انقلاب را می توان برچیدن کهنه و روند بنای نو تعریف کرد. چهل و چهار سال پیش، ملت ایران در یک انقلاب، نظام موروثی – سلطنتی را برچید و نتنها نتوانست گامی به پیش بردارد، بلکه بازگشت به دوران جهل و بربریت هزار و چهارصد سال پیش را در دستور کار گذاشت و دستاوردهای فرهنگی، سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و دیپلماتیک پیشین را هم پس گرفت.
چرایی دگردیسی انقلاب برای آزادی، استقلال و جمهوری به احیای سلطنت تمام عیار دینی را می توان در مجموعه بسترسازی های حکومتی پیشاانقلاب، عقب ماندگی اکثریت جامعه سیاسی و استراتژی قدرت های جهانی در خاورمیانه تبیین کرد. اکنون همان سلطنت دینی – افراطی که در چارچوب استراتژی سیاست قدرت های جهانی و بر دوش اقشار خوگرفته به دین و دیکتاتوری بقدرت دست یافت، برچیدن آن در دستور کار انقلاب “زن زندگی آزادی” قرار دارد.
گسست از قدیم و تبیین و تثبیت ارزش های نو، روند پر فراز و نشیب و زایمان پر درد انقلاب است. روندی که استبدادطلبان و نسل پیشرو آزادی خواه را در دو سوی یک نبرد تمام عیار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قرار داده است.
+
جامعه ما در تب انقلاب می سوزد و دو جبهه شفاف دوستان و دشمنان ایران و آزادی ایستاده اند. جبهه سومی هم وجود دارد که متشکل از نیروی بینابینی، شکننده، چرتکه انداز، متزلزل و مردد، که در آغاز این انقلاب، سرکوب، جنایت و قتل عام فرزندان خود را به تماشا نشسته بود. حکومت اسلامی به برکت سایه نشینی همین طیف توانست از حمله نخست انقلاب، جان سالم بدر ببرد. نظاره گری طیف سوم، عمر کوتاهی دارد و این طیف ناچار خواهد شد بین سیاست آزادی جامعه و تداوم جباریت اسلامگرایان، یکی را انتخاب کند. انقلاب به پیش میرود و با تثبیت خود در اندیشه و جان جامعه، خرافات و افکار گندیده و منسوخ شده فرهنگی و سیاسی حاکمان را زیر چرخ دنده های خود خرد خواهد کرد.
نفی سیاست دوران پیش از انقلاب “زن زندگی آزادی”، تنها به حاکمان محدود نمی شود. این انقلاب انکار حکومت اسلامی و در عین حال، چلش فرهنگ و سیاست ضد دمکراتیک و آزادی ستیزانه پیشاظهورش می باشد. هیچ قشر، گروه، سازمان، حزب و نهاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، قادر نیست ماهیت ارتجاعی خود را در روشنایی ارزش های انقلاب پنهان کند.
+
در جامعه آگاه و بیدار امروز ایران، دشوار می توان از کیسه جامعه برای اهداف شخصی، گروهی، دینی، تباری و قومی قبا ساخت. اگر اندکی عمیق و انتقادی به پراتیک های شکست خورده موج سواران رانتخوار بنگریم، به ضرورت اجتناب ناپذیر تغییر ریل سیاست و انتقال آن به کنشگران جامعه پی خواهیم برد.
ما در یکسال گذشته شاهد بودیم که چگونه از رانت ها، محبوبیت ورزشکاران، خواننده ها، هنرمندان، “آقازاده” ها و .. استفاده ابزاری شد و جامعه ایرانی، محترمانه به آنها بی تفاوتی نشان داد.
خواست جامعه ایرانی اینست که جامعه سیاسی آزادیخواه و دمکرات، برای اهداف شریف آزادی خواهانه، سکولار، لائیک، اجتماعی و ایراندوستانه، زیر چتر بزرگ و منعطف انقلاب همگام شوند. انقلاب سوم، این واقعیت را به سیاست تحمیل خواهد کرد که الویت های خدشه ناپذیر ما در سیاست، سرنوشت شهروندان، جامعه و میهن می باشد. همانگونه که حکومت بر بنیاد روایت های دینی فاجعه آفرید، تحریف و رنگ و لعاب سلیقه ای انقلاب “زن زندگی آزادی”، نیز نقش مصادره، بازدارندگی و در خوش بینانه ترین قضاوت، سرعت گیر در انقلاب دارد.
+
انقلاب سوم ایران، در جنبش سراسری کشوری به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی، اعلام موجوجودیت کرد و ناقوس مبارزه برای پایان دادن به تهاجم ویرانگرانه و مرگبار فیزیکی ، آئینی، دینی و غارتگرانه چهل و سه ساله اسلامگرایان به هستی ایران و ایرانیان را بصدا درآورد.
نبرد شش ماهه نخستین انقلاب به پیشتازی نسل جوان علیه حکومت اسلامی، به آتش بس نانوشته موقت انجامید. رژیم اسلامی دهها هزار نفر را دستگیر، شکنجه، زندان، و گروهی کثیری را نقض عضو و اعدام کرد. انقلاب “زن زندگی آزادی”، موفق به بازگشایی فصلی نو در تاریخ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران شد و توانست حکومت اسلامی را در چندین عرصه به عقب نشینی وادار کند که در گذشته بکرات در مورد آنها نوشته شد.
