در سراسر تاریخ نمی توان موردی یافت که یک نظام دیکتاتوری-فاشیستی، حتی در آستانه فروپاشی فاقد حمایت و پشتیبانی گروهی از مردم باشد. استبداد و دیکتاتوری همواره با ابزار مختلف و در اشکال گوناگون مردم را در مدار چرخه تحقیر و بردگی قرار داده، بخش هائی از جامعه آگاهانه یا ناآگانه تسلیم شرایط حقارتبار و اسارتبار حاکمان گشته و خود را به فرومایگان فروخته اند. این سخن در مورد حکومت اسلامی ایران هم صادق است. گروهی از عوام بخاطر فقدان آکاهی سیاسی و نزول شعور فرهنگی، اجتماعی و تاریخی، تا آنجا سقوط کرده اند که جهت استفاده از کانال های صدقه های حکومت آخوندی نظیر وام زمین، وام مسکن، استفاده از رانت های مختص اسلامگرایان، ارتقاء موقعیت شغلی و .. به پشتیبانی نظام پرداخته ویا می پردازند. این اقشار در جامعه ایران از آغاز قدرتگیری حکومت اسلامی تا کنون ، بشدت تحلیل رفته اند و حامیان نظام به زیر شبکه های سازمانیافته مافیائی در نهادهای مرتبط با دولت در سایه (مافیای سیدعلی خامنه ای) تقلیل یافته اند.
مردم کشور ما در نتیجه شناخت منتج از تجربه تلخ اسلام و اسلامگرایان، کار روشنگرانه نیروهای مستقل، سازمانیافته و .. در اپوزیسیون، از حکومت اسلامی رویگردان شده اتد. به همان نسبت که حکومت منفورتر و منزوی تر گشته، مهاجرت پوزیسیون در اپوزیسیون، با حفظ هویت، منافع و ادبیات حکومتگران دامنه گسترده تری یافته است.
این سیاست ناظر بر اخته کردن اپوزیسیون است، چرا که جسارت و شهامت آنرا بچالش می کشد و در ایجاد اراده واحد سکولار دمکراتیک در ابعاد سراسری اختلال ایجاد می کنند.
هرگونه تشکل مستقل از حکومت و قدرت یابی نهادهای مردمی و جنبش های اجتماعی را مترادف جنگ های خیابانی، جنگ داخلی و تجزیه کشور و … وانمود می کنند تا بخیال خود اپوزیسیون را از اندیشه برچیدن حکومت اسلامی منصرف کنند. آنها بی اعتمادی خود به مردم (متاثر از حکومت) را در اپوزیسیون ترویج می کنند.
واقعیت اینست که تا زمانی رژیم اسلامی سرنگون نشود، گروه قلیلی که تنها امکانات رسانه ای، مالی و نظامی دارند، به حمایت از نظام ادامه خواهند داد. همین اقشار عقب مانده در جامعه، سخنگویان خود را دارند که موضوع سخن روز ما می باشد.
پس از 37 سال سلطه ویرانگرانه و جنایتکارانه اسلامگرایان در ایران، هنوز هم گروهی با نقاب “مصلحان سیاسی”، مباحث جناح های حکومتی (بالائی ها) را از عزیمتگاه منافع سیاسی انها و با ادبیات انها به درون اپوزیسیون منتقل می کنند تا بی شرمی همسوئی و همکاری با حکومت اسلامی و نیز تجاوز روزمره به ایران و ایرانیان را “مشروعیت” دهند.
تاریخ حکومت اسلامی و جناح های آن شفاف تر از انست که بتوان آنرا تحریف کرد. در 37 سال گذشته همواره دست های جناح های حکومتی برای تحقق اسلام ناب محمدی باز بوده است. آنها با “وحدت کلمه” در نسل کشی دهه 60، راه اندازی جنگ با عراق، ویرانی ایران و غارت کشور و ایجاد شرایط ننگین کنونی شراکت داشته و اکنون که به پایان خود نزدیک شده اند، اختلافات شان بر سر چگونگی حفظ حکومت، تقسیم کشور و قدرت اوج گرفته است. پوزیسیون اپوزیسیون نما کوشش می کند تا انتخابات بالائی ها را به منافع و سرنوشت مردم مرتبط سازد و در جهت تحقق اهداف حاکمان، از مردم بعنوان دلقک های نمایش انتخاباتی سوء استفاده شود.
پرسش اینست که زمان آن نرسیده که اپوزیسیون بجای درگیر شدن در مسائل بالائی ها به خودسازماندهی مستقل رو آورد و با ایجاد قطب سکولار دمکرات پیکارگر نظام نوین، برای گذر از حکومت اسلامی همپیمان شوند؟
اپوزیسیون ایرانی و بخش عظیم جامعه ایران می دانند که حکومت اسلامی اصلاح ناپذیر است و بقائ آن نه از توانائی های رژیم، بلکه بخاطر عقب ماندگی های اپوزیسیون و تاخیر در ایجاد اراده واحد سکولار دمکراتیک و تدوین نقشه راه برای تعیین تکلیف با نظام اسلامی (“ام الفساد”) است.
