ترور، بخش جدایی ناپذیر از سیاست حکومت اسلامی جهت حذف دگراندیشان بوده و چهل و شش سال ترور سیستماتیک در ایران حاکم بوده است. رژیم اسلامی مرتکب جنایت علیه بشریت شده و بدون تردید آمران و عاملان در دادگاه های عادلانه محاکمه خواهند شد. برخی گروه های سیاسی نیز در مبارزه علیه حکومت، به ترور عناصر حکومتی رو آوردند. ترور دو تن از جانیان رژیم اسلامی در روزهای گذشته، موضوع اشکال مبارزه را مورد توجه کنشگران سیاسی قرار داده است.
سیاست ی که خاستگاه آن جامعه است، در دوران پیش از قیام ملی، الزامن می بایستی سنگر اصلی خود را تسلیح سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبین خود قرار دهد. چراکه معادلات سیاسی را در نهایت شعور سیاسی، فرهنگی اجتماعی و کیفیت و کمیت تشکل و سازمانیابی کف جامعه تعیین خواهد کرد. بنابراین مهمترین موضوع سیاست، حضور آگاهانه باشندگان کشور جهت تعیین سرنوشت خویش و میهن است.
جامعه ای که خود را برای برچیدن دیکتاتوری آماده می کند، نمی تواند به یک شکل از مبارزه اکتفا نماید. در واقع شرایط ذهنی و عینی جامعه و موقعیت دشمن و میزان توحش و هار بودن آن، شکل قهرآمیز برچیدن نظام را به جامعه آزادیخواه تحمیل می کند. تبلیغ و ترویج اندیشه مبارزه «خشونت پرهیز» در دوران سیطره اسلامگرایان، در واقع خلع سلاح سیاسی ملت برای استفاده از همه اشکال پیکار و در عین حال قوت قلب و زیگنال به دیکتاتور می باشد که از سوی مردم «خشونت پرهیز»، خطری شما را تهدید نمی کند.
واقعیت این است که ایران زیر سلطه بربرمنشان و جنایتکاران را نمی توان با کشورهای اروپای شرقی و .. مقایسه کرد. طرح مبارزه «خشونت پرهیز»، همانا پاشیدن خاک در چشم مردمی ست که تنها با انقلاب قهرآمیز می توانند به دیکتاتوری پایان دهند. در جناح متضاد «خشونت پرهیزان در گفتار»، مبلغان و مروجان ترور بمثابه شیوه اصلی مبارزه قرار دارند.
ما در کشوری زندگی می کنیم که شیپور انقلاب عظیمی در آن به صدا در آمده است. این انقلاب در گام نخست خود، درس های بزرگ برای ما به ارمغان آورده است. انقلاب «زن زندگی آزادی»، ادامه شعار «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» است که در سال ۱۳۸۸ برای نخستین بار از کف خیابان های ایران، آلترناتیوی در برابر حکومت اسلامی گذاشت. قیام های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، زمینه های انقلاب «زن زندگی آزادی» را در سال ۱۴۰۱ مهیا ساخت. ملت ایران با هویت شهروندی پا بمیدان انقلاب گذاشت و برچیدن حکومت اسلامی از راه تغییر توازن قوا در خیابان را در دستور کار نهاد. ستون های مبارزه، نه گروه های ترور، نه پارتیزان های شهری، بلکه نهادهای (گروه های) خودمدیریت محله محور بودند که «جنبش اقدام در خیابان» را خلق کردند.
دست به تفنگ شدن زودهنگام، مبارزه برای برچیدن نظام را وارد مرحله ای می کند که ملت از آمادگی ذهنی و عینی لازم برخوردار نیست. مبارزه قهرآمیز شهروندان برای برچیدن حکومت اسلامی، در متن انقلاب «زن زندگی آزادی»، اجتناب ناپذیر می باشد. ما بایستی تفاوت میان ترور، بمثابه انتقامجویی فردی، گروهی ویا فرقه ای، و اجرای عدالت بر موازین حقوق بشر و از راه انقلاب و محاکمه جمعی، مردمی و ملی تمایز قائل شویم.
در مبارزه برای برچیدن حکومت اسلامی، جدا از اراده ما، همه اشکال مبارزه جریان خواهد یافت و واضح است که ما جبهه سیاسی مردم و انقلاب را تقویت می کنیم. ترور دو تن از قاضیان مرگ و مهره های اصلی شکنجه و اعدام، واکنشی به جنایات حکومت اسلامی بوده و نمی تواند مورد خرسندی دادخواهان نباشد. اما خط مشی اصلی مبارزه مبتنی بر راهکار محاکمه جنایتکاران و اجرای عدالت از مسیر انقلاب و رعایت موازین حقوق بشر است.
قیام، مرحله بلوغ انقلاب مردمی و شکل قهرآمیز و اجتناب ناپذیر برای روز تعیین تکلیف نهایی با حکومت اسلامی است. مجازات حکومت اسلامی بمثابه دستگاه ترور و جنایت، نمی تواند به ترور مهره های آن تقلیل یابد. نیروی تعیین کننده در نفی بنیادی و ریشه ای جنایت، دیکتاتوری و تبعیض ، همانا جامعه آگاه شهروندی و مردمان خودباور کف خیابان هستند.
ضمن همدلی با خوشحالی ملت ایران از کم شدن دو جنایتکار در حکومت اسلامی، به انقلاب «زن زندگی آزادی» برای برچیدن کلیت نظام و نابودی عوامل سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک بازتولید دیکتاتوری، جنایت و تبعیض بیاندیشیم.
فراموش نکنیم که انقلاب سکولار، دمکراتیک، ملی و میهنی، پایبند به موازین حقوق بشر و نماد محاکمه جمعی، ملی و میهنی جنایتکاران است.
اقبال اقبالی
19.01.2025
www.tribuneiran.org