پس از جمهوری اسلامی باید دولتی موقت تشکیل و در زمانی بس کوتاه انتخابات مجلس مؤسسان برگزار شود و این مجلس نوع حکومت جمهوری و قانون اساسی نوین کشور را به رفراندوم عموم خواهد گذاشت
چرا رفراندوم نه ، مجلس مؤسسان آری؟
کودتای رضاخان در سوم اسفند 1299 که کمتر از 15 سال از عمرانقلاب مشروطیت نمی گذشت، مشروطه را تعطیل و منحل و نابود کرد.
رضاخان در ابتدا میخواست ایران را همچون ترکیه جمهوری اعلام کند اما با مخالفت شدید روحانیت قم رو برو شد.
چراروحانیت با جمهوری کردن ایران توسط رضاخان مخالفت کرد؟
قدرت در ایران همیشه دو بال داشت، یک بال شاه مستبد و بال دیگر روحانیت که نقش توجیه کننده همه بدبختی های جامعه بود و فقر و فلاکت را خواست خداوند و تقدیر خداوندی تفسیر میکرد! وهمیشه توجیه گر ظلم وستم و جنگ شاهان بود و برای رعیت مظلوم هیچ ثمری نداشته است.
پند و اندرز روحانیون در مقابل ظلم و استثمارشاهان همچون قرص مسکن برای تسکین دردهای بی درمان رعیت مظلوم بود اما هرگز توان درمان بیماری های جامعه را نداشت.
و اما اگر مخالفت آخوندهای قم با جمهوریت رضاخان نمی بود و کشور جمهوری میشد امکان نداشت که بعد از شهریور بیست، فرزند ارشد رضاخان، شاه یا رئیس جمهور شود.
چه بسا همان فروغی در شهریور بیست رئیس جمهور میشد نه نخست وزیر و کشور ما ایران به این سرنوشت شوم دجار نمی شد.
بعد از فضای باز سیاسی شهریور 1320 با فعال شدن احزاب چپ بخصوص حزب توده، روحانیت به وحشت افتاد، و ایادی انگلیس در ایران و همینطور درخود انگلیس و در سطح بین المللی مردم ایران و جهانیان را از نفوذ شوروی می ترساندند.
ایادی انگلیس از طرف حزب توده به روحانیون و مجتهدین نامه های تهدید آمیزمیفرستادند که بزودی مساجد و حوزه های علمیه را خراب میکنیم و …. و از طرفی مجله تایمز آیت الله کاشانی را باد کرده و با عکس بزرگ بر روی جلدش مینویسد :
رهبر مسلمانان خاورمیانه!!
استعمار روحانیت را از بدنه حکومت که داشت به انقلاب مشروطه بر می گشت جدا و روحانیت را به رهبری آیت الله کاشانی در مقابل دولت دکتر مصدق قرار داد.
در 14 اسفند 58 بر مزار دکتر مصدق آیت الله طالقانی گفت :
به خانه آیت الله کاشانی رفتم، در خانه اش نبود.منتظر ماندم تا آمد که دیدم در دستش خربزه است.
گفتم حضرت آیت الله مثل اینکه دشمن خربزه زیر بغل شما داده است؟
امروز بر همه روشن شده که آیت الله کاشانی آگاهانه در خدمت استعمار انگلیس بود و اگر قبلا کمی شک وجود داشت اکنون با انتشار اسناد توسط سازمان سیا شک به یقین تبدیل شده است.
شاه برای قدردانی از زحمات آیت الله کاشانی در آخرین روزهای حیاتش از او عیادت میکند!
کودتای 28 مرداد 32 دست پخت امریکا و انگلیس و عوامل داخلیشان به رهبری شاه و روحانیت به رهبری آیت الله کاشانی بود.
امروزه قدرت از محمد رضا شاه به بال دیگر استبداد یعنی هم خطان آیت الله کاشانی منتقل شده است.
یعنی شاگردان و پیروان آیت الله کاشانی آن روز که39 سال است بر ملت مظلوم و آب و خاک ایران حکومت می کنند!