+
ما در در دوران تعمیق سیاسی و گسترش پایه اجتماعی انقلاب “زن زندگی آزادی” قرار داریم. کوشش برای مصادره انقلاب زن زندگی آزادی توسط خانواده های اسلامگرا، سلطنت خواه، قوم مدار، فرقه گرا و پوپولیست راست و چپ، همچنان ادامه دارد و ارزش های شهروندی فرادینی، فرانژادی، فراقومی، فراایدئولوژیک و فراطبقاتی انقلاب سوم ایران، جایگاه خود را در گفتمان سیاسی نیافته است.
موج سواران دمکراتیک گفتار و بوروکراتیک کردار، با خودفریبی و خودشیفتگی، همچنان نمی پذیرند که اسب سرکش انقلاب، جز به خرد جمعی جامعه شهروندی، به هیچ گروه، دسته، قوم و تبار و دین و آئینی سواری نمی دهد، این انقلاب نه تائید، که انکار سیاست هایی می باشد که در برابر فرهنگ و سیاست لائیک، دمکراتیک، اجتماعی، خرد جمعی جامعه و سرشت ایراندوستانه آن مقاومت می کند.
انقلاب “زن زندگی آزادی” چگونه سرعت گیرهای خود را معرفی کند و با مدعیان به چه زبانی سخن بگوید که شنیده شود؟
این انقلاب به چه زبانی سخن بگوید که؛ انقلاب برای حکومت موروثی و احیای حکومت موروثی در ایران نیست!
این انقلاب به چه زبانی سخن بگوید که؛ برای استقرار سوسیالیسم و کمونیسیم در ایران نیست!
انقلاب به چه زبانی بگوید که؛ نه می خواهد و نه می تواند فرش قرمز برای جنگ های قومی پهن کند و سیاست ویرانگرانه “فدرالیسم قومی”، حق تعیین سرنوشت اقوام و تقسیم جغرافیایی بر اساس گروه خونی را در دستور کار بگذارد!
این انقلاب به چه زبانی بگوید که؛ می خواهد ایران و ایرانیان و فرهنگ، سیاست، حکومت، زن و زندگی را از زیر تیغ اسلامگرایان، برای همیشه نجات دهد!
این انقلاب به چه زبانی بگوید که؛ زبانش با باشندگان ایران فارسی است و حاضر نیست به بهانه آموزش به زبان مادری، تاروپود همبستگی ایرانیان و زبان مشترک و تاریخی مان حذف شود (و البته تاکید بدون چون و چرا بر آموزش زبان مادری).
این انقلاب به چه زبانی به ما بگوید که؛ ظرفیت تحمل تنوع موجود در جامعه و تامین آزادی همه گرایشات سیاسی، از مونارشی تا آنارشی، همه اقوام، تبارها و ادیان و ایدئولوژی ها و زبان ها را دارد و آلترناتیوهای گروهی و فرقه ای را جایگزین آلترناتیو ملی نکنید و در سامانه مشترک برای ایران آزاد، دمکراتیک، سکولار، برابرحقوقی باشندگان در جمهوری شهروندی (سامانه مطلوب اکثریت شهروندان) متشکل شویم!
+
ما در دوران تعمیق سیاسی و گسترش پایه اجتماعی انقلاب “زن زندگی آزادی”، می توانیم تنوع و رنگارنگی جامعه مان را بعنوان فرصت و شانس بنگریم و دمکراسی اجتماعی و سکولاریسم، لائیسیته و جمهوریت را زندگی کنیم. خروجی سکولار دمکراتیک و اجتماعی انقلاب سوم ایران، نمی تواند خارج از دایره اهداف و ارزش های آن، برابرحقوقی و خودمدیریتی شهروندی در دمکراسی پارلمانی و جمهوری شهروندی باشد. انقلاب “زن زندگی آزادی”، آغازش با نام ژینا (مهسا) بود و روند تعمیق یابنده داشته و وجه زنانه آن، ضامن اعتبار انسانی، وجه ملی و روح جهانی آن است.
برای انتقال قدرت به شهروندان و استقرار جمهوری دمکراتیک و سکولار شهروندی، بایستی ستون های انقلاب را در شهرها بنا نهاد و کنشگران کف جامعه در نهادهای خودمدیریت شهری و جنبش های اجتماعی معلمان، دانشجویان، کارگران و زنان، به سکانداری انقلاب بیاندیشند!
در جبهه انقلاب، گفتگو و مدارا کنیم!
“خیابان” را گرانیگاه اشتراکات کنیم!
“جنبش اقدام در خیابان” را دریابیم!
نهادهای “محله محور” را ایجاد کنیم!
هیچ توفانی از کف های روی دریا برنخاست!
تلاطم و توفان جامعه شهروندی در راه است و همبستگی سکولار دمکراتیک ملی – شهروندی مان را تبلور سیاسی – جبهه ای دهیم!
اقبال اقبالی
05.10.2023
www.tribuneiran.org