اپوزیسیون نظام اسلامی (و نه پوزیسیون) مدت مدیدی است که حکومت اسلامی را بمثابه منجلاب تبعیض، خشونت، خرافات و جهالت به ایرانیان و جهانیان معرفی کرده و در میدان رژیم بازی نمی کند. هنگامی که چرائی بازی در میدان جنایتکاران و متجاوزان به هستی ایران و ایرانیان در برابر پوزیسیون اپوزیسیون نما قرار می گیرد، ناتوانی و هراس از رودروئی با قدرت را طرح می کنند و استدلال می شود که برای هارتر نشدن حاکمان، راه تغییر، اصلاح گری و کرنش را پیشه کنیم.
آنها با اشاره به آدرس دریا، مردم را به شنا در بخش “کمتر” متعفن منجلاب نظام اسلامی دعوت می کنند. تئوری آنها کم دردتر کردن تجاوز اسلامگرایان به ایران، ایرانیت و انسانیت است . پوزیسیون اپوزیسیون نما در نقش کارچاق کنان نظام، تجاوزگری حاکمان را در گفتار تائید می کنند تا در اپوزیسیون “خودی” تلقی شوند، اما رای شان را به حکومت اسلامی می دهند. هنگام ارائه راه حل، به ایرانیان توصیه می کنند که چون تجاوز به هستی اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی شما اجتناب ناپذیر است، بنابراین برای کم دردتر شدن آن زیر عبای آخوندهای بهتر بروید، به بوی منجلاب فساد، رشوه، تبعیض و سرکوب و جنایت عادت می کنید. آنسوی منجلاب شاید دریا باشد! تلفن ها بر دارید به همه آشنایان زنگ بزنید و بگوئید منجلاب را دریا فرض کنند و پای صندوق های رای بروند!
پوزیسیون اپوزیسیون نما، سرنشینان اسب تراوای حکومت فقها در میان اپوزیسیون هستند که رسالت خود را اخته کردن جنبش گذر از استبداد و دیکتاتوری مذهبی در ایران می دانند. راه دور نمی رویم. اگر پوزیسون در اپوزیسیون و همسوئی فریبکارانه اصلاح گران منجلاب حکومت اسلامی با مردم در سال 1388 رخ نمی داد، مردم بپاخاسته در چارچوب حفظ نطام نمی ماندند و کلیت نظام را به چالش می کشیدند و طرحی نو بر می افکندند.
برای ما که به آزادی ایران و ایرانیان و ساختن جامعه ای سکولار دمکراتیک و فاقد از هرگونه استبداد و تبعیض دل بسته ایم، راهی جز گذر از حکومت اسلامی قابل تصور نیست! ما خطاب به مدافعان بی عبا و عمامه حکومت اسلامی می گوئیم که با نشان دادن تصویر دریا، ما را به منجلاب متعفن حکومت اسلامی دعوت نکنید!
همسوئی، همدلی و همکاری با جنایتکاران پیشکش نیروهای پوزیسیون اپوزیسیون نما باد!
در این شرایط دورانساز منطقه، ایران در تب بحران میسوزد. جامعه ایران نه تنها اسلامی نشد، بلکه پشت در نظام سکولار دمکراتیک ایستاده است و از لحاظ گوناگون آماده برای دمکراسی و زندگی متمدنانه می باشد، اما با مانع حکومت پیشاقرون وسطائی، فاسد، تبهکار، جنایتکار، مافیائی و ایران فروش مواجه است. در آستانه نمایش انتخابات بالائی ها و سوء استفاده از پائینی ها، لازم است که به حافظه خود مراجعه کنیم و خطاهای گذشته را تکرار نکنیم. به بالائی ها و سخنگویانشان نباید اعتماد کرد. قدرت ما در همبستگی و همپیمانی آزادیخواهانه و سکولار دمکراتیک ماست. در تدارک فریادهای بلند در خیابانها باشیم. مبادا تظاهرات سکوت؛ که پس از ان کهریزک ها بپا میشود!
ما برای تحقق ارزوی انتخابات آزاد و دمکراتیک، ناچاریم فریادمان را در اسمان ایران طنین اندازیم.
تلفن ها را برداریم و به همه آنها که عشق به انسان، ایران و آزادی مردمانش را در دل دارند، زنگ بزنیم و بگوئیم که برای تعیین تکلیف با حکومت کهریزکی آماده شویم.
رای ما، برچیدن حکومت اسلامی است؛ از همینرو خیابان جایگاه رای ماست نه صفوف صندوق های رای گیری حاکمان. تا هنگامی که پیش شرط های انتخابات آزاد و دمکراتیک مهیا نگردد، تا هنگامی که حق دمکراتیک ایرانیان در کنار گذاشتن حکومت اسلامی برسمیت شناخته نشود، ما رای مان را در خیابانها فریاد خواهیم زد!
25.02.2016