تمام احزاب و سازمانهایی که در حکومت شاه ممنوع و زیرزمینی و با حکومت شاه مبارزه میکردند، امروزه در جمهوری اسلامی ممنوع و زیرزمینی و با جمهوری اسلامی مبارزه میکنند!
جالب است رضا پهلوی ولیعهد محمدرضا شاه خیلی خودش را دموکرات نشان داده و منتظر است که قدرت مجددا به همان بال قدرت شاهی بر گردد و زمانیکه مثل پدربزرگ و پدرش قدرت را قبضه کرد استبداد شاهی را مجددا احیا کند!
همینجا لازم است به آقای رضا پهلوی و طرفدارانش بگویم که دیگر دوران شاه بازی و شیخ بازی گذشته و ملت ایران به بلوغ فکری رسیده و فریب دیکتاتوری شاه و شیخ را نخواهد خورد و برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بدون شاه و شیخ مبارزه میکند، تا دگر بار استبداد زایش نکند.
آقای رضا پهلوی اگر میخواهد بصورت شهروند عادی در ایران آزاد زندگی و رفت و آمد داشته باشد بهتر است جنایات پدرش را محکوم و با خانواده های اعدامی و زندانی پدرش اظهار همدردی و پشتیبان احزاب و سازمان های زیر زمینی رژیم شاه و جمهوری اسلامی باشد، و به طرفدارانش بگوید که در شبکه های مجازی و غیر مجازی ادب را رعایت کنند.
اینکه آقای رضا پهلوی بگوید از جامعه ی مدنی ایران حمایت میکند دروغی بیش نیست، چرا که در راس جامعه مدنی همان احزاب و سازمان های زیر زمینی قرار دارند که در حکومت پدر ایشان هم زیر زمینی بودند.
از عجایب است که آقای عبد خدایی از موتلفه-اسلامی (فکر کنم سال 1330 تیر به پای دکتر فاطمی زد) دکتر فاطمی وزیر خارجه مصدق را ترور کرد، ایشان عبد خدایی هنوز زنده است و در تلویزیون جمهوری اسلامی از ترور شهید حسین فاطمی که در تب 40 درجه توسط محمد رضا شاه اعدام شد دفاع و به آن افتخار میکند!!
در همین مشهد خیابانی که بعد از انقلاب مردم به نام دکتر فاطمی گذاشتن بعد از کودتای 30 خرداد 60 بنام دکتر بهشتی و بیمارستانی که بنام مصدق کبیر بود را به نام بیمارستان قائم نام نهادند!!
شورای شهر تهران هم که مصدق را در آن اندازه نمی بیند که خیابانی به نام او کند!
زمانیکه دکتر فاطمی را به زندان می بردند گماشتگان شعبان بی مخ ها از قماش همین برادران حزب الله امروزی با چاقو به او حمله میکنند که خواهر دکتر فاطمی “سلطنت خانم” خودش را به وسط انداخته و تا اندازه ای نیش چاقو را از بدن برادر دور و به بدن خودش پذیرا میشود، و رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی حتی حاضر نمیشود برای یک بار هم که شده با خانواده دکتر فاطمی در چنین موارد مهمی گفتگو کند!چرا چونکه استبداد شاه و شیخ دو روی یک سکه هستند.
یا بهتر است بگوییم حکومت شاه و شیخ ، حکومت خواهران دوقلویی است که یک خواهر رنگ و لعاب مدرنیسم و غربی و خواهر دیگر رنگ و لعاب مذهبی و شرقی را دارد.
“دولت موقت بازرگان یک دولت محلل بود”.
( در اسلام اگر مرد زنش را سه طلاقه کند باید آن زن به عقد مرد دیگری در آمده و سپس بعد از طلاق دادن آن مرد مجددا به عقد همسر اولش در بیاید.)
بازرگان همچون اکثر احزاب و سازمان ها و گروه ها و روشنفکران فریب روحانیت را خورد و یکی از آن فریب خوردگان اینجانب میباشد که به جمهوری اسلامی رای اری داده است.
