحکمِ اجتماعی
و* اگر احزاب سیاسی مردمی رو تقویت نکنیم
حاصلش این میشه که باز هم یکبارِ دیگه یک فرصتِ تاریخی رو برایِ 30 سال، 40 سال، 50 سال از دست خواهیم داد*.
لذا به عنوانِ نتیجه گیری این بحث ذکر میکنیم که وجودِ احزاب قدرتمند، هموطنانِ عزیز، باعث میشه که هم برایِ پایین کشیدنِ حاکمیتِ غیرِ ملی ما بتونیم رویِ یک نیرویِ سیاسی متشکلِ حرفه ای حساب بکنیم، و هم برایِ استقرارِ حاکمیتِ ملی و نگه داشتنِ قدرت در دستِ نهادهایِ دموکراتیک.
لذا سفارشِ جدی ای که میکنیم: هم خودسازماندهی در داخلِ کشور هست، و هم پیوستنِ به احزاب سیاسی مردمی در خارج از کشور.
حتماً و حتماً به احزاب سیاسی یه مردمی بپویندید، اونها رو تقویت بکنید، در اونها عضو بشید و شروع بکنید به کار و فعالیت
برگرفته از برنامه ویدئویی