دو حکومت متجاوز، دو ملت قربانی
حکومت اسلامی ایران از بدو تأسیس، دشمنی با اسرائیل را بهعنوان بخشی از ایدئولوژی رسمی خود، در قالب فرهنگ، سیاست، «جهاد» و حمایت از گروههای مسلح و افراطی، در دستور کار قرار داد. این حکومت، شریک و حامی گروههایی همچون حماس، حزبالله و سایر نیروهای نیابتی در منطقه بوده و در کشتار شهروندان اسرائیلی نقش مستقیم داشته است.
این نخستین رژیم متجاوز، نه تنها در میان ایرانیان، بلکه در سطح منطقه و جامعه جهانی، به عنوان حکومتی منفور و جنایتکار و شرور شناخته میشود. انقلاب ناتمام «زن زندگی آزادی» با هدف برچیدن کلیت نظام جمهوری اسلامی و تغییر بنیادین مسیر سیاست در ایران آغاز شد. هرچند این قیام مردمی موقتا سرکوب شد، اما اندیشه آن زیر پوست جامعه زنده است و همچنان می تواند زمینهساز دگرگونیهای ژرف آینده باشد.
متجاوز دوم، دولت راستگرای اسرائیل به رهبری نتانیاهو است؛ دولتی با سیاستهایی استیلاطلبانه، جنگافروزانه و تجاوزکارانه که نه تنها تداوم دولت خود، بلکه موجودیت اسرائیل را نیز با خطر مواجه کرده است. ماجراجوییهای نظامی نتانیاهو، میتواند منطقه را به ورطه جنگی ویرانگر و غیرقابلکنترل بکشاند.
واقعیت این است که دولت اسرائیل، با در اختیار داشتن صدها کلاهک هستهای، مجاز نیست با نقض قوانین بین الملل، به ایران فاقد سلاح هستهای با بهانه احتمالات آینده، نیروگاه های انرژی را هدف قرار دهد و جان انسان های بی گناه را بگیرد و محیط زیست را تباه کند.
به نظر می رسد که استراتژی دولت وقت اسرائیل، خلع سلاح کشورهای غیرهمپیمان در منطقه است. سیاستی که ممکن است در آینده، به درگیریهایی با کشورهایی چون پاکستان و ترکیه نیز منجر شود.
تا زمانی که تغییری بنیادین در سیاستهای اسرائیل صورت نگیرد و حکومت اسلامی در ایران توسط خود ملت ایران برچیده نشود، نمیتوان چشماندازی واقعی برای صلح در منطقه ترسیم کرد. راهحل انسانی، دمکراتیک و مبتنی بر اصول حقوق بشر، مراجعه به اراده دو ملت اسرائیل و ایران برای تعیین سرنوشت خود و بیرون آوردن سکانداری سیاست از دست حاکمان وقت است.
در ایران، این اراده در قالب انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، انقلابی برای دستیابی به استقلال، آزادی و تأسیس جمهوری سکولار، دموکراتیک و مستقل تجلی یافته است.
در اسرائیل، خوشبختانه شهروندان آن کشور هنوز این امکان را دارند که بهصورت مسالمتآمیز، دولت خود را تغییر دهند. اما در ایران، چنین تغییری تنها از راه انقلاب مردمی ممکن است.
حکومت اسلامی، چه برای ملت ایران و احتمالن برای جامعه جهانی، مشروعیت ندارد. انقلاب «زن، زندگی، آزادی» که از دل جامعه به ستوه آمده سر برآورده، بیانگر اراده ملی برای برچیدن نظام اسلامی و دستیابی به یک جمهوری مبتنی بر برابری حقوق همهی شهروندان است.
شعار «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» که نخستین بار در جنبش خیابانی ۱۳۸۸ سر داده شد، می تواند به نماد خواست ملی و آلترناتیوی در برابر ناجمهوری اسلامی بدل شود.
با توجه به اینکه پایان حکومت اسلامی در افق سیاسی ایران قابل تصور شده، جامعه شهروندی ایران در برابر سه سناریو قرار گرفته و هر شهروند ناچار است جایگاه خود را در برابر این انتخاب تاریخی روشن سازد:
۱- سناریوی سیاه: تداوم جنگ کنونی و ویرانی دو کشور، جنگ داخلی و تجزیه
۲- سناریوی خاکستری: تغییر رژیم با کمک نیروی خارجی، کودتا و استقرار دولتی وابسته یا همپیمانی جناحی از حکومت جنایتکار با بخشی از موج سواران و فرصت طلبان در اپوزیسیون
۳- سناریوی روشن: خیزش مردمی مستقل، مداخله ملت ایران برای تعیین سرنوشت خویش، تغییر از پایین، و تداوم انقلاب «زن زندگی آزادی».
واقعیت این است که، ملت ایران حول یک فرد، دین، ایدئولوژی، قوم و تبار متحد نمی شود. ما بعنوان پیروان سناریوی روشن، می توانیم فعالانه، سیاست مشروعییت دادن به آلترناتیو جمهوری ایرانی را بمثابه جایگزین ناجمهوری اسلامی، در متن انقلاب «زن زندگی آزادی» و در کف جامعه و نیز در سطح جهانی پیگیری کنیم.
برای رفع کاستی آلترناتیو سیاسی مستقل، ایراندوست و دمکراتیک، ما به چتر شهروندی انقلاب «زن زندگی آزادی» و آلترناتیو فراگیر لائیک، دمکراتیک، ملی و میهنی جمهوری شهروندان ایران ( جمهوری ایرانی) نیاز داریم. جامعه ایرانی با همه تفاوتها، می تواند در جنبش اقدام در خیابان برای «زن زندگی آزادی» و استقلال کشور همپیمان شود.
سنگر مبارزه شهروندان، محلات و شهرها هستند، که اداره آنها بشکل خودمدیریتی لائیک دمکراتیک و سوسیال شهروندی، آغاز اعمال اتوریته از پائین و فتح سنگرهای دشمن دیرینه ملت ایران است. انقلاب از فتح سنگرها توسط انجمن ها (گروه های) محله محور آغاز می شود، به خودمدیریتی شهر و حذف هرم قدرت می انجامد. چنین باد!
اقبال اقبالی
20.06.2025
www.tribuneirean.org