به نظر می رسد که قدم گذاشتن در راه بی برگشت بنی صدر، خاتمی، کروبی، موسوی، احمدی نژاد و هاشمی، به شیخ حسن روحانی هم تحمیل شده است. فرار بجلو سیدعلی در فرمان “آتش به اختیار” کاملن آشکار گشت. خامنه ای با دعوت از گروه های خودسر (دسته جات فاشیستی)، آنها را به یاری برای تعیین تکلیف با جناح انگلیسی – امریکائی حکومت و تمرین و آماده سازی برای سرکوب لشکر بیکاران، گرسنگان و جان به لب رسیده گان جامعه فراخواند.
گروه های خودسری که در دهه های نخستین قدرتگیری اسلامگرایان رمه وار در سرکوب مقاومت ایرانیان آزادیخواه شرکت داشتند، اکنون کاملن تحلیل رفته و بصورت گروه های مزدور و بی رمق سازمان داده شده اند که نمونه ای از اقدامات آنها را در روز قدس علیه روحانی، مطهری و جهانگیری دیدیم.
آنچه محرز است، جدال بالائی ها (مدافعان حکومت اسلامی) بر سر دو استراتژی جهت حفظ سلطه اسلامگرایان بر ایران و ایرانیان می باشد. آنها زیر نام ایران و ایرانیان کالای قاچاق “اسلام سیاسی” به بازار داخلی و خارجی عرضه کرده اند.
اگر جامعه ایرانی نسبت به گوهر درگیری ها (استراتژی های مافیاهای حکومتی) آگاه نباشد، به عامل اجرائی جناح های نظام جنایت پیشه و ایران ستیز سقوط می کنند و در دام دو استراتژی موجود در راس حکومت، جناح روسی و جناح انگلیسی- امریکائی گرفتار میشوند.
پیش از این که به سخنان شیخ حسن روحانی بپردازم، اشاره به استراتژی سوم می کنم. استراتژی ای که برای تحقق آن باید از مدار حکومت دینی و جنگ های فرقه ای خارج شد. ساختن یک ایران آزاد، آباد، مرفه و از لحاظ سیاسی، علمی، اقتصادی و فرهنگی قدرتمند، نیاز به دوستی با همه کشورهای جهان و ارتباطی بر بنیاد منافع طرفین دارد. از اینرو استقلال، آزادی و برقراری نظامی انسانی و ایرانمدار، ابزار اعتلاء و شکوفائی جامعه ایرانی است، و نه رژیمی که هم و غم آن حسن و حسین و زینب است و 40 سال شیره جان ایران و ایرانیان را بکام تروریست های شیعه و غیر شیعه ریخته و منطقه را در آستانه جنگ های پیشاقرون وسطائی مذهبی قرار داده است.
حسن روحانی در نقش منتقدی از خاستگاه و جنس جنایتکاران حاکم، خطاب به “فعالان اقتصادی” پیرامون 5 موضوع سخن گفت.
1-ایستادگی
او با تاکید بر “ایستادگی”، به فرمان “آتش به اختیار” سیدعلی پاسخ داد و در واقع اعلام کرد که راه خاتمی، هاشمی و .. را جهت تحقق استراتژی جناح انگلیسی – امریکائی ادامه خواهد داد. او گفت: “رمضان ماه تمرین، تحمل، استقامت و ایستادگی است”.
2-کم تحملی
روحانی گفت: “یکی از ارزشمندترین مصادیق صبر، تحمل در برابر اندیشه مخالف است. برخی از ما دلمان می خواهد همه افراد طوری فکر کند که ما دنبال آن فکر هستیم، در حالی که فرهنگ دین مبین ما این نیست.” منظور روحانی مدارا با جناح های حکومتی می باشد، وگرنه خود بعنوان یکی از مسئولین نظام دستش از خون هزاران فرزند دلیر ایران رنگین است.
3-واکنش نسبت به فرمان “آتش به اختیار”
روحانی گفت:
“خداوند به پیامبرش هم می گوید تو وکیل نیستی که بخواهی بالای سر مردم باشی و به آنها امر و نهی کنی، بلکه موظف هستی راه هدایت را به مردم نشان بدهی تا هر کس خواست آن راه را برگزیند. اما برخی از ما فکر می کنیم که بالاسر مردم فرمان می دهیم و مردم مجری فرمان هستند. پیامبر و امامان خودشان هم اینچنین نبودند. میدان باید میدان تحمل باشد و همدیگر، افکار و سلایق مختلف را تحمل کرده، بپذیریم و به رسمیت بشناسیم.”
روحانی همچون سایر سران حکومتی، برای خود و جناح حکومتی خود، از نام مستعار “مردم” استفاده “نامشروع” کرده است. پیام او به سیدعلی این است که “جناح اردنگی خورده” حکومتی را برسمیت بشناسد.
4-روحانی نقش ولی فقیه را بچالش کشید
روحانی گفت: “خداوند به پیامبرش هم می گوید تو وکیل نیستی که بخواهی بالای سر مردم باشی و به آنها امر و نهی کنی، بلکه موظف هستی راه هدایت را به مردم نشان بدهی تا هر کس خواست آن راه را برگزیند.”
چندی پیش سخنانی با همین مضمون توسط محمود احمدی نژاد طرح شد. تندی لحن احمدی نژاد بجهت ارزیابی او از شرایط بحرانی کشور و منطقه بود. بنظر میرسد که مواضع واشنگتن نسبت به جناح غالب (روسی)، به حسن روحانی قوت قلب داده تا بتواند در برابر جناح روسی در حکومت، خود را تنها حس نکند.
5-خارج کردن اقتصاد از زیر سلطه نهادهای نظامی
حسن روحانی ویرانی اقتصاد، ورشکستگی دولت و کشور را بهانه ای برای وادار کردن نظامی ها (نهادهای زیر نظر ولی فقیه) از اقتصاد قرار داده و گفت:
“ابلاغ سیاست های اصل 44 برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی سازی نیست. از آن دولتی که تفنگ نداشت می ترسیدند چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند.”
واقعیت اینست که مشکل اقتصاد ایران، محیط زیست، آشفتگی و آشوب در کشور و منطقه ریشه سیاسی دارد.
تا هنگامی که تمامی نهادهای اقتصادی وابسته به شبکه های مافیائی حکومت اسلامی به جامعه بازگردانده نشوند،
تا هنگامی که اداره کشور به یک رژیم جمهوری لائیک دمکراتیک برآمده از اراده آزاد و دمکراتیک مردم منتقل نگردد،
تا هنگامی شعار استقلال، آزادی و جمهوری ایرانی (استراتژی سوم =همزیستی مسالمت آمیز و دوستی با همه کشورها) بجای سمبل پان اسلامیسم شیعه، بر پرچم ایران نقش نبندد،
شتاب سقوط جامعه و کشور افزایش می یابد!
برای پیشگیری از نابودی جامعه ایرانی و ایران،
باید زنجیر “اسلام سیاسی” را امروز گسست؛ که فردا دیر است!