انقلاب دوم؛ رهبری کاریسماتیک/ انقلاب سوم؛ اقتدار اجتماعی ژنرال های خودمدیریت و دمکرات متن جامعه
در عصری که هر کنشگر سیاسی در متن جامعه، خود یک ژنرال خودمدیریت است و جنبش ژنرال های کف خیابان، موجودیت حکومت اسلامی را نشانه گرفته، سخن از واردات رهبری از برونمرز، نشانگر عدم درک خصلت های جنبش عمیقی می باشد که خرد جمعی خویش را در جایگاه “خدایان” گذاشته و می خواهد سرنوشت خویش را خود تعیین کند.
شوراها همواره ابزار حاکمیت ایدئولوژیک و یا دینی بوده و نتوانسته سامانه خرد جمعی جامعه باشد. نهادهای خودمدیریت لائیک و دمکرات که عناصر نمایندگی، تخصص و تجربه را در بر می گیرد، فراگیرتر از شورا، اجتماعی تر و کاراتر می باشند.
جنبش هائی که مدیریت را به متن جامعه می اورند، عملن نقطه پایان به مقوله رهبری گذاشته و مدیریت جمعی را جایگزین رهبری بوروکراتیک ویا آمرانه می کنند.
جنبش “زن زندگی آزادی” را کنشگران متن جامعه در سازماندهی افقی به پیش می برند و با یاری از تجارب یکدیگر، مدیریت جمعی را تعمیق می دهند.
اکنون که تدارک انقلاب سوم در دستور کار کنشگران سیاسی کف جامعه قرار دارد، لازم است به برخی تفاوت های کیفی آن با انقلاب دوم نشان داده می شود.
در انقلاب بهمن، نیروئی سکاندار تغییر شد که هزار سال از عصر ما عقب مانده تر ، و تبلور ارتجاع، جهالت، خرافات و خردستیزی بوده و منجلابی بنا کرد که ایران و ایرانیان و مردمان منطقه را تا خرخره به کام خود کشید.
در عمر چهل و چهار ساله حکومت اسلامی، هرگز مبارزه علیه موجودیت حکومت اسلامی متوقف نشد و مبارزه و مقاومت با افت و خیز جریان داشت.
چهار دهه بعد قدرتگیری اسلامگرایان، نیرویی از درون منجلاب حکومت اسلامی خود را سلحشورانه و تمیز بیرون کشید که جهانیان را شگفت زده کرده و پنجاه سال از گروه ها و احزاب سیاسی جلوتر است.
این جنبش برآنست تا خرد جمعی جامعه ایرانی را جدا از تفاوت های جنسیتی، دینی، اعتقادی، فرقه ای، قومی و تباری نمایندگی کند.
استراتژی سکانداران انقلاب دوم، بردن جامعه به عصر جهالت و بربریت بود. استراتژی انقلاب سوم، خیز بلند به پیش و ساختن آینده کاملن انسانی است. راه دشوار عفونت زدائی جامعه از آلودگی های دوران حکومت اسلامی و بمیدان آوردن همه اقشار تعیین کننده اجتماعی به کارزار انقلاب سوم، نسل خردمند، دوراندیش، صبور، خستگی ناپذیر و جسور نیاز دارد و همه این صفات را در نیروی محرک انقلاب شهروندی می بینیم.
با توجه به پیشگامی نسل جوان، برای آزادی شهروند، ساختن جامعه سالم و ایران آزاد زیر چتر مشترک “زن زندگی آزادی”، افق روشنی در پیش داربم.
نسیم سیاست جهانی، در مسیر پشتیبانی از جنبش می وزد. انقلاب دوم با سیاست اسلامیزاسیون، ایران را به منجلاب برد، اما انقلاب سوم با گوهر تبعیض ستیزی، همبستگی انسانی و ایراندوستانه، چشم انداز خیز بلند فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای آینده درخشان را در دستور کار جامعه شهروندی قرار داد.ه است.
خطرهای بسیاری از سوی حکومت اسلامی، دنبالچه های آن، افراد، گروهها و احزاب گیجسر و جاه طلب در صفوف مخالفان نظام، جنبش زن زندگی آزادی معطوف به اقتدار اجتماعی دمکراتیک و لائیک را تهدید خواهند کرد.
از اینرو، کنشگران متن جامعه، ناچار هستند همزمان در چندین جبهه مبارزه کنند تا بتوانند سکانداری خرد اجتماعی جامعه را حفظ کنند و کشتی جنبش را در مسیر سازندگی جامعه و کشور هدایت شود.
در عصری که جامعه سلحشور زنان و مردان مملو از ژنرال های بی ادعا در خط مقدم می باشد، ادعای رهبری آمرانه فردی ویا حزبی این حرکت تاریخی و انسان ساز خودمدیریت، نقض هویت این جنبش است.
بزرگترین خدمتی که “اپوزیسیون” سایه نشین برای اعتلای جنبش “زن زندگی ازادی” می تواند انجام دهد، اینست که از سیاست فرقه ای و ایدئولوژیک کردن جنبش حذر کرده و اجازه دهند جنبش ملی و همگانی “زن زندگی آزادی” در چارچوب جنبش شهروندی، اهداف شریف برچیدن حکومت اسلامی و تاسیس مجلس موسسان را اجرائی کند.
اقبال اقبالی
07.10.2022
www.tribuneiran.org