آیا اگر بازرگان نیت آقای خمینی و روحانیت را خوانده بود که هدف نهایی آنها دیکتاتوری است با آنها همکاری و نخست وزیری را قبول و رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه را برگزار می کرد؟
مسلما نه.
آقای خمینی قبل از انقلاب وعده تشکیل مجلس موسسان را داده بود چی شد که مثل تمام وعده هایی که داده بود زیرش زد؟در غیاب احزاب و سازمانهایی که بشدت در رژیم شاه سرکوب و یا اعدام شده بودند ( روحانیت از این سرکوبهای وحشیانه بدلایل مشخص ذکر شده در بالا جان سالم بدر برده بود) آقای خمینی به جای مجلس موسسان به فکر مجلس خبرگانی افتاد که روحانیت در آن اکثریت مطلق را داشته باشند و بتواند نظریه ولایت فقیه اش که حکومت مورد نظرش بود و به دیکتاتوری و فساد امروز افتاد را به عوام بقبولاند.
آیت الله طالقانی به عنوان اعتراض همیشه در مجلس خبرگان بر روی زمین می نشست و میگفت میترسم این قانون اساسی از قانون اساسی 70 سال پیش هم بدتر شود.
هنوز که هنوز است بعد از 38 سال مردم میگویند آیت الله طالقانی به مرگ طبیعی نمرده است.
حالا با همین حکومت کودتا و دیکتاتوری و در غیاب آزادی احزاب و سازمان ها و گروه ها و نبود آزادی بیان حتی در حد اندک میشود زیر نظر سازمان ملل رفراندوم بر گزار کرد؟!!!یعنی مجموعه حکومت و دولت با همین وزارت کشور و نیروی انتظامی و اطلاعات و سپاه و اطلاعات سپاه و بسیج با نظارت سازمان ملل میشود رفراندوم برگزار نمود؟!!
مسلما نه.
پس چه باید کرد و در ادامه چه خواهد شد؟
با عمیق شدن مبارزات مردم اولا ملت رهبر و یا رهبرانش را پیدا خواهد کرد.
(آنهاییکه داخل ایران هستند با آنهایی که خارج ایران هستند هیچ تفاوتی ندارند.)
دوم با عمیق شدن مبارزات ملت دو راه در پیش روی حاکمان به وجود خواهد آمد یا قبل از فروپاشی،حاکمان تسلیم ملت خواهند شد در این صورت نمایندگان ملت به تمام معنی قدرت را در دست خواهند گرفت و نهادهای مضر و زاید و موازی را منحل و یا ادغام خواهند کرد و بعد از یک پروسه زمانی کوتاه ، انتخابات مجلس موسسان را بر گزار خواهند نمود و یا 22 بهمن دیگری در راه است که با عمیق شدن مبارزات ملت نیروهای نظامی کشورشکاف برخواهند داشت و دسته ای از ملت و دسته دیگر از حاکمان پشتیبانی خواهند نمود و با زد وخورد بین این دو دسته ملت به کمک نظامی های طرفدارش خواهد شتافت و پیروزی را از آن خود خواهد نمود.
در هر دو صورت بعد از تعطیلی نهادهای سرکوبگر و مضر توسط رهبر و یا رهبران شناخته شده انقلاب پیش رو، دولت موقت تشکیل و در زمانی بس کوتاه انتخابات مجلس موسسان برگزار که در آن صورت دولت موقت نیز به تایید یا عدم تایید مجلس موسسان خواهد رسید.
این مجلس نوع حکومت جمهوری آینده کشور را به همراه قانون اساسی نوین کشور به رفراندوم عموم خواهد گذاشت.
(جمهوری فدرال یا دموکراتیک و یا جمهوری تنها)
فراموش نباید کرد که این حاکمیت (جمهوری اسلامی) در ایران بسیار ناهمگون و شکننده است که با مبارزات ملت بسرعت ریزش کرده و در نهایت از هم خواهد پاشید.
سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران
جمعه, فوریه 9, 2018